ایران وایر : "هما" میگفت جلسه خانوادگی گرفتند. پدرشوهر، هر سه برادر شوهرش و مردهای فامیل آنهم پشت درهای بسته، حرفهاشان را زدند، تصمیمها که گرفته شد او را به درون اتاق فراخواندند، سر پا ایستاده بود این پا و آن پا میکرد، شرمش میشد بنشیند تا پدرشوهرش با اشاره دست گفت بنشیند. میدانست راهی ندارد و باید تن بدهد و میدانست که تصمیمشان را گرفتهاند، برای چند ثانیه تصاویر نادلخوش هر دو بارداری سابق جلوی رویش رژه رفتند، مسمومیت بارداری از ماه هفتم، ورم شدید پاهایش جوری که هیچ کفشی اندازهاش نمیشد و دمپایی میپوشید، نفس تنگی مدام و حتی دفع خون در ادرار و صورتش که دو برابر حال و روزعادی بود و فشار خون بالا به حدی که در بارداری دوم هر سه ماه آخرش را نصفه نیمه در خانه و بخش اورژانس بیمارستان میگذراند و همه اینها را به عشق بزرگ کردن فرزندانش تاب آورده بود به این امید که درآغوشش بیاسایند و با لبخندشان روزش سر بشود.
پدر شوهرش بدون اینکه توی چشمهایش نگاه کند حکم جلسه خانوادگی را ابلاغ کرد. بایستی هر چه زودتر باردار میشد و فرزندش را همان روز اول میسپرد به جاری و تا آخر هم ادعایی نداشت، برادر شوهرش بچه دار نمیشد، آزواسپرمی بود و اصلا اسپرم تولید نمیکرد. جاری هما پایش را کرده بود توی یک کفش که یا طلاق میگیرد یا بچه میخواهد. و او میبایست بچه دار میشد و بچهاش را همان جا توی بیمارستان به جاریاش تحول میداد و هیچ وقت هم به رویش نمیآورد که آنچه کنارش دارد قد برمی کشد تکهای از وجود اوست.
به دنیا آوردن کودک برای دیگر اعضای خانواده در برخی از استانهای جنوبی کشور رسم چندان غریبی نیست، مصلحت خانواده یا قوم و طایفه ایجاب میکند که یک زن با تصمیم بزرگان خانواده تن به بارداری اجباری بدهد، بخش دردناک ماجرا زیستن در کنار فرزندی است که روبرویت قد میکشد و میبالد و رشد میکند و به دیگری میگوید "مادر".
این اتفاق البته در سایه قانون رخ نمیدهد، به گفته "امیر سالار داوودی"، وکیل پایه یک دادگستری، هیچ ماده قانونی برای توجیه این اقدام وجود ندارد و حتی قانون فرزند خواندهای که که والدین اصلیاش غایبند را به محض ظهور یکی از آنها از خانواده ثانویه گرفته و در اختیار خانواده حقیقی میگذارد. مگر اینکه فرزند خوانده از سن حضانت (تا سن بلوغ) خارج شده باشد که در این وجه هیچ دادگاهی نمیتواند فرزند بالغ را مجبور به زندگی نزد شخص یا خانواده خاصی بنماید.
البته مثل بسیاری از آسیبهای اجتماعی در این باره هم هیچ آماری وجود ندارد و قانون خانواده و قراردادهای درون خانوادگی و فامیلی است که سرنوشت این شکل از بارداری را تعیین میکند.
غالبا پروسه بارداری و زایمان زن از چشم دیگران پنهان نگه داشته میشود تا سرنوشت کودکی که به دیگری سپرده شده در آینده دستخوش اتفاق نشود.
پسر هما الان چهارده ساله است، هما میگوید "هر وقت او را میبینم قلبم شروع به تپیدن میکند، اما این دیدارها فقط در جلسات خانوادگی و جمعی رخ میدهد"، امیرحسین به هما میگوید "زن عمو" و هما برایم تعرف میکند که هر بار با شنیدن کلمه "زن عمو" بند از بند وجودش جدا میشود و دلش میخواهد تمام حقیقت را به پسرک بگوید اما میداند روزی که این راز را برملا کند آخرین روز زندگی مشترکش خواهد بود و زندگی دو فرزند دیگرش نیز دستخوش فاجعه خواهد شد، او ادامه می دهد که تمام این سالها درگیر افسردگی، اضطراب و دلشوره بوده اما برای حفظ زندگی سکوت کرده است.
"امیرسالار داوودی" درگفتوگو با ایران وایر تاکید میکند که "هما قادر است فرزندش را بازپس بستاند و واگذاری فرزند، موجد هیچ تعهد و یا حقی برای گیرنده نخواهد بود. چراکه حضانت همانطور که حق است تکلیف نیز هست".
هما میگوید این روزها شرایط روانی خوبی ندارد و با حمایت یک سازمان فعال غیر دولتی در حوزه زنان به یک روانشناس معرفی شده و او به دکترش تاکید کرده که مایل نیست این راز سر به مهر از پرده بیرون بیافتد. از هما شماره تلفن روانپزشکش را میگیرم و او را مطمئن میکنم که نسبت به حفظ هویتش مراقبت خواهم کرد.
خانم "فائزه. م" روانشناس هماست او میگوید "الان سه ماه و اندی است که هفتهای سه جلسه برای هما جلسات مشاوره گذاشتهام و تشخیصم این بوده که بیمارم دچار بیماری اختلال اضطراب فراگیر یا نگرانی دائمی است او مشکل ارتباط گیری دارد و به علت فقدان اعتماد به نفس و ترس دائم از طرد شدن به ندرت میتواند یک ارتباط عاطفی معمولی ایجاد کند، کم تحمل، ناامید و افسرده است و مداوما نگران بروز اتفاقات بد احتمالی است که ممکن است در آینده رخ بدهد".
"مرضیه شکری" دیگر کارشناس روانشناسی و مشاور خانواده در گفتوگو با ایران وایر در زمینه تبعات چنین اقدامی در دراز مدت بر روی مادر میگوید: "اینکه مادری بخواهد بچهاش را حتی به خواهرش واگذار کند یک تصمیم طبیعی نیست و یقینا سوژه گزارش شما یعنی خانم هما در شرایط خاص روحی قرار گرفته وگرنه اینکار یکی از دشوارترین کارهایی است که کسی میتواند انجام دهد. عموما دیده شده که مادرانی که چنین کردهاند مثلا به دلایل عاطفی یا مشکلات مالی یا فشار اعضای دیگر خانواده، پس از مدتی احساس پشیمانی و گناه به سراغشان آمده و زندگی عادی آنان را مختل شده است".
از او میپرسم آیا کودک معاوضه شده نیزدر معرض مشکلات روانی قرار خواهد داشت و چطور میشود از میزان آسیبهای وارده کاست؟ خانم شکری میگوید "حداقل کاری که میتوان برای بچه انجام داد این است که وقتی به سنی رسید که قادر به درک چنین مسئلهای بود، حتما واقعیت را به او بگویند پیش از آنکه خود بچه به یکباره و از سر اتفاق متوجه مسئله بشود. اگر خودش متوجه چنین اتفاقی بشود ضربه بسیار سختی خواهد بود و احساس طرد شدن از خانواده در او تقویت میشود. احساس اینکه یک موجود اضافی بوده است".
او در ادامه به این نکته اشاره میکند که "البته فهم اینکه او فرزند واقعی خانواده نیست همه بحران کودک نخواهد بود و در صورتی که فردی که به خانواده دیگری سپرده شده بخواهد به خانواده اصلی خود برگردد عموما دچار احساساسات ضد و نقیض میشود به این معنا که وقتی به سن استقلال فکری رسید اگر تمکن مالی پیدا کند عموما زودتر از خانواده جدا شده و اگر هم درآمد اقتصادی نداشته باشد با خانوداه بنای ناسازگاری میگذارد و ترمیم روحش به لحاظ عاطفی بسیار سخت و دشوار خواهد بود".
این مشاور خانواده با اشاره به اینکه احساس تعلق یکی از نیازهای اولیه و اساسیست، میافزاید: "آدمی که به خانواده دیگر سپرده میشود در صورتی که در شرایط مناسب سنی و روحی از موضوع مطلع نشود تا زمان طولانی احساس طرد شدگی میکند".
او در مجموع این اتفاق را ماجرایی ناخوشایند برای مادر میداند که خواه ناخواه موجب پشیمانی خواهد شد و میگوید که برای کودک نیز آثار مخرب روحی و روانی داشته منجر به بحران هویت برای او خواهد شد.
خوشبختانه قانون خانواده نیز در مورد برگشت هر چه سریعتر کودک به آغوش مادر اصلی تمهیدات لازم را اندیشیده است.
به گفته ی "نسرین معروف خانی"، مشاور حقوقی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی "به لحاظ حقوقی و مدنی فرزند متعلق به مادر و پدر واقعی خود است و از نظر ارث و نگهداری و سرپرستی و نفقه و مسائل شرعی مثل حرمت ازدواج با محارم و... با خانواده واقعیش مطابق با موازین باید رفتار شود".
او تاکید میکند که "در صورتی که فرزندی که به خانواده دیگری سپرده شده بخواهد به خانواده اصلیاش بازگردد قانون از او حمایت میکند به ویژه اگر در سن غیر بلوغ باشد. اگر افراد ثانی برای کودک به نام خود شناسنامه گرفته باشند بعد از اثبات صوری بودن شناسنامه کودک میتواند نزد خانواده اصلی بازگردد. مواد ۱۱۵۸ تا ۱۱۷۰ قانون مدنی نیز احکام این موضوع را روشن کرده است".
او تاکید میکند که "هما قادر است فرزندش را بازپس بستاند و واگذاری فرزند موجد هیچ تعهد و یا حقی برای گیرنده نخواهد بود. لذا اساسا تنها استثنا مربوط به مورد زوجین طلاق گرفته است. که دادگاه مطابق قوانین پیرامون اولویت زن و مرد در حضانت فرزند مشترک تعیین تکلیف خواهد کرد".
اما گاهی مورد فرزندآوری برای دیگری از سراجبار نیست و با میل و رضایت خاطر انجام میشود، پزشک زنانی که در مورد موضوع رحمهای اجارهای با او تماس گرفتهام نشانی دختر باکرهای را میدهد که از طریق لقاح مصنوعی باردار شده و مصمم است برای خواهر نازایش فرزندی به دنیا بیاورد. قرار میشود در صورت موافقت نسیم شماره تلفنش را در اختیار من بگذارد.
نسیم در مورد این تصمیمش میگوید: "فرزند ته تغاری خانواده بودم و پدر و مادرم در سن میانسالی مرا به دنیا آورده بودند، عمرشان به دنیا نبود و من زیرسایه خواهرم بزرگ شدم، خواهرم در حقم مهربانترین مادر بود اما نازا بود و همین هم زندگیاش را تلخ کرده بود، او درپی اجاره رحم یک زن داوطلب بود که من قانعش کردم که مایلم بچه را خودم به دنیا بیاورم. خواهرم با توجه به اینکه من باکره بودم اکراه داشت ولی من از پزشک معالجم گواهی گرفتم که این لقاح به شکل مصنوعی انجام شده و اساسا هم برایم مهم نبود. با این کار میتوانستم شادی را به زندگی خواهرم برگردانم و الان هم شش ماهه باردارم، به بهانه یک مسافرت طولانی مدت به خارج از کشور اسباب کشی کردیم و این مسئله را از دوستان و اقوام به شدت پنهان کردهایم، جنین از تخمک خواهرم و از اسپرم همسرش شکل گرفته و عملا به لحاظ بیولوژیکی فرزند آنهاست و فقط در درون من امانت است و من با رضایت خاطر این کار را برای خانواده خواهرم انجام دادهام".
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان