آزادی ۲۱ زندانی زن توسط یک خیر گمنام تهرانی

حکومت اسلامی ایران بدنبال راه انداختن کار و کسب جدیدی است: قوادی آزادی! باید به این حکومت بی ناموس گفت: خودتی ! این «خیر» ناشناس کسی نمی تواند باشد جز دست خود حکومت که بدنبال کاسبی جدیدی بنام (قوادی آزادی) است. بشر آزاد افریده شده است. ولی حکومت ایران آنرا می فروشد! حکومت ایران بدنبال باز تعریف آزادی است. اینکه « آزادی نه دادنی و نه گرفتنی - بلکه خریدنی است ! ». حکومت می خواهد بگوید ما آزادی می فروشیم. ولی انحصار آن در دست دولت است. حتی این دولت شماره حساب خود را نیز داده است. بعد از انحصار فروش نفت- کار و کسب انحصاری جدید این دولت خرید و فروش آزادی است. بیایید به حساب ما پول واریز کنید و آزادیتان را از ما بخرید! شعار کار مسکن ازادی که شما فریاد می زدید همین بود. کار و مسکن شما را که فراهم کردیم. مانده بود همین بند ناقابل آخر - یعنی «آزادی». حالا اگر بیایید و یک مبلغ ناقابل بپردازید و اینرا هم بخرید حتی ساکنان بهشت نیز بحال شما غبطه و افسوس خواهند خورد که چرا در ایران اسلامی پرور زاده نشدند! . ادامه

ادامه . که چرا در ایران اسلامی پرور زاده نشدند! ای ملت کودن! اگر از فردا خواهران - زنان - و دخترانتان را که مجبور به (تن فروشی برای خرید و فروش آزادی) عزیزان در بندتان در کوچه پس کوچه های این خراب شده دیدید تعجب نکنید. دخترانتان را شماتت نکنید!. این«خیر» ناشناس همین حکومت پرور است که می خواهد شما را به قوادی برای خرید ازادی - آن آزادی که همزاد آدمی - است عادت دهد! خرید آزادی بقیمت فروش ناموس! فروش آزادی! مانند خرید و آزاد کردن برده ! اینکه ابن ملت چهل سال است که به بردگی حکومت گرفته شده اند چیز تازه ای نیست ولی معامله و پرداخت پول و خرید آزادی یعنی معامله بر سر حق نفس کشیدن. این یعنی چوب حراج زدن به جان آدمی. هر «خیر ی» با هر نیتی این پول را پرداخت کرده باشد شک نکنید که آبی است که به آسیاب حکومت ریخته است. مگر نه اینست که نتیجه این نوع «خیرات» تداوم حکومت است؟. ادامه

ادامه . لاریجانی مسئول قوه قضاییه رژیم در مصاحبه اش در امریکا چشم در چشم خبرنگار با کمال وقاحت و بی شرمی می گوید - می دانید که روح قوانین ما از قانون اساسی فرانسه گرفته شده است! !(نقل به مضمون). با لفاظی هایی که این رژیم دارد می توان گفت گه ادعای او کاملا درست است. فقط اشاره این به قوانین دوران روبسپیر در انقللاب فرانسه است که انسانها دسته دسته به تیغ گیوتین سپرده می شدند. یعنی چهل سال است که این رژیم مطابق قوانین دوران انقلاب فرانسه اداره می شود!. اینکه صبح دولت حکومت اسلامی ایران با امضاء تفاهم اتمی طلوع کرد شک نکنید. دهان کف آلود ظریف و خنده های ملیح روحانی و ناز و کرشمه های خامنه ای «پیر عروس تازه به خانه بخت رفته» را بنگرید. حکومت ایران بعد از توافق اتمی حال با خاطری آسوده به حراج جان انسانهای در بند می پردازد. فروش جان ناقابل شما در ازای پرداخت پول تازه اولین دست خوش هایی است که حکومت پرور ایران به اعتماد شما پرداخت می کند!

. ادامه من قبلا هم نوشته بودم در اینکه داعش و جمهوری اسلامی ایران ماهیت مشترکی دارند تردیدی نیست. منبع مالی هر دوی آینها فروش نفت و به حراج گذاشتن جان آدمی است. اینکه یکی در وسط میدان شهر قفس برپا می کند و دیگری در پس دیوارهای بلند اوین تفاوت ظاهری این دو است. تاریخ نشان خواهد داد که ماموریت ظریف و روحانی تداوم این رژیم بوده است. خلیفه پاستور نشین همان دزد قافله ای است که تنها چاههای نفت بیشتری دارد. هر دو می گویند پول بدهید تا انسانها را به زنجیر نکشیم و یا شما را نکٌشیم. تنها تفاوت حکومت اسلامی ایران با داعش در اینست که حکومت آدمخوار ایران با امضاء معاهده اتمی رسما از طرف غرب مشروعیت بین المللی یافت. مبارک باشد! حال نوبت فروش آزادی است!

برای آشنا شدن با تاریخچه این نوع جدید کسب حکومت ایران اسلامی(قوادی آزادی) این لینک را در iranian uk نگاه کنید:. « شهریاری می گوید: چنانچه هر فرد خیری قصد کمک برای آزادکردن زندانی ای دارد می تواند به دادسرای جنایی مراجعه کند و همکاران ما قطعا گزارش دقیق پرونده و شماره حساب دادگستری را در اختیارشان قرار خواهند داد و آنها با اطمینان کامل می توانند به زندانی های موردنظرشان کمک کنند.»....

همانطور که ملاحظه می کنید جمهوری اسلامی در هراس از افشای بنگاه برده فروشی خود به تمامی نظرات من منفی می دهد تا کمرنگ شوند. این کمرنگ کردن ها و عدم انتشار دیدگاهها موازی با سیاست رژیم می تواند تلقی شود! من جدا معترض به رویه شما هستم

شاید نیز این تکنیک کمرنگ کردن کامنت ها از طرف شما به این خاطر این ذهنیت دیرینه باشد که - باید همیشه با چراغ بدنبال حقیقت باشیم! خیر پیش !

یکی‌ از بهترین خبرهأی که تو این سایت دیدم این بود . الهی خیر ببینه هرکی‌ که دل آدمهای ضعیف و گرفتار رو شاد می‌کنه

من در همین تهران کسی‌ رو می‌شناسم که چشم و گوشش رو به زشتی‌های این شهر بسته، کوچه به کوچه و محل به محل سپرده و همسایه‌ها رو هم آگاه کرده و یک مرکز مراقبت از حیوانات مریض و ناتوان راه انداخته. من می‌خوام باور کنم که انسانیت هنوز زنده است، من میخوام باور کنم که اگر غبار رو بزنیم کنار، هنوز قلبی مهربون به عشق می‌تپه...