ایران وایر :کمپ یوزگات، در شهری به همین نام، در فاصله سه ساعتی شهر آنکارا، یک کمپ حفاظتی و امنیتی است که زنان و مادران سرپرست خانوار ایرانی، افغان، عراقی، سوری، اتوپیایی و سومالیایی که درخواست پناهندگی داده اند، در آن زندگی می کنند.
زنانی که در این کمپ زندگی می کنند، به خاطر تهدیدات خانوادگی یا حملات متعصبانه قومی و مذهبی، تحت حفاظت دفتر نمایندگی سازمان ملل در ترکیه به طور مخفیانه نگهداری می شوند.
زنان ساکن کمپ اولین بار بعد از اینکه شنیدند یکی از مادران ساکن کمپ، برای تهیه یک وعده غذای کودکش، تن به خودفرشی داده، قرار گذاشتند به شرایطشان معترض شوند. آنها گفتند در صورتی که به درخواست شان توجه نشود، جلوی دفتر این سازمان برهنه خواهند شد. روز اول همه ساکنان کمپ در اعتراض شرکت کردند ولی روز بعد فقط هشت نفر مانده بودند، هشت نفری که اکنون اخراج شده اند.
یک زن اخراج شده در گفت و گوی اسکایپی با ایران وایر درباره شرایط کمپ می گوید: «شب ها که می خوابیم، سوسک ها دور و بر صورتمان می چرخند. خیلی پیش آمده که سوسک از توی یقه لباس بچه هایم درآورده ام، یا حین غذا خوردن لاشه یک سوسک یا موش مرده را داخل غذایمان بیرون کشیدهام.»
وضعیت تغذیه برای همه ساکنان فاجعه بار است: «در حالی که هشتاد نفر زن و کودک ساکن کمپ مجبورند سیب زمینی آب پز شده بخورند و غالب آن بچه ها به سوء تغذیه دچارند، کارکنان کمپ در سالن غذا خوریشان که یک اتاق شیشه ای است، روبروی بچه های گرسنه، غذای مخصوص برای خودشان سفارش می دهند. بچه های ما پشت شیشه می ایستند و ساعت ها به کباب خوردن کارکنان کمپ نگاه می کنند.»
«یاسمن» یک زن افغان ساکن کمپ هم به ایران وایر می گوید: «نوزاد بودم که پدرم به علت جنگ افغانستان و شوروری سابق مجبور به مهاجرت شد و من در ایران بزرگ شدم و درس خواندم اما شرایط مهاجرت در ایران برای کسانی که فاقد مدارک اقامت بودند بسیار وخیم بود. مصمم شدم به عنوان یک زن بی سرپرستی که با کودکم تنها مانده بودم، از ایران به ترکیه مهاجرت کنم و از دفتر نمایندگی سازمان ملل در ترکیه درخواست کمک کنم. سال 2012، قاچاقی به ترکیه مهاجرت کردم. در طول مسیر ایران تا ترکیه از سوی قاچاق برها تهدید شدم، اما جان سالم به در بردم و خودم را به دفتر نمایندگی سازمان ملل در آنکارا معرفی کردم و چون به خاطر قومیت پرستی برخی افغان ها بارها تهدید شده و مورد حمله قرار گرفته بودم، من را به کمپ یوزگات فرستادند.»
«ریحانه»، دختر ایرانی همجنسگرا هم به ایران وایر می گوید: « تقریبا بیشتر ساکنین کمپ یوزگات، زن های بی سرپرست در خطر هستند. دولت ترکیه مدعی است این کمپ به منظور حفظ امنیت جانی و روانی ساکنانش، یک کمپ مخفی است. ظرفیت کمپ چیزی نزدیک به صد نفر است اما ساکنان آنجا را نزدیک به سی زن و پنجاه کودک تشکیل می دهند.»
به گفته ریحانه وضعیت زنان ایرانی ساکن کمپ بهتر است:«پرونده زن های ایرانی زود رسیدگی می شود. اما خانم هایی از دیگر ملیت ها مثل افغان ها آنجا ساکن هستند که بعضا بیش از پنج سال است در شرایط بلاتکلیفی در آنجا حضور دارند. چند روز پیش یکی از این خانم ها به دفتر نمایندگی سازمان ملل زنگ زد و آقای پاسخ دهنده آن سوی خط جواب داد وقتی یک خانم افغان هستی، باید خودت را آماده کنی که سال ها منتظر روند پرونده ات بمانی.»
«مصیبه»، زن دیگری که مدتی در کمپ بوده، به شرایط روحی و روانی نامناسب زنان و مادران ساکن این کمپ اشاره می کند و اینکه در طول چند ماه گذشته شاهد خودکشی پنج زن از ساکنان کمپ بوده که خوشبختانه همگی آنان به موقع نجات یافته اند: «زیاد پیش آمده خودزنی یک مادر را جلوی چشم بچه هایش اینجا دیده ام. به هر خانوار یک اتاق می دهند دو در دو متر که دو تخت دو طبقه و یک سرویس بهداشتی دارد. هفته ای دو بار فقط آب گرم هست. زمستان ها گاهی هفته ای یک بار هم ممکن است آب گرم نداشته باشی. اینجا ساعت ورود و خروج دارد. اگر از ساعت ورود و خروج عدول کنی اخطار دریافت می کنی. محل کمپ از مرکز شهر چیزی نزدیک به چهل دقیقه پیاده فاصله دارد و اگر کسی بخواهد از امکانات داخل شهر استفاده کند، باید چهل دقیقه پیاده برود. چیزی به نام مقرری و کمک هزینه وجود ندارد. مواد بهداشتی و شوینده نیست. ماشین لباسشویی مدام خراب است و کیفیت غذای کمپ از غذای زندان به مراتب بدتر است. بسیاری از این زنان از حمایت بیرونی برخوردار نیستند و غالب بچه های کوچک آنجا از سوء تغذیه رنج می برند.»
او به پدیده تن فروشی زنان ساکن کمپ اشاره می کند: «کسی در آن کمپ هست که با یک بچه ساکن آنجا شده و الان پنج بچه دارد. حتی نمی داند پدر این بچه ها چه کسی یا چه کسانی هستند؟ »
یاسمن اما درباره مشکلات وخیم بهداشتی و آموزشی می گوید: « کمپ پر از سوسک و موش است. موش ها به راحتی وسط اتاق می چرخند. یک تکه فرش کثیف وسط هر اتاقک افتاده ولی اجازه شستشوی همین تکه فرش را هم نمی دهند. ما بین کثافت و نداری وول می خوریم. سازمان ملل می گوید به ما مربوط نیست و به دولت ترکیه مربوط است و دولت ترکیه هم توپ را سمت سازمان ملل شلیک می کند. مشکل فقط ما بزرگترها نیستیم. مشکل وضعیت نابسامان بچه هاست. بچه های کمپ غالبا مدرسه نمی روند و آموزش نمی بینند. هیچ مدرسه و کلاسی برای بچه ها وجود ندارد و زمستان ها که گاهی دمای هوا به 20 درجه زیر صفر می رسد. برای همان تعداد محدودی که به مدرسه می روند هیچ سرویس و وسیله رفت و آمدی نیست و بچه ها از داشتن حداقل امکانات آموزشی مثل دفتر و کتاب محرومند. بچه ها سوء تغذیه شدید دارند غالبا یا درگیر یبوستند و یا اسهال دارند. بلا استثنا همگی کم خونی دارند و غالب آنها به مشاوره و روانشناس محتاجند. اگر ناخن بچه های کمپ را نگاه کنید، نود درصدشان آنقدراین ناخن ها را جویده اند که به گوشت رسیده. مادران به علت فشارهای عصبی بسیار، بچه ها را به شدت کتک می زنند و کلا شرایط غیر انسانی عجیبی آنجا حکمفرماست.»
اما پس از اعتراض زنان چه رخ داده است، به گفته یاسمن: «شب اول اعتراض، همه ما تا ساعت دو نیمه شب از گرفتن غذای توزیع شده پرهیز کردیم. مدیر امنیت اداره مهاجرت شهرمان آمدند و با چند نفر از خانم های نماینده وارد گفت و گو شد. قول دادند روز دوشنبه مشکلاتتان را بررسی می کنیم اما روزی که قرار گذاشته بودند، مسائلمان را مطرح کردیم و پاسخ های تکراری شنیدیم که مانند شما هزاران نفر دیگر در پارک ها بی خانمانند و اگر اعتراضی دارید می توانید از کمپ خارج بشوید. آنها خانمهای معترض را تک به تک به داخل اتاق مدیر کمپ دعوت کردند و در روز دوم اعتراض ، معترضین به 28 نفر محدود شدند. یعنی هشت زن سرپرست خانوار و بچه هایشان که می شدند بیست و هشت نفر و حالا همه این بیست و هشت نفر از کمپ اخراج شده اند و مجبورند به شهرهای دور دیگر بروند. یک زن اتیوپیایی به من گفت چند مامور پلیس به من گفتند که اگر به اعتراضت ادامه بدهی تو را از اینجا بیرون می اندازیم. این خانم یک بچه دو ساله و یک بچه هفت ماه دارد.»
می پرسم آیا امکان کار کردن برایتان وجود ندارد؟: « هر کدام ما چند بچه داریم. من خودم با اینکه تومور چشمی دارم دنبال کار رفتم اما اینجا نگاه مثبتی به لحاظ اخلاقی به زنان ساکن کمپ ندارند. هر جا برای کار می رویم با پیشنهاد جنسی مواجه می شویم. برای همین هم زن ها مجبورند به خاطر پرهیز از این قضاوت ها از خیر کار کردن بگذرند.»
در گفت و گو با زن های معترض کمپ یوزگات متوجه می شوم که زن های اخراج شده از کمپ ناچارند به محل سکونت معرفی شده در شهرهای پراکنده بروند و خودشان زندگی شان را بگردانند.
مصیبه اشاره می کند که وقتی نامه اخراج به کسی داده می شود یک هفته تا دو هفته مهلت دارند تا کمپ را ترک کنند: «هیچ کدام از ما برای شروع زندگی تازه پس اندازی برای اجاره یک اتاقک هم نداریم. در همین دو روز اعتصابمان با وجود بارندگی شدید و هوای سرد کف خیابان نشستیم. همین اندازه که زنده مانده ایم، کافی است. حالا همراه با نامه اخراج به هر کداممان پاکت هایی داده اند که صد الی صد و پنجاه لیر در آن وجود دارد برای هزینه جا به جایی. مثلا به خانواده های شش نفره 150 لیر داده اند که رسیدنشان تا مقصد هم نمی شود.» وقت خداحافظی و قطع ارتباط اسکایپی از یاسمن می پرسم: «سرنوشت تو و بچه هایت چه خواهد شد؟» می گوید: «هیچ! بی خانمانی»
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان