ترجمه مهران شقاقی متنی که میخوانید ترجمه گزارش محرمانه سفارت آمریکا در تهران به تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۵۸ است. این گزارش (کد سند: 79TEHRAN8980) چندسال پیش در سایت ویکیلیکس منتشر شده و مربوط به زمانی است که در ایران دولت موقت عهدهدار امور بود
۱. مقدمه: مذاکرات اخیر که سفارت آمریکا بهتازگی در اینجا درگیر آن شده است، از امنیت ساختمان سفارت گرفته تا امور ویزا و پرونده شرکت «جنرال تلفن و الکترونیکس» و پرونده شری، بار دیگر اهمیت بعضی جنبههای کار در محیطهای ایرانی را برجسته کرده است. در برخی از موارد مشکلاتی که با آن مواجهیم از اثرات انقلاب ایران است، ولی به اعتقاد ما خصیصههای فرهنگی و روانی رایج اساس این مشکلات اند و نسبتا پایدار باقی خواهند ماند. بنابراین پیشنهاد می کنیم که تحلیل زیر مورد استفاده کارمندان دولت آمریکا و نمایندگان بخش خصوصی که ملزم به مراوده با این کشور هستند، قرار گیرد . پایان مقدمه.
۲. شاید خصیصه غالب روانی ایرانیان خودمحوری مفرط آنان باشد. ریشه این خودمحوری را میتوان در تاریخ طولانی بیثباتی و ناامنی ایران یافت که افراد را وادار به چنین به فکر خود بودن کرده است. نتیجه عملی این دلمشغولی تقریباً کامل یک ایرانی به خودش این میشود که مجال اندکی برای درک نقطه نظراتی غیر از خود دارد. ایرانی مثلاً این موضوع را درک نمیکند که وقتی اعلام کرده تصمیم دارد برای زندگی به کالیفرنیا برود، قوانین مهاجرت آمریکا میتواند مانع صدور روادید گردشگری او بشود. به همین نحو بانک مرکزی ایران تناقضی در این نمیبیند که برای پرداخت نکردن جریمه دیرکرد بهره وامهای خودش به ماده قانونی "حالت فوقالعاده" متوسل بشود، در حالی که دولتی که خود این بانک هم بخشی از آن است، در مورد شرکت های خارجی که در جریان انقلاب ایران مجبور به توقف کار شدند، توسل به همین حالت ماده را موجه و قابل قبول نمیداند.
۳. جنبه دیگر این ویژگی روانی، و ریشه دار در همان خودمحوری تاریخی ایرانیان، نگرانی عمیق ایشان از ماهیت زیستجهانشان است. تجربه تاریخی ایرانیان این بوده که هیچ چیز دائمی نیست و نیز اینکه دشمن در کمین است. در چنین محیطی فرد باید مترصد فرصتی باشد که خودش را از دست بدخواهان حفظ بکند وگرنه کارش زار خواهد بود. در نتیجه او خود را محق میداند تا از هر وسیلهای برای بهرهبردن از فرصتها استفاده بکند. این رویکرد زمینه چیزی است که "ذهنیت بازاری" خوانده میشود و میان ایرانیان بسیار شایع است. ذهنیتی که منافع درازمدت را به نفع مزایای آنی قربانی میکند و توجیهگر توسل به شیوههای غیراخلاقی میشود. یک نمونه آن رویه به نظر کوتهبینانه و خستهکننده دولت موقت ایران در مذاکراتش با شرکت «جنرال تلفن و الکترونیکس».
۴. ملازم این محدودیتهای روانی، خصیصه دیگر ایرانیان عدم درک عمومی از رابطه علت و معلولی است. شاید تاکید اسلام بر قدرت مطلق خداوند تا حدود زیادی مسبب این پدیده باشد. با کمال تعجب حتی ایرانیانی که به شیوه غربی تحصیل کردهاند و یحتمل تجربه طولانی زندگی در خارج از ایران را هم داشتهاند، اغلب در درک روابط بین رویدادها دچار مشکل اند. مثلا ا{براهیم} یزدی، که نمیخواهد بپذیرد رفتار ایرانیان در نوع نگاه آمریکاییها به این کشور تاثیر میگذارد و متعاقب آن نیز سیاست آمریکا در قبال ایران به نحوی از این رفتارها تاثیر میپذیرد. همین خصیصه روانی مسئولیت ناپذیری ایرانیان در قبال اعمالشان را توضیح میدهد. همیشه دستی از غیب در کار است.
۵. این عادت بد ایرانیان که گفتن حرفی را معادل انجام آن میگیرند قضایا را باز پیچیدهتر میکند. باز هم، یزدی از شنیدن این که پاسداران محافظی که کنار سفارت بودهاند در آنجا میمانند تعجب می کند و می گوید: "اما کمیته مرکز به من گفت که آنها قبل دوشنبه میروند". یا یک مقام وزارت خارجه ایران اعلام میکند پرونده شری «۹۰ درصد پیشرفت داشته» اما وقتی یک کارمند سفارت پیگیری میکند معلوم میشود که مورد هیچ پیشرفتی نداشته است. {بین ایرانیان} هیچ درکی از پیگیری حرفهایشان و این که قول و قرارها باید توام با عمل و نتیجه باشند وجود ندارد.
۶. و بالاخره، درک ایرانیان از مفاهیم قدرت و تعهد. هر کس در مقابل بالادستیاش فروتنی نشان میدهد ولی معمولا کسی به وعدهاش پایبند نیست. ایرانیان شیفته "پارتی بازی" برای انجام کارها اند -این که فرد با قدرتی پیدا کنند که کارشان را راه بیندازد. کمک به دیگران معمولا با اکراه و صرفا در مواردی انجام میشود که قابل جبران فوری باشد. {برای راهافتادن کارتان} کمک پارسال و یا هفته پیشتان به کارتان نمیآید، مهم این است که الآن چه چیزی میتوانید تقدیم کنید.
۷. در آن چه ذکر شد درسهای زیادی هست برای کسانی که قرار است با ایرانیان مذاکره کنند:
* نخست، هرگز فرض نکنید که طرف مذاکره موضع مد نظر شما را میشناسد، چه برسد که آن را تصدیق و تایید بکند. دلمشغولی ایرانیان به خودشان مانع این درک متقابل است. مذاکره کننده برای فهماندن موضع خود به طرف ایرانی باید تلاش بسیار بکند.
* دوم، از ایرانی انتظار نداشته باشید که به سهولت منافع و مزایای یک رابطه طولانی مبتنی بر اعتماد را درک کند. پیشفرض اساسی او از طرف مقابلش دشمن انگاری است و در مراوداتش با وی به دنبال به حداکثر رساندن منافع آنی خود خواهد بود. او از این کار ابایی ندارد که در این راه چنان پافشاری کند که طرف معامله چندان بیزار بشود که تصور هر معامله دیگری با او را کلاً از سرش بیرون کند.
*سوم، ارتباط اجزای درهم پیوسته یک موضوع را باید برای او با زحمت و تلاش و به کرات توضیح داد. مذاکرهکنندگان ایرانی ارتباط بین موضوعها را نه به راحتی درک میکنند و نه به راحتی میپذیرند.
* چهارم، در ابتدای مذاکره به عنوان شرط ادامه مذاکره باید پیشرفت عملی کار را تعیین کرد. بیانیهها و صورتجلسات تقریبا هیچ ارزشِ عملی {برای ایرانیان} ندارند.
* پنجم، ابراز حسن نیت به امید جلب آن، عمل بیهودهای است. هدف مهم در تمام مراحل باید فهماندن این نکته به مذاکرهکننده ایرانی آن طرف میز باشد که تعهداتِ پیشنهادی دوطرفه اند. به او باید کمک کرد تا بداند که «بده بستان» از هر دو سو است.
* و در پایان، هر لحظه برای شنیدن تهدید به پایان مذاکرات آماده باشید تا وسط کار غافلگیر نشوید. با توجه به محدودیتهای فرهنگی و روانی طرف ایرانی، او برای مبادرت به صرف مذاکره (از دیدگاه غربیها) منطقی نیز سرسختی نشان میدهد.
منبع:
https://wikileaks.org/plusd/cables/79TEHRAN8980_a.html
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان