مرد جوانی که با انتقام اسیدی، سعی کرد به اختلافات با همسرش پایان دهد، صبح دیروز در جلسه محاکمهاش، منکر اسیدپاشی شد. این مرد ادعا کرد که خودش قربانی نقشه اسیدی زن و مادرزنش شده و آنها با اسید به سراغش آمدهاند.
روز ١٢ آبان سال ٩٢ روز انتقامگیری بود. انتقام سختی که مرد جوان قرار بود بعد از ١٥سال زندگی مشترک، از همسرش بگیرد. او آن روز تهدیدهایش را عملی کرد. آن روز ساعت ٩ صبح لیلا به همراه مادرش برای فک پلمب کارگاه خیاطیاش به شهرداری ملارد کرج رفت. جایی که شوهر سابقش در آنجا کار میکرد. علی کارمند شهرداری بود. لیلا که تصور میکرد پلمب کارگاهش، کار شوهرش بوده، از دست او به شدت عصبانی شد. با این حال تهدیدهایش را جدی نگرفت و به شهرداری رفت تا کارهایش را انجام دهد. او داخل شهرداری بود که پیامکی از سوی شوهرش دریافت کرد با این مضمون: «من جلوی در شهرداری منتظرت هستم.» لیلا که به شدت ترسیده بود، همراه مادرش، از در شهرداری خارج شد ولی نمیدانست که چه سرنوشتی در انتظارش است. بلافاصله با شوهرش روبهرو شد. زن جوان با دیدن همسر سابقش قدمهایش را تندتر کرد ولی باز هم علی به سراغش رفت و خودش را به او رساند. مرد عصبانی از پشت سر موهای لیلا را گرفت. لیلا روی زمین نشست. او دستانش را روی صورتش گذاشت. چند لحظه بعد مرد خشن در برابر دیدگان حیرتزده رهگذران و فریادهای مادرزن سابقش در بطری قرمز رنگی را باز کرد و همزمان با کشیدن موهای زن جوان سعی کرد دستانش را از جلوی صورتش بردارد. لیلا التماس میکرد و مادرش از همه کمک میخواست تا اینکه علی ظرف پر از اسید را به سمت صورت زن خالی کرد. بعد از آن درحالیکه مادر لیلا همچنان سعی میکرد مانع کار علی شود، مرد جوان باقیمانده اسید را روی پاهای مادرزنش ریخت.
این پایان نقشه اسیدی مرد جوان بود و حالا باید فرار میکرد. این مرد پا به فرار گذاشت و چند لحظه بعد اورژانس و ماموران پلیس بالای سر این دو زن قربانی حاضر شدند. لیلا و مادرش به بیمارستان شهید مدنی کرج و بعد از آن به بیمارستان سوانح سوختگی تهران منتقل شدند.
آسیبهای جدی از آنجایی که لیلا هنگام اسیدپاشی درحالیکه اقدام وحشتناک شوهرش را پیشبینی کرده، دستانش را روی صورتش گذاشته بود، توانست سلامت صورتش را حفظ کند، ولی دو دستش، گوش و سمت چپ بدنش در این حادثه به شدت سوخته بود، تا جایی که پزشکان پس از اقدامات پزشکی مجبور به برداشتن لاله گوش وی شدند. مادر لیلا هم از ناحیه هر دو پا تحت درمان قرار گرفت.
لیلا پس از درمانهای لازم در تحقیقات به ماموران پلیس گفت: «من و علی همیشه با هم اختلاف داشتیم. علی معتاد به موادمخدر بود و مرتب مرا آزار میداد. برای همین ما از هم جدا شدیم، ولی علی همچنان مرا تهدید میکرد. او میگفت نمیگذارم راحت زندگی کنی. حتی به خاطر اینکه در شهرداری کار میکرد، کاری کرد که کارگاه خیاطی من پلمب شود. برای همین روز حادثه برای انجام فک پلمب راهی شهرداری محل کار شوهرم شدم، اما این سرنوشت در انتظارم بود.»
اعتراف به اسیدپاشی
از سوی دیگر مرد اسیدپاش نیز خیلی زود به دام پلیس افتاد و تحت بازجوییهای قضائی و پلیسی قرار گرفت. وی که در ابتدا سعی میکرد منکر اسیدپاشی شود، در ادامه به جرم خود اقرار کرد و گفت: «به دلیل اختلافات خانوادگی که با همسرم داشتم مجبور شدم از او جدا شوم اما همچنان میخواستم با او زندگی کنم ولی همسرم اصلا به من اهمیت نمیداد و مرتب تهدیدم میکرد. ما حتی بعد از طلاق هم همیشه با هم بودیم تا اینکه در نهایت کنترل خودم را از دست دادم و تصمیم به انتقام گرفتم. من مایع لوله بازکنی را از قبل تهیه کردم و با آن سراغ همسرم رفتم. درحالیکه از قبل میدانستم او به شهرداری رفته است، مقابل در منتظرش ماندم. وقتی آمد باز هم با هم درگیر شدیم و من لیلا را کتک زدم. بعد از آن ظرف لولهبازکنی را باز کردم و روی او ریختم. مادر لیلا هم که دستبردار نبود و در دعوای ما دخالت میکرد، قربانی اسیدپاشی شد، اما نمیخواستم روی او اسید بپاشم.»
صدور حکم در دادگاه عمومی
با اعتراف این مرد، درحالیکه با قید وثیقه آزاد شده بود، در شعبه ١٠١ دادگاه عمومی شهر ملارد محاکمه شد. قضات این شعبه پس از بررسیهای لازم، حکم به پرداخت دیه در مورد تمام آسیبهایی که به لیلا وارد شده، دادند. مرد جوان همچنین با حکم دادگاه به دوسال حبس تعزیری با احتساب ایام قبلی بازداشت، محکوم شد.
اعتراض به رأی
مادر و دختر قربانی زمانی که متوجه رأی دادگاه شدند به آن اعتراض کردند. آنها گفتند دیه نمیخواهند و تنها خواستار قصاص متهم هستند و اینکه در این سالها چه عذابی را تحمل کردهاند و متهم تنها مستحق قصاص است. با این اعتراض، پرونده در دادگاه تجدیدنظر استان تهران بررسی شد و قضات این دادگاه نیز رأی را تأیید نکردند. آنها پرونده این اسیدپاشی را برای رسیدگی دوباره به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران فرستادند. بنابراین صبح دیروز جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه هشتم دادگاه کیفری و به ریاست قاضی اصغرزاده برگزار شد.
در دادگاه
در این جلسه، ابتدا لیلا به قضات گفت: «من و علی در زندگی مشترک اختلافات زیادی داشتیم. او چند سال آخر زندگیمان معتاد به موادمخدر و شیشه شده بود و زندگی را برای هر دویمان جهنم کرده بود. برای همین تصمیم به جدایی گرفتم ولی علی همیشه مرا تهدید میکرد. او میگفت کاری میکنم که هربار به آینه نگاه کنی از زندگی سیر شوی. با این حال، روز حادثه وقتی در شهرداری بودم، او به من پیام داد که منتظرتم. من حتی به حراست شهرداری هم موضوع را گفتم و او هم گفت برو بیرون اتفاقی نمیافتد. به همراه مادرم بیرون آمدیم که ناگهان علی به جانم افتاد و کتکم زد. بعد هم اسید رویم ریخت. خیلی ترسیده بودم و در این مدت زندگی سختی را داشتم. یک گوشم را از دست دادهام برای همین به شدت میخواهم که علی قصاص شود. حداقل او هم مثل من یکی از گوشهایش را از دست بدهد تا متوجه شود با من چه کرده است.»
در ادامه مادر لیلا نیز از دادگاه تقاضای قصاص متهم را کرد. سپس خود متهم درحالیکه باز هم اسیدپاشی را انکار کرد، به قضات گفت: «من نه معتاد بودم و نه همسرم را اذیت میکردم. همیشه این همسرم بود که مرا اذیت میکرد و حتی تهدیدم هم میکرد. او خیلی مرا اذیت کرده بود، تا اینکه روز حادثه من از محل کارم بیرون رفتم تا برای دخترم که ممتاز شده بود، هدیه بخرم. وقتی برگشتم، همسر و مادرزنم را دیدم و ماشین را پارک کردم تا با آنها صحبت کنم، ولی وقتی به طرف آنها رفتم، هر دوی آنها شروع کردند به داد و بیداد. من هم از روی عصبانیت لیلا را کتک زدم که در آن لحظه لیلا ظرف قرمز رنگی را به مادرش داد. او هم محتویات درون ظرف را روی من ریخت. من تصور میکردم روی من آب ریخته است حتی خندیدم ولی بعد متوجه شدم که بدنم میسوزد، همان جا فهمیدم اسید است، به همین دلیل برای اینکه بیشتر از این روی من اسید نریزد، دست مادرزنم را هل دادم که اسید روی خودش و دخترش ریخت.»
وی ادامه داد: «من به شدت اسیدپاشی با نقشه قبلی را انکار میکنم و میگویم خودم قربانی اسیدپاشی هستم. این مادر و دختر میخواستند مرا بدبخت کنند برای همین با اسید به سراغ من آمدند.»
با این اظهارات وکلای متهم نیز از وی دفاع کردند و در پایان هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی در مورد این پرونده را صادر کنند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان