ایران وایر , ملودى خاچاطوریان خرسهای رنگی کوچک و بزرگ، گلهای قرمز و صورتی که لابهلای زرورق و روبان جای گرفته است، قلبهایی با رنگهای مختلف با واژه دوستت دارم به زبانهای مختلف… اینها نشانههای یک روز بخصوص در تقویم کسانی است که یا عاشق هستند یا دلشان میخواهد عاشق باشند. روزی که در ایران با وجود ممنوعیتهای زیاد هر سال با شکوه بیشتری برگزار میشود.
نهادهای انتظامی ایران در سال ۹۴ هم مانند چند سال گذشته چند روز پیش از ۱۴ فوریه با انتشار بخشنامهای اعلام کردند که فروش وسایلی به عنوان ولنتاین ممنوع است.
بر طبق بخشنامه اداره اماکن نیروی انتظامی ولنتاین با هدف جلوگیری از اشاعه فرهنگ منحط غربی برگزاری هر گونه مراسم با این نام و فروش نمادهای آن ممنوع است. در این بخشنامه آمده است:« واحد های صنفی به هیچ عنوان حق تبلیغ و عرضه اجناس با نام و علائم والنتاین را ندارند و هیچگونه تجمع دختران و پسران و اهدای نماد هایی چون عروسک و گل و شکلات و ...نباید در واحد صنفی بوجود بیاید در غیر اینصورت عواقب ناشی از آن به عهده شخص و واحد صنفی است.»
همزمان با این بخشنامه اتحادیه کافیشاپداران و شیرینی و شکلاتفروشان نیز در دستوری خطاب به همکارانشان برگزاری هر گونه مراسمی متناسب با ولنتاین را ممنوع کردند.
بخشنامههایی که صدور آن خیلی هم غیر قابل پیشبینی نبوده است و مانعی برای برگزاری و فروش وسایل مربوط به ولنتاین نبوده است. هر چه فشار حکومت ایران بیشتر میشود میزان برگزاری جشنهای ولنتاین باشکوهتر و پر هزینهتر میشود. فروشندگان و خریداران هم با خلاقیت بیشتری به استقبال ولنتاین میروند. ولنتاین جشنی است که مانند ماهواره فقط در بخشنامهها ممنوع است.
در طبقه دوم بازار قائم تجریش بیشتر فروشگاههای تزیینی فروشی که در یک طرف این مجتمع گردهم آمدند ویترینهای تازهای را چیدهاند. ویترینهایی که پر از خرسهای عروسکی با رنگهای متنوع و سایزهای کوچک و بزرگ است. دختر بیست و یکی دو سالهای که به همراه پسری تقریبا همسن و سال خودش به این جا آمده میگوید:« هفته پیش ویترین این مغازهها یک شکل دیگری نبود؟» و پسر دستش را میگیرد و میگوید:« آخه ولنتاین نزدیکه دیگه برای همین ویترینها را عوض کردند.»
سه دختر جوان که پشت یکی از این ویترینها ایستادهاند در حالی که قربان و صدقه خرسهای بنفش و گلبهی کنار هم قرار گرفتند میروند به هم میگویند ظاهرا امسال دور با این خرسهای بنفش است. یکی از آنها که کوله پشتیاش پر از دستنوشته است میگوید:« من که مطمئنم رضا برام یکی از اون بزرگها میخرد. » و به یک خرس گنده بنفش که در بالای ویترین قرار دارد اشاره میکند. دوستش که شالش روی شانههایش افتاده میگوید:« میدونه یکی از اینا برات نخره پدرشو در میآری. فقط من موندم این یکی رو کجا میخوای جا بدی؟»و چشمکی به او میزند.
روی هیچکدام از ویترینها نشانی از ولنتاین نیست. اما کدهای این همه رنگ سرخ و پاپیون و قلب دیگر نیازی به توضیح ندارد. حتی فروشگاههایی که تزیینات سنتی میفروشد ویترینش را پر از عروسکهایی کرده است که بدون صورت با قلبهای رنگی کنار هم قرار گرفتند. کوسنهایی با اشعاری عاشقانه و ترکیب انارهای رنگی و کوچک و بزرگ.
فروشنده میگوید مدتی است که مردم به دنبال وسایل تزیینی ایرانی و سنتی هستند. ما هم سعی میکنیم متناسب با خواست آنها خودمان را به روز کنیم. البته او اعتقاد شدید دارد که این تزیینات برای ولنتاین نیست و به خاطر جشن اسفندگان چند روزی بعد از ۱۴ فوریه یعنی ۲۹ بهمن برگزار میشود و چند سالی است تلاش زیادی شده جای ولنتاین را بگیرد. هر چند که این دو روز با هم تفاوت محتوایی دارد.
