خودنویس: دیلی بیست در گزارشی بلند، به بررسی نقش خانواده نمازی در تشکیل نایاک، شکلگیری توافق هستهای و همچنین ارتباطهای مالی در زیر چتر خاندان هاشمی و نحوه کنترل مسائل مرتبط به حقوق بشر در ایران پرداخته است.
سایت معتبر دیلیبیست روز گذشته در گزارشی بلند و بالای ۵۰۰۰ کلمه، به بررسی عملکرد یک خانواده کمتر شناخته شده برای آمریکاییها پرداخت. خانواده نمازی مورد اشاره در این گزارش، از مجموعه افرادی شکل گرفته که توانستهاند در روابط اقتصادی با جمهوری اسلامی، تلاش برای شکل گیری نوعی جامعه مدنی مورد نظر سید محمد خاتمی و نیز تاسیس نایاک موثر باشند.
در این گزارش به پیشینهی خانواده نمازی اشاره کوتاهی شده، و آن هم استانداری محمد باقر نمازی در دوران شاه در خوزستان است، زمانی که واقعه سینما رکس در آن اتفاق افتاد. این گزارش اما نمیگوید که آیا این خانواده نمازی، با نمازیهای شهر شیراز که موسس بیمارستان نمازی و موقوفه نمازی بودهاند، ارتباطی دارند یا نه؟
بر پایه نوشته دیلی بیست، سر سلسلهی این بخش از خانوادهی نمازی، یعنی محمد باقر چهار سال بعد از انقلاب از ایران به آمریکا رفت و فرزندانش بابک و سیامک، بعدها با تشکیل شرکت آتیه بهار به ایران بازگشتند. موسسان آتیه بهار، بیژن خواجهپور خویی و پری نمازی، برادرزادهی محمد باقر بودند که بعد از بازگشت به ایران در سال ۱۳۷۲ و در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی وارد کارزار اقتصادی شدند.
بر اساس نوشته دیلی بیست، آتیه بهار به عنوان یک موسسه مشورتی، رابط بسیاری از شرکتهای بینالمللی با ایران بوده است.
از سوی دیگر، محمد باقر نمازی در دوران ریاست جمهوری دید محمد خاتمی، با کمک یکی از معاونین وزرا یعنی دکتر حسین ملک افضلی اردکانی که به خاندان خاتمی نزدیک بود، اقدام به تاسیس موسسه غیردولتی همیاران غدا کرد که از سوی خیلیها، به عنوان موسسهای به ظاهر غیر دولتی ولی در باطن مرتبط با دولت شناخته میشد.
اما مساله راهاندازی نایاک و ارتباط سیامک نمازی با تریتا پارسی که شهروند سوئد بود، بخش ویژهای از این گزارش را به خود اختصاص میدهد، جایی که این دو در سال ۱۳۷۸ و در کنفرانسی در قبرس، طرح و بنای یک نهاد که کارش ایجاد ارتباط میان مردمان ایران و آمریکا باشد را شروع میکنند که نهایتا دو سال به تاسیس نایاک منتهی میشود. پارسی هم که دانشجوی دکترا در دانشگاه جانز هاپکینز بود، بعدها دستیار باب نی، یکی از نمایندگان جناح راست کنگره شد که به واسطه ارتباط با پرونده فساد مالی، دیگر نامی از نماینده کنگره برده نمیشود.
نویسنده گزارش ادعا میکند که تریتا پارسی گزارشهایی را برای آتیهبهار تهیه میکرد و بابتش مزد هم می گرفت، اما هیچگاه در این باره سخنی نگفت، بهویژه وقتی که بیژن خواجهپور در سال ۸۸ دستگیر شد و پارسی بدون اشاره به رابطه کاری و مالی از او دفاع کرد.
این گزارش میافزاید که نایاک با وجود داشتن تنها ۵۰۰۰ عضو، خود را سخنگوی ایرانیان ساکن آمریکا میخواند، در حالی که این رقم تنها ۱٪ آمریکاییهای ایرانیتبار را در بر میگیرد.
مساله مهم دیگر مورد اشاره، نفوذ افراد نزدیک به آتیه بهار و نایاک در مجموعههای مربوط به دولت آمریکا است، تا جایی که رضا مرعشی که زمانی کارمند آتیه بهار بوده، به وزارت خارجه آمریکا رفت و سحر نوروززاده، گزارش نویس نایاک، عضو شورای امنیت ملی کاخ سفید شد.
