«مونا پورصالح»، دختر ایرانی- کانادایی ساکن تورنتو که سال2012 مقام سوم قهرمانی پرورش اندام کانادا در شاخه فیزیک را از آن خود کرد، اکنون در حال آماده شدن و تمرین برای کسب مقام نخست قهرمانی این کشور است.
او پیش از این بدن سازی کار می کرده و از 12سالگی در خانواده ای ورزشکار با وزنه و پرورش اندام سر و کله زده است. گفت وگوی «ایران وایر» با مونا را بخوانید.
از چه زمانی بدن سازی را به طور جدی آغاز کردی؟
از 12 سالگی کارم را با دمبل شروع کردم. البته قبل از این که به طور حرفه ای به ورزش بدن سازی رو بیاورم، در رشته شنا و کونگ فو تمرین می کردم و مدتی هم در آن روزهای پیش از مهاجرت در ایران به عنوان نجات غریق و کمک مربی فعال بودم.
خانم ها کم تر به بدن سازی حرفه ای تمایل نشان می دهند، آیا انگیزه خاصی برای آن داشتی؟
ایران که بودم، دوستی به نام «طلیعه» داشتم که پدرش باشگاه ورزشی معروفی در تهران داشت. مربی آن باشگاه خانمی به نام «تامسون»، از اهالی نروژ بود. ایشان الان بیش تر از ۶۰ سال دارد ولی کماکان کار مربی گری می کند. او هیکلی بسیار موزون داشت و خیلی خوب تعلیم می داد. خانم تامسون من را به ورزش علاقه مند کرد و تا زمانی که ایران بودم، زیر نظرش تمرین و ورزش می کردم. همان سال ها بود که باشگاه پارس هم وزنه می زدم.
واکنش خانواده چه بود؟
بهترین مشوقانم بودند. تمام اعضای خانواده من ورزشکار هستند. پدرم ژیمناستیک کار می کرد، برادرم بدن ساز است، خواهرم که ساکن کانادا است، یک بار در مسابقه بدنسازی شاخه «بیکنی» شرکت کرده و خواهر دیگرم که ساکن ایران است، کماکان با خانم تامسون در حال تمرین است. دوران کودکی تفریحات آخر هفته ما کوهنوردی بود. ولنجک و دربند می رفتیم . پدرم زیر زمین خانه را با وسایل ورزشی تجهیز کرده بود و ما یک باشگاه کوچک داشتیم. خواهرم عضو تیم تیروکمان کشوری بود. شاید به همین دلیل هم من در فضای خانواده ام هرگز با مخالفت برای تمرین در این رشته ورزشی روبه رو نشدم. اما آدم های دیگر در مورد بزرگ شدن عضله هایم اظهار نظر می کردند. من دلباخته ورزش بودم ولی قضاوت دیگران حالت دلزدگی در من ایجاد می کرد. سرانجام به علت سرزنش دیگران، وارد رده سبک وزن شدم تا عضلاتم بزرگ تر نشوند. وقتی به کشور کانادا مهاجرت کردم، باز هم وارد حیطه سنگین وزن شدم. به راحتی می توانم بگویم از سن 12 سالگی تا به حال هیچ گاه ورزش را رها نکرده ام.
می گویند خانم هایی که به طور حرفه ای بدنسازی کار می کنند، دیگر امکان فرزندآوری ندارند . بستگی به شرایط تمرین و فیزیک فرد ورزشکار دارد. با یکی سری مراقبت ها، این امکان از بین می رود. باید مرتب آزمایش خون بدهی و زیرنظر پزشک باشی. در مورد خودم می دانم که امکان بارداری دارم.
این طیف ورزشکاران برای بچه دارشدن باید حتما زیر نظارت پزشک باشند چون داروهای مکمل هم مصرف می کنند. دوره پریود زنان بدن ساز از هشت هفته مانده به مسابقه تا دو ماه بعد از آن دچار اختلال می شود اما الزاما این مساله بچه دار شدن آن ها را منتفی نمی کند. دوست دختر برادرم که بدن ساز است، دو بچه دارد. مادر خوبی است که به تمریناتش هم می رسد.
پس این باور عمومی که بدن سازی با بچه داری در تضاد است را رد می کنی؟
به نظر من آن چه مهم است، موقعیت فرد به عنوان مادر یا همسر نیست بلکه مهم هدف است. وقتی هدفت مشخص باشد، دیگر جایی برای بهانه گیری نیست. من به این مساله ایمان دارم که با برنامه های صحیح و مناسب، دست یابی به هدف هر چه قدر هم دشوار باشد، غیرممکن نیست.
زنان بدن ساز ساکن ایران مشکلات زیادی در این زمینه دارند، شما هم چنین تجربه هایی داری؟
13 سال است از جامعه ایران دورم و نمی توانم از مشکلات آن ها حرف بزنم یا به خوبی این چالش ها را لمس کنم. می دانم که شرایط دشواری دارند اما خودم به شخصه از این که این رشته را انتخاب کرده ام، خرسندم و اگر زمان به گذشته برمی گشت، باز هم همین مسیر را انتخاب می کردم.