در تاریخ آمده است که «سنت ولنتاین کشیش مسیحی اهل رم بود که در قرن سوم میلادی درست زمانی که کلادیوس دوم امپراتور رم ازدواج و عشق ورزیدن را برای تقویت سپاه خود برای مردان جوان ممنوع کرده بود، مخفیانه پسران و دختران را به عقد یکدیگر درمی آورد. همین سرپیچی هم در نهایت باعث اعدام این کشیش در ۱۴ فوریه ۲۹۶ میلادی شد. بعد از به رسمیت شناخته شدن مسیحیت در رم و ۲۰۰ سال بعد در سال ۴۹۸ میلادی پاپ اعظم آن زمان با بزرگداشت ولنتاین روز مرگ او را به نام روز عشق نامگذاری کرد و از آن زمان، این روز به نام روز عشق نامگذاری شد.»
اما براساس تقویم ایرانی اسفندگان که به اسم سپندارمذ امشاسپند محافظ زمین نامگذاری شده است روز ستایش زمین و زن در ایران باستان بوده است. سپندارمذ فرشته وظیفه مادری داشته است و فرصت عشقورزیدن را به آناهیتا داده بود. هرچند:«در بازاری که مربوط به ولنتاین و عشق ورزیدن است تعریف مفاهیم جایی ندارد.»
این را فروشنده یکی از شکلاتفروشیهای تهران در خیابان شریعتی میگوید. این مغازه هم پر شده از شکلاتهای قرمزی که مخصوص ولنتاین است. از او درباره ممنوعیتها میپرسم. میگوید:« ما جایی نوشتهایم شکلات ولنتاین؟ ما این شکلاتها را عمده میخریم. هر باری که برسد سهمی از آن برای ما میآید. تابع جنسی هستیم که میرسد. یک روز کریسمس است یک روز ولنتاین. » البته این را با زیرکی خاصی میگوید و بسته آمادهشدهای از شکلاتهای قلبی و قرمز را در کیسه خریدهایم میگذارد و ۴۰ هزار تومان بابت ۶ مدل شکلات پول میگیرد.
**
اگر اهل تهران باشید میدانید یکی از آدرسهایی که رنگ عشق با همه ممنوعیتها زودتر از همه جا را میگیرد خیابان میرزای شیرازی است. فروشگاه این خیابان سال گذشته برای ولنتاین ویترینهایشان را با خرسهای کرم رنگی که بیشتر شکل عروس و داماد بودند پر کرده بودند. اما امسال مانند بازار قائم این جا هم پر از خرسهای بزرگ بنفش و کرم و صورتی است. خرسهایی که به گفته فروشندهها مستقیم از کارخانه اصلی وارد شده است. قیمت بزرگترینهایشان این جا ۴۰۰ هزار تومان است. میخواهم بپرسم کسی هست که این خرسها را به این گرانی بخرد؟ که میبینیم پسر جوانی کارتش را بدون هیچ چانهای به فروشنده میدهد و ۴۰۰ هزار تومان جابهجا میشود.
یک فروشگاه دیگر دست به ابتکار جالبی زده است. خرسهای کوچک رنگارنگ را روی چوبهای بادکنک سوار کرده است و هر دهتایشان را مانند دسته گل با روبان و تور و قلب دور هم بسته است و در ویترین گذاشته است. دسته خرس آماده ۱۵۰ هزار تومان است. میگوید:« این ایده منحصر به فردی است که جایی پیدایش نمیکنید. باور کنید. » باور میکنم همان طور که در چند دقیقهای که ایستادم تا مدلهای مختلف را ببینم سه دسته را به سه نفر میفروشد. یکی از آنها مرد نه چندان جوان است که اصرار دارد آن خرسهای سفید و سبز را با خود ببرد.
عشق که سن و سال نمیشناسد. این را فروشنده مغازه دیگری میگوید و توضیح میدهد. در میان کسانی که این روزها برای ولنتاین هدیه میخرند همه جور قشری هستند از دختر پسرهای جوان تا مردها و زنهای میانسال.
یک گلفروشی هم هست که سال گذشته خرسهای و تزییناتی مانند شکلات را داخل یک بادکنک بزرگ گذاشته بود و بسته به میزان تزیینات و بقیه مخلفات از ۱۵۰ تومان به بالا میفروخت. البته این بادکنکها سفارشی بودند. امسال هم چند روز مانده به ولنتاین سفارشهای زیادی گرفته است. او میگوید ما به این سفارشها را هر موقع سال کسی سفارش دهد آماده میکنید. حالا هفته آخر بهمن تعداد سفارشها بیشتر میشود دیگر شانس فروشندههاست. بعد به سراغ یک جعبه ارکیده میرود که روی میز گذاشته است.
دختر جوان جعبهای قرمز رنگ را انتخاب میکند و قفسی که یک خرس قرمز رنگ را حبس کرده داخلش میگذارد. فروشنده همین طور که دارد بسته را کادو میکند میپرسد:« همین کافی است؟» دختر میگوید:« همین هم باید ببینم چی میگیرم که این را بدهم یا نه؟» و بعد با دوستانش میخندند. مرد فروشنده جعبه را به دست او میدهد میگوید انشالله که یک کادوی خوب جایش میآید.
همین طور که به کادوی دست دختر نگاه میکنم چشمم به بخشنامه اماکن میافتد که از ممنوعیت ولنتاین گفته است و مغازههایی که از هدیههای روز عشق خالی میشود و میدانم که دیگر کسی عشق را در پستوی خانه نهان نخواهد کرد.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان