شکست سکوت قاتل انتقامجو

 مرد انتقامجو که آشنایی را در خواب غافلگیر کرده و کشته است، پس از دو ماه بازداشت، سکوت خود را شکست.از ساعت 5/2 صبح سی‌ام فروردین ماه سال جاری ماجرای قتل مرد 25 ساله‌ای به نام «ضیا» در ساختمان نیمه‌کاره در حالی به پلیس مخابره شد که وی را به بیمارستان رسانده بودند و با وجود اقدامات پزشکی این مرد تسلیم مرگ شده بود.

دو همکار ضیا در بیمارستان وقتی پیش‌روی پلیس ایستادند ادعا کردند خوابیده بودند که با ناله‌های ضیا از خواب پریده و دیده‌اند پای چپ وی خونریزی شدیدی دارد و سریع این مرد را به بیمارستان رسانده‌اند.همزمان با این تجسس‌ها با دستور بازپرس شعبه 5 دادسرای امور جنایی تهران مأموران اداره 10 پلیس آگاهی دست به کار شدند تا از جنایت شبانه رازگشایی کنند.کارآگاهان در نخستین اقدام به تحقیق از سایر کارگران ساختمان نیمه‌کاره پرداختند و مشخص شد که ضیا دو هفته پیش از مرگ به آنجا رفته و این در حالی بود که وی جایگزین جوان 18 ساله‌ای به نام «موسی» شده که از این پروژه ساختمانی اخراج شده بود.

با توجه به اینکه کارآگاهان مطمئن بودند قاتل با انگیزه انتقامگیری دست به جنایت زده و به ساختمان آشنایی کامل داشته، سراغ موسی رفتند و روز دوم اردیبهشت ماه خانه وی را در خیابان نظام‌آباد شناسایی و این جوان را بازداشت کردند. موسی در بازجویی‌ها اصرار بر بی‌گناهی کرد و گفت هیچ دخالتی در قتل ضیا نداشته و چون از سوی پیمانکار ساختمان اخراج شده بود، به تهدید قربانی جنایت دست زده است.موسی خود را بی‌گناه می‌دانست و این سکوت تا بیش از دو ماه طول کشید تا اینکه مدارکی به دست آمد که نشان می‌داد موسی در محل جنایت حضور داشته است.

روز 18 تیرماه پسر انتقامجو سکوت خود را شکست و گفت: «به خاطر درگیری با ضیا از محل کارم اخراج شدم، زمانی که دیدم او به جای من کار می‌کند، تصمیم به انتقام گرفتم.»وی افزود: «می‌خواستم پای ضیا را ناقص کنم تا دیگر نتواند راه برود و از کار اخراج شود و من بتوانم سر کار خود برگردم. ساعت 2 صبح بود که از طریق داربست‌های نصب شده روی دیوار توانستم خودم را به اتاق استراحت کارگران برسانم. زمانی که به داخل اتاق رسیدم، ضیا را دیدم که با دو کارگر دیگر خوابیده است. به آرامی خودم را بالای سر ضیا رسانده و با ضربه‌ای شدید و ناگهانی روی سینه‌اش نشستم، در حالی که دهان ضیا را محکم گرفته بودم، چند ضربه چاقو به پایش زده و پس از آن از روی داربست‌ها خودم را به پایین ساختمان رساندم و پا به فرار گذاشتم.»
+17
رأی دهید
-6

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۶
    نمازخون - پوتسدام، آلمان
    من که به سختی باور می کنم. این بیچاره رو انقدر در آگاهی کتک زدن که بعد از دو ماه فقط به خاطر اینکه کمتر کتک بخوره چنین اعترافی کرده و الا چرا دو ماه بعد؟
    2
    15
    یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.