پیش از مسابقه های قهرمانی کانادا، روحیه شما چه گونه بود؟ آیا آمادگی داشتید؟ نه؛ راستش را بخواهی، اولین بار وقتی در رشته سنگین وزن در شهر «لندن» کانادا مسابقه دادم، خودم هم باور نمی کردم در مسابقه های استانی و ناحیه ای اول بشوم، چه برسد به این که به عنوان «اورال واینر» مسابقه ها هم انتخاب شوم و بعد از آن در مسابقه های قهرمانی کانادا مقام سوم را کسب کنم.
دو هفته پیش از برگزاری مسابقه، دوستانم در باشگاه ورزشی می گفتند بیخیال شرکت در مسابقه باش، تو عمراً روی استیج نمی روی. در طول تمرین ها و پیش از اولین مسابقه ای که شرکت کردم، هیچ کدام از اطرافیانم باور نداشتند که بتوانم روی استیج بروم و مسابقه بدهم، چه برسد به این که برنده مسابقه هم باشم. ولی من به حرف هیچ کس اعتنا نکردم.
الان در شاخه فیزیک کار می کنی؟
راستش یک بار با پسر جوانی بیرون رفتم و تصورم این بود که قرار آشنایی بوده ولی او عملا برای گرفتن مشاوره ورزشی من را دعوت کرده بود. دلخوری خود را گفتم و او گفت عضلاتت بسیار پیچیده و بزرگ است. به شدت به من برخورد و تصمیم گرفتم کمی شرایط فیزیکی خودم را تغییر دهم. به همین دلیل هم به رشته فیزیک تمایل پیدا کردم.
در مورد این رشته توضیح بیشتری می دهی؟
در رشته فیزیک ضرورتی ندارد که عضلاتت خیلی بزرگ بشوند، تفاوت مهمی با بدن سازی ندارد.
پیش از آن هم تجربه مسابقه در رشته فیزیک را داشته ای؟
بله. سال 2012، در مسابقه های سراسری رشته فیزیک شرکت کردم و مقام سوم را به دست آوردم. پس از آن باز هم به رشته بدن سازی برگشتم و همان سال مقام سوم کشور کانادا را هم کسب کردم که آخرین مسابقه ام بود.
برخی از خانم های بدن ساز نگران هستند زندگی شخصی و عاطفی آن ها دچار اختلال شود.
خب، وقتی قرار است برای مسابقه آماده بشوی، قادر نیستی در طول روزهای نزدیک به مسابقه رابطه عادی با دیگران داشته باشی. در طول چند ماه پیش از مسابقه حتی تلفن زدن به یک دوست وقت گیر است. روزی سه بار باشگاه می روید، ورزش های هوازی باید انجام بدهید، وقت بگذارید و درست کردن غذای مخصوص خودتان از شما وقت زیادی می گیرد. گاهی آن قدر خسته اید که دیگر توان سرمایه گذاری و انرژی گذاشتن برای ارتباطات باقی نمی ماند. در این شرایط، به ندرت کسی پیدا می شود که بتواند این مشکلات را درک کند. این سختی ها فقط مختص خانم ها نیست بلکه آقایان این رشته هم در طول این دوره درگیر این مشکلات هستند. اگر کسی بخواهد تمام مسیر عمر مفیدش برای مسابقه ها آماده بشود، طبعا نه قادر به بچه دار شدن است و نه می تواند زندگی عاطفی خاصی داشته باشد. فقط همان هیکل را دارد برای این که پنج دقیقه روی استیج برود. برای همین هم من بعد از مسابقه، بالانس و توازن موجود را در زندگی ام ایجاد می کنم و باز هم وارد پروسه یک زندگی عادی می شوم تا شروع مسابقه بعدی.
شرایط شما نسبت به شرایط ورزشکاران بدنساز زن ایرانی چه تفاوتی دارد؟
در این رشته، بیرون از ایران هم چندان برای زن ها اعتباری قائل نیستند. به خانمی که نفر اول قهرمانی جهان را هم کسب کرده، چندان منفعتی به لحاظ مالی نمی رسانند در حالی که وضعیت آقایان واقعا متفاوت است.
درباره برنامه غذایی گفتید، برنامه خودتان چه گونه است؟
کربوهیدرات در شش یا هشت وعده غذایی من وجود دارد. سفیده تخم مرغ با جو پرک شده برای صبحانه، سینه مرغ با سیب زمینی شیرین و شاید کمی برنج قهوه ای و چند ساعت بعد سینه مرغ با کلم برکلی یا نوعی ماهی با سبزیجات. سعی می کنم از وعده ساعت سه و چهار به بعد فقط سبزیحات و پروتئین بخورم. طبعا وقتی عضلاتم کوچک می شوند، میزان کربوهیدرات را بالاتر می برم. پروتئین عضله را بازسازی می کند ولی این کربوهیدارت است که عضله را می سازد.
برای سال های پیش رو چه برنامه ای داری؟
می خواهم درس بخوانم و برای کسب مقام قهرمانی فیزیک کانادا در سال آینده خودم را آماده کنم.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان