جنایت در پارک سگ‌ها

میهمان داستان‌نویس که به هواخواهی خواهرزاده‌اش، در پارک سگ‌ها دست به جنایت زده بود پس از یک ساعت فرار خود را به پلیس معرفی کرد.

شامگاه جمعه، ٢٢ آبان‌ماه قتل پسر جوانی در پارک سگ‌ها تقاطع شیخ بهایی به قاضی حسین‌پور، بازپرس ویژه قتل پایتخت گزارش شد. چند دقیقه بعد تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به همراه تیم تشخیص هویت به محل حادثه اعزام شدند. تیم جنایی با جسد مرد جوانی که با ضربه چاقو به قلبش به قتل رسیده بود، روبه‌رو شدند.

بررسی‌های اولیه ماموران نشان می‌داد عامل جنایت بعد از قتل مرد جوان، متواری شده است، اما ٢ پسر بچه و چند پسر جوان که در محل قتل حضور داشتند، راز این جنایت را فاش کردند. یکی از پسران که دوست مقتول بود به بازپرس ویژه قتل گفت: «در پارک نشسته بودیم تا این‌که هوا کاملا تاریک و سرد شده بود. قصد داشتیم به خانه‌هایمان برویم که سعید به سرویس بهداشتی رفت. من به همراه ٢ دوست دیگرم در ماشین منتظر سعید ماندیم. اما خیلی دیر کرده بود .به همین خاطر به دنبالش رفتم. وقتی مقابل سرویس بهداشتی رسیدم متوجه شدم سعید با پسر جوانی درگیر شده است. ٢ پسر بچه هم شاهد ماجرا بودند. پسر ناشناس چاقویی در دست داشت وقتی دعوا بالا گرفت ضربه‌ای به سمت سعید زد و پا به فرار گذاشت.»

با ادعاهای دوست قربانی جنایت شاهد دیگر ماجرا که نوجوانی ١٤ ساله بود پیش روی بازپرس جنایی پایتخت ایستاد و جزییات ماجرا را تشریح کرد. او گفت: «دایی فرهادم ٢ روز بود که از خوزستان به خانه ما آمده بود. می‌خواست به دندانپزشکی در تهران برود. به همراه دایی و دوستم برای گردش و تفریح به پارک آمده بودیم که ناگهان پسر جوانی از میان بوته‌ها ضربه‌ای به سرم زد. دایی‌ام عصبانی شد. درحالی‌که با یکدیگر درگیر شده بودند پسر ناشناس با سگک کمربندش ضربه‌ای دیگر به سر دایی فرهاد زد. ناگهان دایی‌ام چاقویش را بیرون کشید و یک ضربه به او زد.»
پایان فرار متهم به قتل
با توجه به شناسایی محل سکونت عامل جنایت، کارآگاهان به این محل مراجعه و در همان تحقیقات اولیه اطلاع پیدا کردند که فرهاد در خانه خواهرش میهمان بوده که پس از این جنایت پا به فرار گذاشته است. همزمان با آغاز اقدامات پلیسی کارآگاهان از خانواده فرهاد درخواست کردند تا نسبت به معرفی برادرشان به اداره دهم پلیس‌آگاهی همکاری کنند. هنوز یک ساعت از این جنایت نگذشته بود که فرهاد با پای خودش به اداره پلیس رفت و به قتل پسر ناشناس اقرار کرد. صبح روز شنبه با انتقال فرهاد به دادسرای جنایی پایتخت، او به قاضی حسین‌پور بازپرس شعبه ششم گفت: «من در مجله‌های هفتگی داستان‌های جنایی و رمان می‌نویسم ٣ روزی بود که به تهران آمده بودم تا نزد دندانپزشکی بروم. خانه خواهرم میهمان بودم تا این‌که شامگاه جمعه به همراه خواهرزاده‌ام و دوستش به این پارک آمدیم. ناگهان پسر ناشناسی از پشت شمشادها بیرون پرید و ضربه‌ای به سر خواهرزاده‌ام زد عصبانی شدم. از دوران کودکی از این حرکت متنفر بودم. به همین خاطر درگیر شدم ناگهان ضربه دیگری با سگک کمربندش به سر من وارد کرد. از کوره در رفتم. چاقویی که به همراه داشتم را بیرون کشیدم و یک ضربه به او زدم. روی زمین افتاد و بلافاصله غرق خون شد. بسیار ترسیده بودم به همین خاطر پا به فرار گذاشتم. اما عذاب وجدان گرفتم به خانه خواهرم رفتم و به همراه او به کلانتری رفتم و خود را معرفی کردم.
با ادعاهای این متهم به جنایت، وی با قرار بازداشت موقت راهی زندان شد تا زوایای دیگر این پرونده فاش شود.
داستان نویس جنایی  در  دادسرا
از کی به نویسندگی علاقه داشتی؟
از سال‌ها پیش .از وقتی خودم را شناختم.
تو یک انسان فرهنگی بودی چرا دست به جنایت زدی؟
نمی‌دانم یک لحظه نتوانستم خشمم را کنترل کنم. هنوز باور ندارم که جنایتکار شده‌ام. نمی‌دانم چرا در سن ٣٠ سالگی باید دست به جنایت می‌زدم. من که تا به حال پایم به دادسرا و کلانتری باز نشده بود. پسر جوان بی‌دلیل به ما گیر داد، حتی یک پس گردنی به خواهرزاده‌ام زد که وقتی اعتراض کردم با کمربند ضربه‌ای به سرم زد. من بچه که بودم سرم به زمین خورده بود و از آن روز بعد هر وقت به سرم ضربه‌ای وارد می‌شد به شدت عصبی می‌شدم. شب حادثه وقتی سگک کمربند به سرم خورد از خود بی‌خود شدم. اصلا نمی‌دانم چه شد که چاقو را از جیبم در آوردم و به سمت او پرت کردم.
چاقو را از کجا تهیه کرده بودی؟
از خوزستان
همیشه چاقو به همراه داشتی؟
نه زمانی که تصمیم گرفتم به تهران بیایم خریدم از ترس  زورگیرها . چون شنیده بودم در تهران زورگیری زیاد است.
چرا به تهران آمده بودی؟
برای اینکه دندان‌هایم را روکش کنم به تهران آمدم و قرار بود روز شنبه بعد از اینکه کار دندانپزشکی‌ام تمام شد دوباره به شهرستان برگردم.
+26
رأی دهید
-2

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۷
    دوستدار - استهکلم، سوئد

    مسافر بدبخت بد شانسی اورده , البته جلوچش خواهرزاده ات کسی بهت زور بگه خیلی خیلی بد است و انسان احساس شرم میکند جلوی چشم همراهانش . این مقتول هم روز مرگش فرا رسیده بوده اگر به دست این مسافر مهمان کشته نمی شود حتما با چیز دیگری فوت می کرد !
    5
    36
    دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۵۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۸
    ziba shar - استکهلم، سوئد
    حالا وقت دندونپزشکی چه می‌شه اینجا بود باید جریمه میداد :o
    11
    13
    دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۰
    اصحاب کهف - بروکسل، بلژیک
    تو هم که واسه هر چی‌ یه جواب تو آستینت داری که آقای چاقوکش ضربه به سر خورده در بچگی‌..!!!
    5
    10
    دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۷۰
    senator x - تهران، ایران
    پلیس ما فقط دنبال زن بی حجاب است که اسلام بخطر افتاده را مداواکند,بهمین دلیل هرکی باید مواظب امنیت خودش تو این جنگل(تهرون)باشه
    1
    12
    دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.