حکم آزادی زن جوان که شش سال قبل شوهرش را قربانی اختلافهای خانوادگی کرده بود، در دادگاه کیفری استان تهران صادر شد. این زن پای چوبه دار توانسته بود با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند.
رسیدگی به این پرونده از عصر نهم خرداد 88 بهدنبال کشته شدن مرد 35سالهای به نام غلامرضا در خانهاش در دستور کار پلیس قرار گرفت. زن جوان که ترسیده بود و بهشدت میلرزید به ماموران گفت: «من شوهرم را کشتم.»
جنازه خونین در حالی به پزشکی قانونی فرستاده شد که سحر به شوهرکشی اعتراف کرد و روانه بازداشتگاه شد.
این زن پس از مدتی پای میز محاکمه ایستاد و به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و سحر 33 ساله سحرگاه بیستوهشتم آذر پارسال پای چوبه دار رفت. اما او دقایقی قبل از اجرای حکم توانست رضایت اولیای دم را جلب کند. به این ترتیب از حکم قصاص رهایی یافت و چهارشنبه از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد.
در جلسه رسیدگی به این ماجرا که در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست اصغر عبداللهی و با حضور دو مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. او گفت: «با توجه به اعلام رضایت اولیای دم، از آنجا که جرم سحر موجب اخلال در نظم عمومی جامعه شده است، طبق ماده 612 قانون مجازات برایش تقاضای کیفر دارم.»
سپس سحر در جایگاه ویژه ایستاد و در حالی که صورتش را در میان چادر پنهان کرده بود و اشک میریخت، گفت: «قبول دارم شوهرم را کشتم، اما من قصد قتل نداشتم.»
او در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «من و شوهرم هیچاختلافی با هم نداشتیم تا اینکه شش سال قبلازکشته شدن او، پای راست غلامرضا زیر جرثقیل ماند و از مچ قطع شد. از آنوقت به بعد اخلاق همسرم تغییر کرد. با گذشت چندسال از این ماجرا باز هم غلامرضا سر کار نمیرفت و به من خرجی نمیداد. او که خیلی عصبی بود بارها به بهانههای مختلف مرا در خیابان کتک زده بود.»
این زن ادامه داد: «از بد رفتاریهای شوهرم خسته شده و به فکر طلاق افتاده بودم، اما غلامرضا راضی به جدایی نبود. آخرین بار وقتی درگیری ما بالا گرفت شناسنامهام را خواستم تا بهتنهایی به دادگاه بروم و درخواست طلاق بدهم، اما غلامرضا قبول نکرد. او شناسنامهام را پنهان کرده بود که با هم درگیر شدیم. بار دیگر میخواست کتکم بزند که چاقوی آشپزخانه را برداشتم و یک ضربه به سینهاش زدم. وقتی خون روی زمین ریخت، ترسیدم و در راهپلهها دویدم و از همسایهها کمک خواستم. همسایهها اورژانس را خبر کردند، اما کار از کار گذشته بود.» او افزود: «من قصد کشتن شوهرم را نداشتم و مرگ او یک اتفاق تلخ بود. خانوادهام بهسختی توانستند رضایت اولیای دم را جلب کنند. من شش سال است که در زندانم و در این مدت به اندازه کافی تنبیه شدهام. حالا از هیات قضایی تقاضا دارم تا در مجازاتم تخفیف قائل شود.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و سحر را به طبق ماده 612 قانون مجازات به شش سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کرد. به این ترتیب حکم آزادی سحر صادر شد.