شنبه گذشته پرویز پرستویی یادداشت بسیار تندی علیه اظهارات افخمی در برنامه هفت منتشر کرد که در صفحه روز یکشنبه بازتاب دادیم. افخمی یادداشتی اختصاصی برای «هفت صبح» در این مورد نوشته که این جا می خوانید:
آقای پرویز پرستویی خیلی عصبانی شده است! چرا خیلی عصبانی شده است؟
من که چیزی نگفتم. من فقط گفتم بازی ایشان در فیلم بادیگارد توی جشنوارهای که از بخت خوش تماشاچی و بخت بد ایشان این همه فیلم خوب و بازیگری خوب داشت چیز چندان چشمگیری نبود. البته بازی ایشان بد نبود اما مگر میشود تصور کرد بازیگری که نزدیک پنجاه سال کار کرده و آن همه تحسین شده و آن همه تماشاچی به خاطرش بلیط خریدهاند یکهو بد بازی کند. نه! آقای پرستویی بد بازی نمیکند اما میشود گفت سالهاست چیزی به فیلمهایی که توش ظاهر میشود اضافه نمیکند. بازیگر خوب چیزی به فیلم اضافه میکند و بازیگر بزرگ فیلم را بزرگ میکند و کاری میکند که آن فیلم بدون وجود و حضور او قابل تصور نباشد. توی فیلمهایی که آقای پرستویی بازی کرده و من دیدهام فقط چند کمدی را به یاد میاورم که حضور او چیزی به آنها اضافه کرده است. یکی لیلی با من است و یکی دیگر مارمولک و بعدش همه آن کمدیهای کارتونی و خیلی خندهدار ساخته محمدرضا هنرمند از مرد عوضی تا مومیایی … با این حساب میشود پرسید چرا آقای پرستویی سالهاست طنازی و شوخ طبعی بازیهای موفقش را فراموش کرده و چرا اینقدر خودش را جدی گرفته است؟
آیا آقای پرستویی نمیداند که بازیگر همانطور که از اسمش پیداست بازی میکند و بازی هم هیچوقت نمیتواند و نباید کاملا جدی گرفته شود؟ آیا او هنوز خیال میکند نقش حاج کاظم را در آژانس شیشهای به بهترین شکل ممکن بازی کرده و همه آن ننه من غریبمها و آه و نالهها بهترین کارهایی بوده که میتوانسته بکند؟ آیا اگر حاج کاظم آژانس کمی شوختر بود و گاهی هم به خودش و هم به موقعیتی که توش گرفتار شده بود میخندید شجاعتر و مردانهتر و مظلومتر به نظر نمیرسید؟ آیا رزمندگان واقعی و فراموش شده ما همین قدر عبوس و پرمدعا بودهاند؟ وقتی میگویم بازیگر خوب چیزی به فلیلم اضافه میکند یعنی اینکه او سعی میکند نقش خود را بهتر از آنکه نویسنده و کارگردان در ذهن داشته بسازد و لحن و شیوه و جزییات را طوری طراحی و اجرا کند که به نتیجهای بالاتر از تصورات کارگردان برسد. توی همین فیلم بادیگارد آیا نمیشد نقش ذبیحی را بهتر بازی کرد؟ این ذبیحی که ما دیدیم انگار غم و غصه همه بشریت را به دوش میکشد و ظرفیتش را هم ندارد. به نظر میرسد او همیشه در یک قدمی گریه کردن برای خودش است و با ژست مظلومیت خیلی حال میکند. اما آیا نمیشد همین نقش را با شوخ طبعی و طنازی بیشتر بازی کرد؟ آیا اگر ذبیحی بادیگارد اینقدر اخمو و عبوس و توی قمپز نبود و راحتتر و شیرینتر و بیخیالتر بود صحنه شهادتش در پایان فیلم تاثیرگذارتر و تکاندهندهتر از آب در نمیآمد. به نظر میرسد آقای پرستویی کمی خودش را گم کرده و کمی فوت و فن بازیگری را گم کرده و خیال میکند بازیگر هرچه عصبانیتر و عبوستر باشد نتیجه کارش بهتر میشود. اصلا چرا سالهاست آقای پرستویی در هیچ نقش کمدی بازی نکرده؟ آیا هیچ فیلمنامه کمدی خوب و آبرومندی به او پیشنهاد نشده؟ یا خودش نمیخواهد و خیال دارد دیگر در نقشهای کمدی و شیرین ظاهر نشود؟…
آقای پرستویی هنوز بیست سال و بیشتر وقت دارد که باز هم نقشهای خوب و به یادماندنی بازی کند. مردم او را دوست دارند و هنوز هر فیلمی را که بازی کند میبینند. حتی اگر او همچنان به همین شیوه خشک و یکنواخت در بازیهایش ادامه دهد باز هم خیلیها فیلمهایش را میبینند. اما اگر او نهیبی به خودش بزند و از این ژست تکراری مرد افسرده و تنهای شب بیرون بیاید و به اجرای نقشهایش زیر و بمی بدهد و نقشها را سرحالتر و زندهتر از آب در بیاورد ملتی را سر ذوق میآورد و میتواند جانشین عزتالله انتظامی در درخشتانترین دوران آقای بازیگر بشود. او بارها گفته که چقدر عزتالله انتظامی را احترام دارد اما باید به یاد بیاورد که آقای بازیگر اغلب اوقات میخواست مردم را بخنداند و همیشه هم موفق میشد و فقط گاهی وقتها لازم میدید مردم را به گریه درآورد و البته وقتی این طور میخواست ملتی به گریه درمیآمد.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان