خواستگارهای قلابی ۳۵ دختر دم‌بخت را بیهوش کردند

 زن و مرد سارق با نقشه‌ای حساب‌شده دست به سرقت از دختران دم‌بخت می‌زدند.
 
زن نقش عروس را بازی می‌کرد و با شناسایی دختران پولدار آنها را برای برادرشوهر قلابی‌اش خواستگاری می‌کرد و مرد در نقش خواستگار ظاهر می‌شد و با نوشیدنی مسموم نقشه سرقت را عملی می‌کرد.تحقیقات پلیس برای دستگیری زن و مرد سارق، 12مردادماه شروع شد.
دختر جوانی که 15میلیون تومان طلایش به سرقت رفته بود، نخستین شاکی پرونده بود. او به مأموران گفت: من در فروشگاه پوشاک کار می‌کنم و وضع مالی خوبی دارم. چند روز پیش زن جوانی برای خرید به آنجا آمد و خودش را پرستو معرفی کرد. در همان زمان کوتاه با هم دوست شدیم و وقتی متوجه شد که مجرد هستم، مرا برای برادرشوهرش خواستگاری کرد. زن جوان مدعی شد که برادرشوهرش چند روز پیش مرا در مغازه دیده و از من خوشش آمده و برای همین او را فرستاده تا مقدمات خواستگاری را انجام دهد.
 
شاکی ادامه داد: پرستو پس از خواستگاری شماره موبایل مرا گرفت تا در اختیار برادرشوهرش قرار دهد و همان روز مرد جوان که خودش را پویا معرفی می‌کرد، با من تماس گرفت. پس از آن آشنایی ما آغاز شد و به‌صورت پیامکی با هم در ارتباط بودیم تا اینکه بعد از گذشت 2روز پرستو به مغازه‌ام آمد و خواست تا در پارکی با هم قرار بگذاریم تا خواستگارم را ببینم.
 
من هم سر قرار حاضر شدم و خواستگارم که مرد شیک‌پوشی بود را ملاقات کردم. درحالی‌که هر سه‌نفرمان روی نیکمت نشسته بودیم و حرف می‌زدیم، خواستگارم به بهانه خرید آبمیوه رفت و دقایقی بعد با 3پاکت آبمیوه برگشت. یکی از آنها را به من داد اما بعد از خوردن آبمیوه دچار سرگیجه شدم و شنیدم که پرستو به پسرجوان گفت: «زود باش طلاهایش را بردار».
 
پس از آن بیهوش شدم و وقتی چشمانم را باز کردم دردرمانگاه بودم. گویا مردمی که در پارک بودند وقتی دیدند من بی‌حال روی نیمکت افتاده‌ام مرا به درمانگاه رسانده بودند. آنجا بود که متوجه شدم همه طلا و جواهراتم به ارزش 15میلیون تومان به سرقت رفته است. تعدادی ازطلاها هم متعلق به دخترخاله‌هایم بود که برای رفتن به سر قرار با خواستگارم آنها را قرض گرفته بودم.
    شکایت‌های سریالی
پس از شکایت دختر جوان، تیمی از مأموران پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران زیرنظر قاضی عموزاد، بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 34تهران، مأمور رسیدگی به این پرونده شدند. آنها اما در مدتی کوتاه با چندین شکایت مشابه روبه‌رو شدند که نشان می‌داد زن و مرد جوان به‌صورت سازمان یافته و سریالی دختران دم بخت را شکار کرده و با بیهوش کردن آنها دست به سرقت طلاها و جواهراتشان می‌زنند. بیشتر مالباخته‌ها دختران مجرد 30تا 40سال بودند که در مغازه یا داروخانه‌ها کار می‌کردند. آنچه در میان همه سرقت‌ها یکسان بود حضور زن جوانی به نام پرستو بود که دختران را برای برادرشوهرش خواستگاری می‌کرد و به این بهانه آنهارا سر قرار می‌کشاند.
    دستگیری
کارآگاهان همچنان سرگرم تحقیق بودند تا اینکه با انجام شگردهای پلیسی و اقدامات اطلاعاتی موفق شدند مخفیگاه خواستگار قلابی به نام حمیدرضا را در جنوب پایتخت شناسایی کنند. آنها برای دستگیری او وارد عمل شدند و روز شنبه زمانی که او قصد سرقت از طعمه جدیدی را داشت، وی را به دام انداختند.
 
به گزارش همشهری، با دستگیری مرد جوان، درحالی‌که تحقیقات برای دستگیری همدست او ادامه دارد، تاکنون 15دختر در تهران و 20نفر در کرج از خواستگار قلابی و همدستش شکایت کرده‌اند. در شرایطی که تحقیقات برای دستگیری همدست وی ادامه دارد قاضی پرونده مجوز انتشار تصویر این مرد سارق را صادر کرده است و کسانی که در دام وی گرفتار شده‌اند می‌توانند برای شکایت به پایگاه پنجم پلیس آگاهی پایتخت مراجعه کنند.
    کوله‌باری از سابقه
حمیدرضا که هنگام کلاهبرداری‌هایش خود را پویا معرفی می‌کرد، مجرمی سابقه‌دار است که تا‌کنون چندین بار به جرم سرقت دستگیر شده‌ است. او در گفت‌وگو با همشهری از سرقت‌هایش می‌گوید:
    چند سال داری ؟
38سال.
    چطور شد که نقشه کلاهبرداری و سرقت از دختران دم بخت به ذهنت رسید؟
اوایل امسال بود که از شهرستان به تهران آمدم. خانواده‌ام در شهرستان زندگی می‌کنند و من هم تصمیم گرفتم برای کار به پایتخت سفر کنم. چون واقعا در شهرستان کار نیست. من قبلا گاوداری داشتم اما سود زیادی برایم نداشت. در تهران هم برخلاف آنچه تصورم بود کاری نبود. یکی از روزها که نا امید در پارکی نشسته بودم با زنی به نام پرستو آشنا شدم. با هم درددل کردیم و متوجه شدم که او هم مشکلات مالی دارد. بعد به او پیشنهاد دادم که دختران دم بخت را به بهانه ازدواج شناسایی کند تا با بیهوش کردن آنها نقشه سرقت را عملی کنیم. پرستو هم قبول کرد تا نقش همسر برادرمن را اجرا کند و دختران را سر قرار بکشاند.
    بـرای اینـکه نظر طعمه‌هایت را جلب کنی، چه کار می‌کردی؟
خودم را گریم می‌کردم تا خوش تیپ به‌نظر برسم. درواقع موهایم را رنگ می‌کردم عینک دودی مارک‌دار و گران‌قیمت می‌زدم و لباس‌های شیک می‌پوشیدم و به سر قرار می‌رفتم. بعد از آن مرحله فریب آنها بود. به یکی از دختران می‌گفتم مهندسم، به دیگری می‌گفتم مغازه دارم و بازاری‌ام. پس از آن در محل قرار قرص‌های خواب‌آور را در آبمیوه حل می‌کردم. به‌طوری که طعمه‌هایم بعد از نوشیدن آبمیوه مسموم بیهوش می‌شدند. مرحله آخر هم سرقت طلا و جواهراتشان بود.
    با طلاها چه می‌‌کردی؟
آنها را در یکی از طلافروشی‌ها می‌فروختم.
    در مجموع چقدر پول گیرت آمد؟
30یا 40میلیون تومان.
    با این پول چه کردی؟
پول‌ها را با همدستم تقسیم می‌کردم.
    اما با توجه به تعداد مالباخته‌ها به‌نظر می‌رسید مبلغ بیشتری سرقت کرده باشی؟
راستش طلای سرقتی را مفت از من می‌خریدند. زیر قیمت بازار. از طرفی پول باد آورده را هم باد می‌برد. اصلا نمی‌دانم چطور این همه پول خرج شد. فقط بخشی از آن را برای همسرم فرستادم.
    فرزند هم داری؟
یک پسر و دختر 8و 6ساله دارم.
    سابقه داری؟
8سابقه سرقت در تهران و شهرستان دارم. نخستین سابقه‌ام به سال83 برمی‌گردد که به خانه‌ای در شهرستان دستبرد زدم اما پول خوبی گیرم نیامد.
    نمی ترسیدی با بیهوش کردن دختران باعث مرگ آنها شوی؟
نه، من کمی از قرص‌های خواب‌آور را داخل آبمیوه می‌ریختم و اصلا احتمال نداشت با این مقدار کم جان آنها به خطر بیفتد.
+34
رأی دهید
-1

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۷
    سلام لبخند - تهران، ایران

    قبلا گاوداری داشته و گاو ها را میدوشیده . حالا هم ادمهایی که از عقل خود را تعطیل کرده اند . ادمهایی که با 15 میلیون طلا و زیور الات میروند در پارک برای ملاقات با خواستگار دو روزه !!! اخه این همه طلا را زیر مانتو و مقنعه چطور میخواهند به رخ بکشند و تظاهر کنند بچه پولدار هستند ؟ خلایق هر چه لایق !!!
    1
    49
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۷
    پریستوک - تهران، ایران
    1. « تعدادی ازطلاها هم متعلق به دخترخاله‌هایم بود که برای رفتن به سر قرار با خواستگارم آنها را قرض گرفته بودم.» خاک بر سر دختره حقش بوده. هر کی دروغ بگه و چشم و همچشمی کنه حقشه. 2. تو این دوره زمونه کسی سنتی ازدواج نمی کنه مگر این که مشکلی داشته باشه یا ریگی به کفشش باشه. من خودم هر بار بهم می گن خواستگار می گم اگر طرف آدم درست و حسابی بود با دوست دختر خودش ازدواج می کرد.
    12
    26
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    setayeshz565 - وین، اتریش

    هنوزم هستند کسایی که واسه خواستکار طلا میندازن؟این کار مال عهد میرزا قلمدون بود که 😆
    2
    26
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    majo mis - برلین، آلمان
    پریستوک.مگه قراره ادم با هرکی دوست بشه باهاش ازدواج کنه؟این حرفها فقط واسه ایرانه
    6
    9
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۷
    پریستوک - تهران، ایران
    [::majo mis - برلین، آلمان::]. لطفا از من ایراد ملاغلطی نگیرید من همچین حرفی نزدم من گفتم امروزه آدم درست و حسابی،آدم انسان ، آدم اجتماعی، آدم درستکار، آدم باصداقت اگر بخواد ازدواج کنه نباید از طریق سنتی ازدواج کنه. اون کسایی که از طریق سنتی ندیده و نشناخته می رن خواستگاری ی دختر یا مشکل اجتماعی و رفتاری دارن یا از فساد اخلاقی شدید رنج می برن یا مشکلات دیگه
    15
    12
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۷
    سلام لبخند - تهران، ایران
    [::پریستوک - تهران، ایران::]. ایا شما با اولین دوست پسرتان ازدواج کردید ؟ نمیخوام جسارت کنم یا ملا لغتی بقول خودتان بگیرم . ولی ممنون میشوم ازدواج مدرنیزه را شرح دهید . البته بنده با این سن و سال همچنان مجردم . چون نه اعتقاد به سنتی دارم و نه مدرنیزه . خدا را شکر از زندگیم هم راضی هستم و مشکلی هم ندارم . حالا شاید چندین سال دیگه یه فکری برای ازدواج بکنم !!!
    1
    14
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۲
    fereshteh-wi - سیاتل، ایالات متحده امریکا
    سودای ازدواج !!!!!!!! بعد مگه آدم آبلیمو میخوره اونم تو پارک؟!!!!
    1
    7
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۲
    fereshteh-wi - سیاتل، ایالات متحده امریکا
    من نمیدونم اونی که میگه مهندسم یا... حرف زدنش چه مدلی‌ هست که اینا خر میشن.
    1
    8
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    majo mis - برلین، آلمان
    من خودم هر بار بهم می گن خواستگار می گم اگر طرف آدم درست و حسابی بود با دوست دختر خودش ازدواج می کرد.اینو من نوشتم یا شما؟یه سری به دکتر بزن
    2
    8
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۷
    پریستوک - تهران، ایران
    [::سلام لبخند - تهران، ایران::]. گرامی چرا حرف تو دهن بنده می زارید، من کی گفتم آدم با هر کی دوست شد باید ازدواج کنه. من کجا گفتم هر کی ازدواج نکنه آدم بدیه؟ دوباره کامنتای بنده رو بخونید، من گفتم یک آدم نرمال خودش کیسش و پیدا می کنه و باهاش ازدواج می کنه و کسی که عشق و حالش و با دوست دختر خودش بکنه و بعد بره یه آفتاب مهتاب ندیدش و بخواد ادم خوبی نیست و اونایی که متقاضی ازدواج سنتی هستن یا ازین دسته آدم ها هستن یا مشکل دیگه ای دارند که می خوان پنهان کنند وگرنه که به قول ایرج میرزا می گه به حرف عمه و تعریف خاله کنی یک عمر گ.. خود نواله کل شعر و پایین می نویسم لذتش و ببرید
    0
    2
    ‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۷
    پریستوک - تهران، ایران
    خدایا کی شوند این خلق خسته /از این عقد و نکاح چشم بسته/ بود نزد خرد احلی و احسن /زنا کردن از این سان زن گرفتن / بگیری زن ندیده روی او را /بری نا آزموده خوی او را/چو عصمت باشد از دیدار مانع /دگر بسته به اقبال است و طالع/ به حرف عمه و تعریف خاله. کنی یک عمر ....خود نواله/بدان صورت که با تعریف بقال/خریداری کنی خربوزه کال. و یا در خانه آری ھندوانه. ندانسته که شیرین است یا نه/شب اندازی به تاریکی یکی تیر/ دو روز دیگر از عمرت شوی سیر/سپس جویید کام خود ز ھر کوی/تو از یک سوی و خانم از دگر سوی/ نخواھی جست چون آھو از این بند. که مغز خر خوراکت بوده یک چند/ برو گر می شود خود را کن اخته/که تا ... نماند لای تخته/ در ایران تا بود ملا و مفتی/به روز بدتر از این ھم بیفتی
    1
    2
    ‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۷
    پریستوک - تهران، ایران
    . majo mis - برلین، آلمان من احتیاجی به دکتر ندارم گرامی شما فارسیتو تقویت کن یا کامنت نزار یا ببر یکی کامنت من و خوب به شما بفهمونه
    1
    3
    ‌سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.