بنا بر گزارش دیلی بیست، نایاک، مخالف تامین گروههای مدافع حقوق بشر و مستند ساز حقوق بشری بود که آنها را «برانداز» میدانست. در همین رابطه از هادی قائمی که زمانی از طرف نایاک به ایران رفته بود نام برده شده است. هادی قائمی چند سال به دیدهبان حقوق بشر رفت و بعدها کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران را تاسیس کرد.
همچنین این مجموعه همزمان با نمازیها برای حذف افرادی از لیست مهمانان صدای آمریکا تلاش کرد. بعدها یکی از افراد نزدیک به این مجموعه که در تهران کارمند آتیهبهار بود، به سردبیری صدای آمریکا رسید.
خودنویس ترجمه کامل این گزارش را در چند قسمت منتشر میکند.
قسمت اول:
دستیابی به توافق هستهای میان جمهوری اسلامی و قدرتهای بزرگ در وین، تنها یک پیروزی برای جمهوری اسلامی نبود که برنامه هستهایاش مشروعیتی بینالمللی مییافت، که موفقیتی بود برای یک لابی در آمریکا که آرام آرام سر بر میآورد و مدتها به دنبال ایجاد روابط حسنه میان ایران و آمریکا بوده و حالا به دنبال استفاده از این اهرم برای بهبود رابطه است.
این لابی ایرانی که تحت عنوان شورای ملی آمریکاییهای ایرانیتبار یا نایاک شناخته میشود، تبدیل به همدست و موتلف سرسخت کاخ سفید برای قالب کردن «برجام» و توافق هستهای شده است. در حالی که نایاک (با پیاده نظام خود) آگهی خریده ودر جلساتی در کنگره حاضر شده تا توافق هستهای را به نمایندگان بقبولاند، اما این تلاشهای سیاسی در جهت منافع خانوادهای کمتر شناخته شده نمازی هم هست که نقشی کلیدی در شکلگیری نایاک داشتهاند.
خانواده نمازی برای رسانههای آمریکایی چندان شناخته شده نیست، و این خانواده به ندرت سخنگوی اهدافش بوده. دیلی بیست تلاش بسیاری کرد تا با اعضای این خانواده برای گرفتن نظر از ایشان برای این گزارش ارتباط برقرار کند آما آنها با تندی و تهدید به اقدام حقوقی به دیلی بیست پاسخ گفتند. با این حال، خاندان نمازی را میتوان تجسم کاملی از سیاست و قدرت در ایران، حداقل در میان مجموعههای ایرانی خارج از کشور دانست. افراد نزدیک به خانواده نمازی، آنها را تاجرانی سختکوش و زرنگ و فاقد نگاه ایدئولوژیک میخوانند که به دنبال معامله با غرب هستند و آزادیهای غرب و ملزومات سیاسی آن هم لذت بسیاری میبرند و البته به خوبی حواسشان هم هست که روی یک گسل میان معامله با یک رژیم دیکتاتوری و بیرون افتادن از همه معاملات در حرکت بودهاند. آنها گرچه در جهت صحیح و درست قوانین بینالمللی حرکت کردهاند، ولی همیشه در راستای منافع سیاسی جمهوری اسلامی باقی ماندهاند.
قسمت دوم:
از «کوسه» و مهدی هاشمی تا نمازیها و آتیهبهار
بخش نخست ترجمه گزارش دیلیبیست در مورد خانواده نمازی و راهاندازی نایاک را خواندید. ترجمه بخش دوم گزارش دیلیبیست را اینجا میخوانید:
دیلیبیست در گزارش طولانی خود به بررسی پیشینه نمازیها و بازگشتشان به ایران و شرکت در معاملات تجاری در دوران هاشمی رفسنجانی و بعد از آن میپردازد، دوران نزدیک شدن به هاشمیها...دوره قدرت مهدی هاشمی.
خاندان نمازی، با طرفداری از جمهوری اسلامی کارشان را آغاز نکردند. بزرگ این خانواده یعنی محمد باقر نمازی که «باقر نمازی» هم خوانده شده، استاندار رژیم شاه در استان ثروتمند از نفت خوزستان بود. با وجود این رابطه، نمازی از آسیب محاکمههای اول انقلاب دور ماند و در سال ۱۳۶۲ اجازه یافت به همراه خانوادهاش از ایران به آمریکا مهاجرت کند، جایی که دو پسرش به خوبی تحصیل کردند و عملا آمریکایی شدند و دختر برادرش، پری نمازی نیز با یک ایرانی ساکن خارج به نام بیژن خواجهپور ازدواج کرد.
دهه ۶۰، دوران حکومت آیتالله خمینی با چشمانی آتشین بود و جنگی وحشتناک با عراق دوران صدام حسین. جمهوری اسلامی از عملیات تروریستی در لبنان علیه نیروهای آمریکایی و سفارت آمریکا حمایت میکرد و نیروهای ضربتش، مخالفانش را در خارج از کشور شکار میکرد و میکشت. حزبالله [لبنان] وابسته به جمهوری اسلامی آمریکاییها و اروپاییها را میربود و ریگان برای کمک به آزادی گروگانها مجبور به معامله تسلیحاتی با رژیم ایران شد و بحران «ایرانگیت» از دل آن بیرون آمد. ریگان بعدا در عمل با جمهوری اسلامی وارد جنگ شد و یکی از هواپیماهای مسافربری ایران با مسافرانش را سرنگون کرد. آن زمان هیچگونه راهی برای بهبود رابطه میان حکومت روحانیون در تهران و واشینگتن دیده نمیشد. اما با پایان جنگ در ۱۳۸۷ و مرگ آیتالله خمینی در ۱۳۸۸، فرصتهای جدید برای ایجاد روابط حسنه انجام معاملات بزرگ برای شرکتهای بین المللی، اندک اندک ایجاد میشد.
تجارت درست و حسابی در ایران، نیازمند نوعی حمایت سیاسی است. جمهوری اسلامی، شبکهای از گروههای رقیب با منافع اقتصادی است. به طور کلی، بزرگترین گروه وابسته به آیتالله خامنهای، جانشین خمینی است. گروه دیگر وابسته به سپاه پاسداران و نهایتا بخشی وابسته به رئیس جمهوری است که قاعدتا بالاترین مقام اجرایی را دارد اما در عمل، قدرتش محدود شده است. برای اینکه بتوانید از این باتلاق بوروکراسی بسیار بدنام عبور کنید، باید با یکی یا همه این گروهها در ارتباط باشید.
از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶، رئیس جمهوری ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی معروف به «کوسه» بود، اصطلاحی که برای مردان بدون ریش به کار برده میشود. او البته مانند کوسه سفید معروف به از بین بردن یکبهیک رقبای سیاسیاش هم بود. شهرت رفسنجانی به خاطر فساد و سواستفاده از قدرت هم بود.
در چنین فضایی که تمایل تجارت با غرب بیشتر شده بود، فضا برای بازگشت نمازیها هم فراهم میشد. پری نمازی و همسرش بیژن خواجهپور، شرکتی مشاورهای را در تهران به نام آتیهبهار تاسیس کردند. این شرکت، فهرستی از خدمات حقوقی و صنعتی را به موسسات خارجی ارائه میکرد، از همه مهمتر، امکان نزدیکشدن و دسترسی بیشتر به رژیم و راهنمایی در مورد نحوه مدیریت خواست بخشهای تثبیت شده رژیم و بهرهبرداری از منافع رقابتی آنها.
آن زمان چنین احساس میشد که فضا برای شرکتهای بزرگ آمریکایی هم فراهم میشد که تحریم چندانی هم متوجه جمهوری اسلامی نشده بود، اما با اعلام خبر قرارداد توسعه میدان گازی در فلات قارهی خلیج فارس با شرکت کونوکو در سال ۱۳۷۴، موجی از اعتراض را در کنگرهی آمریکا ایجاد کرد و نهایتا دولت کلینتون، تحریمهای یکجانبهای را وضع کرد و شرکتهای آمریکایی از انجام معامله با جمهوری اسلامی منع شدند.
در نهایت، سیامک نمازی که از ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵با وزارت مسکن و شهرسازی ایران همکاری کرده بود، به آتیهبهار پیوست، همینطور برادرش بابک که وکیل بود. فهرست مشتریان آتیهبهار بزرگتر و بزرگتر میشد.
وقتی ارتباطات درست بود، بسیاری از شرکتهای غیر آمریکایی از تجارت با ایران بسیار خوشحال هم میشدند. سیامک نمازی بعدها به روزنامهی دیلی ستار لبنان گفت: «اگر شرکتهای نفتی میخواهند در ایران فعال باشند، باید با یک شریک داخلی رابطه برقرار کند، و این همانجایی است که ما وارد میشویم تا شریک مناسبی را برایشان پیدا کنیم.»
با انتخاب شگفت انگیز کاندیدای «اصلاحطلب» محمد خاتمی، در سال ۱۳۷۶، و شور و شوق سیاسی و اقتصادی برای روابط بهتر ایران با غرب، رشد چشمگیری داشت. در همین حال، رفسنجانی «عملگرا» موقعیت مستحکم دیگری را در ساختار قدرت بهدست آورد[ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام]. در آن دوران پرامید، مشتریان غیر آمریکایی آتیهبهار که نگران تحریم هم نبودند، شامل شرکت عظیم مهندسی زیمنس آلمان، دایملر، کرایسلر و هوندا و غولهای مخابراتی نظیر MTN، نوکیا وبانکهای بینالمللی مثل HSBC میشد.
اما، بادهای سیاسی تغییر شکل میدادند و یک ابر هستهای افق را به تاریکی میکشاند و ایالات متحده، به آرامی اما با اطمینان، راههایی را برای گسترده کردن تحریمها علیه ایران و بیرون کشاندن شرکتهای بینالمللی و سرمایهگذاریهایشان، پیدا میکرد.
با این حال، نمازیها همه دلایل و توجیهها برای بازگرداندن مشتریهایشان به ایران را داشتند.
--
شرکت مشاورهای آتیهبهار با نزدیک شدن به پسر هاشمی رفسنجانی، مهدی، به جناح هاشمی رفسنجانی متمایل شد. مهدی هاشمی از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۴ در استخدام شرکت ملی نفت ایران بود؛ مجموعهای دولتی که کنترل بیشترین میزان تولید نفت و گاز کشوری با بزرگترین منابع گاز دنیا و سومین ذخایر نفت دنیا را در اختیار دارد.
اما رابطه با مهدی هاشمی، دردسرهای خودش را هم به همراه داشت. در سال ۱۳۸۳، مچ شرکت استات اویل* نروژ به خاطر پرداخت رشوه به به یک مقام رده بالای ایرانی باز شد؛ پرداخت رشوهای که از طریق شرکت هورتون، شرکتی که توسط یکی از نزدیکان مهدی هاشمی به عنوان واسطه اداره میشد انجام گرفته بود. مهدی هاشمی سالها بعد به خاطر نقشش در این رشوهخواری و دو اتهام دیگر به زندان افتاد و مجبور به بازپرداخت ۱۰.۴ میلیون دلار شد. ۵.۲ میلیون دلار مبلغ رشوه بود و ۵.۲ میلیون دلار دیگر، جریمه دریافت رشوه. گفته میشود که عباس یزدانپناه یزدی، مباشر مورد اعتماد مهدی هاشمی، در سال ۲۰۱۳ در امارات عربی متحده، ربوده شد و تا کنون اثری از او یافت نشده است.
این فاجعه درست زمانی اتفاق افتاد که اکبر هاشمی رفسنجانی به دنبال بازگشت به ریاست جمهوری در انتخابات ۱۳۸۴ بود و این پرونده، دلیل کافی برای شایعات و حرف و حدیث در مورد فساد او و پسرش به همراه میآورد.(البته مهدی هاشمی دریافت رشوه از استات اویل را تکذیب کرد و گفت که پروندهسازی برای آسیب رساندن به پدرش بوده است.) هاشمی رفسنجانی به دور دوم انتخابات رفت اما در نهایت به محمود احمدینژاد باخت که خود را با کمپین عوامگرایانهاش، پاک جلوه داده بود و به فقرا کمک میکرد و اهمیتی هم به منافع تجارت خارجی نمیداد.
با قدرت گرفتن احمدینژاد، ابر هستهای تیرهتر از پیش میشد.
ادامه دارد
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان