دکتر فردین علیخواه(جامعه شناس) البته باید گفت که در درون هر یک از این گروهها نیز تنوعات مختلفی دیده می شود که در اینجا نمی توان به همه آنها پرداخت.
1-کسانی که همسرشان را دوست ندارند ولی به او می گویند که دوستش دارند. این گروه یک عمر شریک زندگی شان را فریب می دهند و در مقابل او نقش بازی می کنند. اینان در اوایل، هنگام مسواک زدن به دندانهایشان، وقتی به آینه نگاه می کردند از خودشان بدشان می آمد ولی به تدریج گفتن دروغِ "دوستت دارم " برایشان عادی شده است.
2-کسانی که همسرشان را دوست دارند و به او می گویند که دوستش دارند. این وضعیت نرمال است. البته اینکه چند بار در روز، یا هفته، یا سال به همسرشان می گویند ؛ می تواند موضوع تحلیل باشد. نحوه اجتماعی شدن این افراد می تواند بررسی شود. اینکه چگونه و از کجا یاد گرفته اند که بگویند دوستت دارم.
3-کسانی که همسرشان را دوست دارند ولی به او نمی گویند که دوستش دارند. برای فهم این افراد باید زندگی و نحوه اجتماعی شدن شان را بررسی کرد. اینان یا یاد نگرفته اند که باید دوست داشتن را ابراز کرد و بر زبان آورد ، یا یاد گرفته اند ولی با خودشان می گویند ابراز علاقه موجب " پررو" شدن طرف مقابل می شود، یا چه نیازی است که گفته شود، بدون گفتن آن هم زندگی مان پیش می رود و ...
4-کسانی که همسرشان را دوست ندارند ولی به او نمی گویند که دوستش ندارند. معمولا هر کدام از این زوج ها در لاک خود فرو رفته و با دیگری کاری ندارد. بیشتر اینان برای بقاء زندگی شان این استراتژی را انتخاب می کنند. در واقع هر کس در جزیزه خودش زندگی می کند. طلاق عاطفی در جای جای چنین خانه ای دیده می شود.
5-کسانی که همسرشان را دوست ندارند و به او می گویند که دوستش ندارند. این وضعیت در واقع شلیک تیر خلاص به زندگی زناشویی و نقطه اوج طلاق عاطفی است. این زندگی معمولا پس از بیان این جمله دوامی ندارد.
6-کسانی که اصلا نمی دانند همسرشان را دوست دارند یا نه! اساسا به این مسأله فکر نمی کنند. زندگی جریان دارد و دو طرف هم به همدیگر عادت کرده اند. چه کاریست که به این موضوعات "شکم سیری " فکر شود!
موضوع تحلیل این نوشته گروهی است که "همسرشان را دوست دارند ولی به او نمی گویند که دوستش دارند". گاهی اوقات می خواهند که بگویند ولی گویی زبان شان می گیرد. حاضرند یک کامیون پر از شن را با بیل خالی کنند ولی این جمله را نگویند!
اظهارِ دوست داشتن هم مانند دیگر رفتارهای اجتماعی، یادگرفتنی است. منظور آن است که نهادهای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه و رسانه های جمعی به ما یاد می دهند که احساساتمان را در دلمان پنهان نکنیم و آنها را آشکار کنیم. حال شما می توانید با این پیشفرض جامعه شناختی به سراغ نهادهای اجتماعی نظیر صدا و سیما، مدارس و خانواده ها رفته و آنها را در خصوص تعلیم رهاسازی احساسات و گفتن جمله هایی مانند دوستت دارم ارزیابی کنید. واقعا در چند درصد خانواده های ایرانی والدین چنین جمله هایی را به همدیگر می گویند؟ سایر نهادها چقدر سعی می کنند به افراد یاد بدهند که احساساتشان را بروز دهند و جمله ای مانند "دوستت دارم" را به زبان بیاورند.
روزی چند نوجوان را دور خودم جمع کردم. از هر کدام از آنها خواستم که بگویند" آی لاو یو"I love you . آنان به راحتی و بدون هیچ گونه خجالتی این جمله را بیان کردند. حتی بعضی از آنها به جای یکبار؛ چند بار آنرا تکرار می کردند"آی لاو یو"، " آی لاو یو"، " آی لاو یو" . از آنها خواستم به فارسی بگویند" دوِستت دارم".
پایین نگاه کردند و خندیدند! باز درخواستم را تکرار کردم. به همدیگر نگاه کردند و خندیدند و نگفتند. پس از چند بار سماجت من؛ کم کم گفتند ولی نه به روانی آی لاو یو!! با آنها در این خصوص صحبت کردم. متوجه شدم که آنها ؛ که در واقع نسل جدید بودند آنقدر در فیلم ها، کارتون ها و حتی بازی های کامپیوتری و موبایلی جمله " آی لاو یو " را شنیده اند که گفتن آن برایشان بسیار راحت شده است. بر عکس، جمله " دوستت دارم " را آنقدر در جامعه کم شنیده اند که گفتن آن نیز برایشان مشکل شده است. در واقع اظهار " آی لاو یو" به آنها خوب یاد داده شده است ولی اظهار " دوستت دارم" نه.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان