مرد میانسال که دوستش را با تبر کشته و جنازهاش را به آتش کشیده بود، دیروز در حالی برای دومین بار در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد که با گذشت هفت سال از قتل هنوز اثری از جنازه کشف نشده است. ولی 50 ساله در یکی از روزهای تیر سال 87 دوست قدیمیاش به نام احمد را با ضربههای تبر کشت و جنازهاش را به آتش کشید. او در حالی در سال 92 در شعبه 113 دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاد که تلاش پلیس برای به پیدا کردن بقایای جنازه بینتیجه ماند و هرگز اثری از آن به دست نیامد. این مرد پای میز محاکمه گفت: «احمد را کشتم چون به من خیانت کرده و همسرم را آزار داده بود.» در پایان جلسه هیات قضایی برای روشن شدن ادعای این مرد پرونده را به دادسرا برگرداند تا تحقیقات در این زمینه تکمیل شود. با تکمیل تحقیقات و در حالی که با گذشت هفت سال از جنایت، هنوز اثری از جنازه به دست نیامده است و در بررسیها مشخص شده در منطقهای که ولی مدعی است جنازه را رها کرده، جادهسازی انجام شده است، وی دیروز بار دیگر پای میز محاکمه ایستاد. در جلسه رسیدگی به این ماجرا که در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار تشکیل شد، وکیل فرزندان قربانی که در خارج از کشور زندگی میکنند در جایگاه ویژه ایستاد و برای ولی حکم قصاص خواست.
وقتی نوبت دفاع به متهم رسید گفت: «من و احمد با هم دوستهای صمیمی بودم. از وقتی خانواده او برای زندگی به آمریکا رفتند بیشتر به خانه ما رفت و آمد داشت تا اینکه یک روز همسرم رازی را برایم برملا کرد که از شنیدن آن شوکه شدم. او گفت یکبار که به خانه خواهر احمد رفته بود از سوی احمد مورد آزار قرار گرفته بود.
همان موقع تصمیم به قتل احمد گرفتم اما همسرم التماس کرد تا او را ببخشم. من هم گذشت کردم و دیگر احمد را به خانهمان راه ندادم.» وی در تشریح جزئیات جنایت گفت: «تیرماه 1387در کارگاه چوب بریام مشغول کار بودم که احمد به دیدنم آمد. او یک نخ سیگار به من تعارف کرد و ادکلنی به من داد تا آن را به همسرم بدهم. من که یاد حرفهای همسرم افتاده بودم کنترل اعصابم را از دست دادم و با تبری که در کارگاه داشتم یک ضربه به سر او کوبیدم. برای اینکه از مرگ او مطمئن شوم با اسلحهای که داشتم یک تیر به جمجمهاش شلیک کردم. سپس جنازه را چادرپیچ کردم و با نیسانم به درهای در حوالی شمشک بردم. روی جنازه هیزم ریختم و آن را به آتش کشیدم تا اثری از آن باقی نماند. من باید زودتر از این احمد را میکشتم.» ولی درمورد پیدا نشدن جنازه نیز گفت: «من جنازه را به جاده شمشک بردم و در محل تخلیه زبالهها رها کردم. من بعد از بازداشت، به پلیس محل رها کردن جنازه را نشان دادم اما نمیدانم چه بر سر آن آمده و چرا تاکنون پیدا نشده است.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان