اعتراض ابراهیم یزدی به «رفتار غیرقانونی» مأموران امنیتی در نامه به روحانی

بس که خیانت کارید! آخوندها شما‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند ولی‌‌های شما سعی می‌کنید که خودتان را به این قوم منفور بچسبانید!

نوش جونت ، آخوند فکلی!

ابراهیم یزدی در زمان انقلاب یکی‌ از اشخاصی‌ بود که زیر بغلِ روح الله خمینی (لعنت الله علیه) رو گرفت و به ایران آورد. بنی صدر (متواری) و قطب زاده (اعدامی) با ابراهیم یزدی (ورشکسته سیاسی و بد نام) کار میکردن. هر سه اینها سالها قبل از انقلاب فعالیتهای (سیاسی اسلامی) داشتند و با بر گذار کردنِ ساعتهای نماز جریانِ فعالیت‌هایِ سیاسیِ غیرِ مذهبی‌‌ها رو به هم میزدن. نباید فراموش بشه که این سه نفر در جریانِ آمدن ژنرال هووایزر به ایران و . "اعلامِ بیطرفیِ ارتش" که منجر به سرنگونی دولت بختیار شد دست داشتند. سقوط دولتِ بختیار باعثِ رویِ کار آمدنِ جمهوری اسلامی شد. سروش دباغ، چمران، علیرضا نوری‌زاده از جمله اطرافیان این گروه بودند که به خود لقبِ "مذهبی‌ ملی‌" داده اند.

تهران -ایران؛. این ادبیات مال دورانی بود که شما و هم پالکیهای نادانتان بی هیچ رقیبی تنها با تکیه بر خشونت از نوع داعشی آن بر اریکه قدرت لم داده بودید، و بی مهابا به غارت و کشتن دست مییازیدید. خود اگر کمی، بی تردید نه از مادر و پدرتان، بویی از ایران و ایرانی بودن با نشست و برخاست با چند ایرانی برده بودید، میفهمیدید که آن دوران سر آمده.

شما همراهان خمینی را باید زجر کش کرد

آدمهایی مثل یزدی و بازرگان که از آن حزب نهضت آزادی بودند نهضتی که بخاطر مذهبی بودن از جبهه ملی جدا شده بود بی تردید در پیروزی این انقلاب مرتجع نقش داشتند اما به هر حال باید برای آنها کردیت و احترام هم قائل شد چون آنها در آن فضای وحشت بعد از انقلاب تنها کسانی بودند که با اعدامهای افسران شاه مخالفت می کنند . مسعود بهنود می‌گوید در شب اول انقلاب خلخالی قصد داشت ۳۰ نفر را اعدام کند که با پایداری یزدی فقط ۴ نفر اعدام شدند و در نهایت ۲۰ نفر از آنها جان به در بردند و اکنون (۱۳۹۰) هنوز سه تن از آنها زنده‌اند. خلخالی رهبران نهضت آزادی را مانع اعدام زندانیان دانسته و می‌گوید در هنگام اعدام هویدا تلفن‌های زندان اوین را قطع کرده بود تا آنان مانع از اعدام نشوند. به هر حال آدم باید تو این شرایط خودش را نشان بدهد . خلخالی در خاطراتش می نویسد : ابراهیم یزدی در طبقه سوم مدرسه رفاه که من هم آنجا بودم، نصیری و رحیمی را به محاکمه کشید. آنها با وجود اینکه می‌دانستند که من از طرف امام به عنوان قاضی و حاکم شرع معرفی شده‌ام به این امر توجه نمی‌کردند، خودشان می‌بریدند و می‌دوختند و در باغ سبز نشان می‌دادند....

تلویزیون هم جریان را ضبط می‌کرد و ما هم نظاره می‌کردیم. سرانجام کاسه صبرم لبریز شد و مستقیماً به خدمت امام رفتم و عرض کردم: ابراهیم یزدی می گوید که جزو شورای انقلاب است و نمی‌گذارد من به کارها رسیدگی کنم. او در همه کارها مداخله می‌کند و مانع کار ما می‌شود. امام فرمود: او جزو شورای انقلاب نیست و زورش هم به تو نمی‌رسد اگر آمد آنجا یقه او را بگیر!(سپس امام یقه مرا گرفت و گفت اینجوری) پس از بیانات امام من با قدرت تمام به مدرسه رفاه برگشتم. ابراهیم یزدی در کارها مداخله می‌کرد .. من می‌خواستم در آن شب ۲۴ نفر را اعدام کنم. چشم همه آنها را بسته بودیم؛ اما این آقایان دائماً این پا و آن پا کردند می‌رفتند و می‌آمدند و من هم خون دل می‌خوردم.

[::samak - پاریس، فرانسه::]. این سایت کم مزدور حکومتی داشت سر و کله تو هم پیدا شد!!!ساعتی چند میگیتی این ... را تاف بدی استاد الکی ادبیات؟