تیتر و عکس مهدی حسنی، شهرونددر ضمیمه شهروند منصور اوجی شاعر نوشته: سپانلو غیر از عشقش به تهران؛ عاشق آزادی بود؛ چونانکه با همان سر خونین و لباس از خون سرخ، آثار خودش را تا زمان درگذشت به قلم آورد. به راستی او عاشق آزادی بود چنان که کتاب «چهار شاعر آزادی» را نوشت و در آن از عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ملکالشعرای بهار و فرخییزدی نوشت و یاد کرد. سپانلو برای آزادی تلاش کرد، مبارزه کرد و قلم زد. یادش گرامی حافظ موسوی شاعر نیز گفته است رویکرد سپانلو به شعر و بهویژه به شهر تهران رویکردی یگانه بود. سپانلو هرگز مرعوب نگاههای دیگران نبود بلکه با چشمهای شفاف خودش دنیا را میدید و اگر هم گاه اشتباهی کرده بود، آن اشتباه اصیل بود و نه تقلیدی. وسواس سپانلو در امور جمعی نویسندگان تا پایان عمر ادامه داشت.
پوریا سوری در ضمیمه روزنامه ایران با عنوان امان از شهر بی شاعر ابتدا شعری از وی نقل کرده:
آواره ایم و منزل ما درخت هاست
این حس باد در همه پایتخت هاست
سوری نوشته: همان حسی را دارد که مادری فرزندش را از دست داده باشد، پرندهای جوجه اش را... یا جنگلی زیباترین و سرسبزترین درختش را. همان حس را دارد وقتی شهری نیمه شب هراسان از خواب میپرد و خالی بزرگی را در وجودش حس میکند، انگاری یک گودی ژرف قلبش را درنوردیده باشد؛ امان از شهر بیشاعر. چشم باز میکند و میبیند لالایی خوانِ شبهای بلند و روزهای تبدارش، حماسه سرای سالهای مبارزه و انقلاب و جنگاش
... و عاشقامردی که پیاده روها و بلوارهای بیانتها را وجب به وجب میشناخت و برای هر کوچهای در این شهر، شعری در بغل داشت، رفته است، دیری میشود که با دردهای آماس کرده بر جسم نحیفش رفته است و شهرِ بزرگ، شهر درندشت، شهرِ مستبد، شهرِ پیرسال با زخمهای عمیق بر پیشانی، چمباتمه زده زانوهایش را در بغل گرفته و هق هق میکند؛ امان از شهر بیشاعر.
جواد مجابی شاعر و محقق در ضمیمه روزنامه شرق سپانلو را آخرین ورق کتاب مشروطیت خوانده و نوشته: کتابی که در مشروطیت گشوده شده بود حالا به ورقهای آخر خود رسیده است. محمدعلی سپانلو فرد شاخص چند شاعر باقیمانده نسل آرمانگرایان ایراندوست است که فرهنگ مردم ایران برایشان اهمیت بسیار داشته است.
همان جا امیرحسن چهلتن قصه نویس گفته است: محمدعلی سپانلو یکی از اولین شخصیتهای ادبی بود که در نوجوانی از نزدیک با آنها آشنا شدم. شاعری روشنفکر، با شخصیتی چندوجهی که خود را تنها به ادبیات محدود نکرده بود، بلکه زندگیاش را وقف هنر و ادبیات کرده بود. هم در سینما فعالیت داشت، هم در ترجمه و هم در داستان و علاوه بر اینها به لحاظ اجتماعی هم فعال بود و همواره هم بهروز بود و فکرهای تازه داشت. هنرمندی بود که در تمام عرصهها حضوری مؤثر داشت که اگر چنین نبود غیبتش هم اینطور دردناک نبود.
محمدرضا اصلانی فیلمساز در شرق سپانلو را بودلر ادبیات ایران خوانده و نوشته: سپانلو معاصر زمانه خودش است. بسیاری از شاعران مدرن دیگر هم هستند که معاصر زمانه خودشان نیستند. حتی گاهی اوقات میتوان به نیما یوشیج معاصر گفت. واقعیت این است که او تنها معاصرِ پیرامونِ خودش بود، با این حال او بیشتر در شعرش ایماژهای روستایی دارد تا ایماژهای شهری. بله، سپانلو شاعری معاصر است و معاصربودنش هم به این خاطر است که وقتی خودش را ثبت میکند، این ثبت در ذهنِ زمانی خودش شکل میگیرد؛ این بدین معناست که زمانهاش در ذهن او سپری میشود. دیدن اتفاقات زمانی از ویژگیهای بارز شعر محمدعلی سپانلوست.
به نوشته مردم سالاری داریوش مهرجویی با اشاره به اینکه سپانلو شخصیتی مهربان، دوستداشتنی و خوشمشرب داشت؛ گفت: سپانلو تاریخ ایران را خوب میدانست و زبان فرانسه را نیز بلد بود و شعر را نیز به خوبی آموخته بود. او غرق در شعر و شاعری بود و امروز نبودش باعث تاسف است. من این ضایعه را به تمام دوستان و اقوام وی تسلیت میگویم.
مهرجویی ادامه داد: متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل ترافیک شدید شهر تهران و آلودگی هوا، دوری ما نیز بیشتر شد و من حتم دارم که این آلودگی در وخامت حال وی بیتاثیر نبوده است. زیرا امروز وقتی از کرج به تهران حرکت میکنیم؛ در نزدیکی اکباتان یک توده ابر سیاه همه جا را فرا گرفته که هیچ چیز را نمیبینیم. حتی برج میلاد و کوههای البرز هم دیده نمیشوند.
تقلب برای توقف مذاکرات هستهای کارتون علی جهانشاهی، شرقآمنه شیرافکن در گزارشی در شرق نوشته: ساعت ١٠ دقیقه به ١٢ است و هیاهویی در راهروهای مجلس به راه افتاده. از کنار هر نمایندهای میگذری، عصبانیت در کلامش موج میزند و گویا همه اینها به ایدهپردازی جدید «جواد کریمیقدوسی» باز میگردد. حجتالله خداییسوری درِ اصلی صحنِ علنی را نیمباز گذاشته و سر خبرنگاران به سمت صندلی کریمیقدوسی مایل شده، اطراف او پر شده از نمایندگان معترض. نمایندگانی که از تقلب در طرح سهفوریتی کریمی، گله دارند و حالا فریاد اعتراضشان به هیاترئیسه رسیده است. شکایت از هیاترئیسه راهی اداره قوانین شده تا این اداره در موضوع این تخلف تعیینتکلیف کند.
به نوشته گزارشگر شرق: همین خبر کافی است تا برخی نمایندگان تازه متوجه کلاه بزرگی شوند که سرشان رفته، خیلیها از خطای کریمیقدوسی گفتند و اینکه او به بهانههای مختلف و با ترفندهای عجیب و غریب نسبت به جمعآوری امضا اقدام کرده است.
گزارش شرق حاکی است: حتی اسماعیل کوثری نیز از این کار کریمیقدوسی گله دارد و آن را خلاف میداند. صفر نعیمیرز، سخنگوی رهروان ولایت، در حال قدمزدن است و بهکل طرح سهفوریتی را منتفی اعلام میکند. کپی امضاها میان خبرنگاران دستبهدست میشود، روی صفحه نخست آن با فونتی تایپی، به طرح سهفوریتی اشاره شده، اما در صفحه دومی که مربوط به امضاهاست دستنوشته ابتدایی نشان از طرح دوفوریتی دارد که بعدتر با خودکار به سهفوریتی تغییر یافته است.
پیمان مقدم در ستون طنز روزنامه ایران نوشته: خب به سلامتی طرح ۳ فوریتی دلواپسان مجلس تقدیم هیأت رئیسه شد. البته تنی چند از نمایندگان مجلس اعتراض کردهاند که تحت عنوان ۲ فوریتی طرح را امضا کردهاند اما بعد فهمیدهاند که ۳ فوریتی بوده، هر چند چه تفاوت دارد؟ مهم این است که چوب لای چرخ دولت بگذارند. حالا سه فوریت یا سی فوریت؛ مهم این است که هجمههای این چند وقت جواب نمیداده ظاهراً دل دلواپسان خنک نمیشده است. این جوری است که طرح ۳ فوریتی به رغم مخالفت جناب لاریجانی رئیس مجلس به جریان افتاد.
طنز نویس به عموجان دلواپس که شاد و مسرور به صحنه آمده می گوید همین جوری که شما پیش میروید تا دیپلماسی دولت را به دوران میم. میم و لام.لام برنگردانید بیخیال بشو نیستید. عموجان روی در هم کشیدند: «خیلی دل تان بخواهد. ایرادش کجاست؟ شما که آخر هنرتان وارد کردن چند هواپیمایی اسقاطی و ببر سفید مردنی از آلمان است. بودجه وزارت ارشادتان هم که به مطربان اختصاص دارد. عرضه ندارید کاری کنید، سد راه نمایندگان مجلس نشوید.»
برادر محسن از شما بعید بود
حسین شریعتمداری در یادداشت روز کیهان محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ را هدف انتقاد تند قرار داده و از وی خواسته اخرین گفته های خود را اصلاح کند.
جمله مورد اعتراض نماینده ولایت فقیه در کیهان این است «من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای عربستان تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع میکنیم»! خب! امروز بعد از حملات سعودی به یمن، مردم این کشور مسلمان به عنوان حق قانونی و شرعی خود، در پی پاسخ هستند و برای این منظور، حمله به مرزهای عربستان را وظیفه خود میدانند که در مواردی هر چند کمدامنه به این اقدام دست زدهاند و با عبور از مرزهای جنوبی عربستان به چند پایگاه نظامی آلسعود حمله کردهاند. حالا باید از آقای محسن رضایی پرسید، آیا مطابق دستورالعمل جنابعالی، اکنون وظیفه جمهوری اسلامی آن است که به جنگ انصارالله یمن برود! و از مرزهای عربستان در مقابل حملات آنان دفاع کند؟! آقای رضایی میدانید چه میگوئید؟!
نویسنده یادداشت روز کیهان سپس اضافه کرده که بعد از اظهارات آقای محسن رضایی، تعدادی از سایتها دست به توجیه مسخرهای زده و نوشتهاند منظور آقای رضایی دفاع از ملت عربستان بوده است! که باید گفت؛ اگر رژیم سعودی را یک رژیم مردمی تلقی میکنید که چه عرض کنیم؟... و اگر این رژیم قرون وسطایی را مانند همه انسانهای آزاداندیش، جز این میدانید که لازمه حمایت و دفاع از ملت عربستان، مقابله با رژیم حاکم بر این کشور است.
زندان بوستان می شود
علی میرفتاح در صفحه آخر اعتماد نوشته: توی خبرها آمده است که «اوین زندان نمیماند». آنها که مثل من امیدوار و خوشبین به آیندهاند از این خبر چنین استنباط میکنند که کلا قرار است زندان نماند. بر این مژدهگر جان فشانم رواست. اما ظاهرا خبر منحصر به جغرافیاست نه مفهوم. جغرافیای زندان تغییر میکند و بهترین جای تهران که زمینش متری خدا تومن میارزد، تغییر کاربری میدهد و بوستان عمومی میشود، ان شاءالله تعالی و زندانیان و زندانبانان به یک جای دیگر که بعید است به این ارتفاع و به این خوش آب و هوایی باشد اثاثکشی میکنند.
نویسنده افزوده: دقیق و روشن یادم هست که قبل از انقلاب در یکی از جلسات مکتب اسلام، در آن جلساتی که در شاه عبدالعظیم برگزار میشد، در یکی از جلساتش آقای قرائتی با تخته سیاه آمد و جلسهای را متفاوتتر از هر جلسه مذهبی که تا آن روز دیده بودیم، اداره کرد. بعدها، اوایل انقلاب که پای ایشان به تلویزیون انقلاب باز شد شبیه به همین سخنرانی را کردند و همان استدلالها را آوردند که زندان کارساز نیست و جز دردسر چیزی ندارد. من البته نمیدانم ایشان هنوز هم بر همین عقیده هستند یا نه. ضمن اینکه در عمل معلوم شد از زندان گریزی نیست.
در پایان مقاله اعتماد آمده:خیلی دوست دارم بعد این تجربه سی و چند ساله نظر امروز حاج آقای قرائتی را بدانم. کاش در یکی از «درسهایی از قرآن» آن سخنرانی و آن استدلال را آپگرید کنند. اما آنچه میدانم و قطع و یقین همه با من موافقند این است که آمار زندان و زندانی هر چقدر پایینتر باشد معنیاش این است که اوضاع آن مملکت و آن جامعه بهتر است.
پوریا عالمی در ستون طنز شرق با اشاره به این که قرارست زندان اوین به فضای سبز تبدیل شود سووالاتی مطرح کرده. اول این که مگر فضای اوین چه رنگی بود؟ الف- زرد ب- سفید پ- سیاهوسفید، ت- آبی.
سووال دوم این که شباهت زندان اوین و فضای سبز در چیست؟ الف- زندان اوین سرسبز نیست، اما باحال است، اما فضای سبز سرسبز است اما باحال است. ب- زندان اوین آب خنک رایگان دارد، اما در فضای سبز باید آبمعدنی بخریم.
و سرانجام طنزنویس شرق پرسیده: اگر اوین بیفتد دست شهرداری، چه بر سر اوین میآید؟ ب- زندان اوین چون تا الان زیرنظر شهرداری تهران نبوده، کاربریاش را تغییر نداده، اما هرچیزی که زیرنظر شهرداری باشد، اول فضای سبز میشود بعد میشود برج و آپارتمان. به نظر ما با این اوصاف باید حق آبوگل را در نظر بگیرند و اگر قرار است بعدا در اوین آپارتمانسازی شود، به اویننشینان دستکم یک آپارتمان برسد.
فراخوانی برای دخالت راشل آرامیان در مقاله ای در شرق نوشته: این دومینبار در دولت یازدهم است که وزیر اقتصاد شخصا به حمایت از بازار سرمایه برمیخیزد. دیروز به دستور علی طیبنیا پنج بانک بزرگ و شناختهشده کشور بسیج شدند تا مانع از افت شاخص کل شوند. آخر فروردین سال گذشته هم شاخص نزولی شد و وزیر اقتصاد جلسه اضطراری با مدیران عامل بانکی و مسئولان بورس برگزار کرد. در آن جلسه مقرر شد، چهار هزار میلیارد تومان از طریق چهار بانک به بازار سرمایه تزریق شود. حتی آن هنگام از بیمه مرکزی و بیمه ایران هم خواسته شد که به حمایت از بازار سرمایه وارد عمل شوند.
به نوشته این کارشناس: حمایت دولت از بورس به این شکل در نوع خود بینظیر است. تاکنون دیده نشده دولتها، بانکها و بیمهها را برای جلوگیری از افت شاخص ترغیب کنند و حتی نمیتوان خبری از اعتراض سهامداران با پلاکاردهای اعتراضی یافت که دولت را به حمایت از خود فراخوانند؛ چراکه اگر درست بود، اقتصادهای پیشرفته، زودتر از اینها دست به دامن دولت شده بودند.
نویسنده شرق در انتقاد این روند نوشته: در صورت ورود بانکها به بازار سرمایه بار دیگر معضل بانکمحوربودن این بازار مطرح میشود که امکان رقابت بانکها و بازار سرمایه را پررنگتر از قبل میکند؛ رقابتی که درنهایت خطر حرکت منابع بورس را به شبکه بانکی به همراه دارد. بانکها خود با معضل بیراهحل (حداقل تا این لحظه) مطالبات معوق به میزان ١٠٠ هزار میلیارد تومان مواجهند حالا چگونه ممکن است با ورود به بازار سرمایه و خرید سهام، بازار دیگری را نجات دهند درحالیکه خود زیانده هستند و با دستکاری اسناد حسابداری زیان خود را بهطور صوری به سود تبدیل میکنند؟
حسین عبدهتبریزی در مقاله ای در شرق از دخالت دوباره دولت در قیمت گذاری کالا ها انتقاد کرده و نوشته: تلاش برای کنترل قیمتها، پیشینه چهارهزارساله دارد: از زمان همورابیها و مصر باستان تا همین بخشنامه اخیر دولت یازدهم. تجربههای کنترل قیمت، در طول تاریخی بلند، آنچنان فراوان است که به ما امکان میدهد در مورد موفقیت یا عدمموفقیت آنها جمعبندی کنیم. شاید صحیح باشد بگوییم هیچ سیاست اقتصادی و عمومیای در طول دوره زمانی طولانی، در دوران مختلف، در محلها و میان مردم مختلف و توسط دولتها و سازمانهای اقتصادی متفاوت، بهاندازه سیاست کنترل قیمتها آزمون نشده است.
به نوشته این اقتصاددان: نتایج حاصل از این آزمونها، بهطور روشنی بیانگر بینتیجهبودن «سیاست کنترل قیمتهاست» تا آنجا که دیگر در کمتر کشوری از دنیا، این اقدام، ابزار سیاستگذاری اقتصادی تلقی میشود. بااینهمه، بهنظر میرسد حداقل اعضایی از دولت یازدهم هنوز معتقدند از این گذر میتوان تورم را کنترل کرد، یا حداقل معتقدند اقداماتی از ایندست نزد رأیدهندگان ارجوقربی دارد.
تلفن گویای نمایشگاه کتاب درگدشت شاعر تهران - کارتون جمال رحمتی، اعتمادشهرام شهیدی در ستون طنز اعتماد نقل کرده که ستاد خبری نمایشگاه کتاب تهران اعلام کرده در روز شنبه ٩٢٠ نفر با تلفن گویای بیست و هشتمین نمایشگاه کتاب تهران تماس گرفتند. و بعد چند نکته را از قول شخصیت های همیشگی خود یادآور شده. موسیو شیطان گفته: و لابد ٩١٨ نفرشان میپرسیدند اغذیهفروشیهای نمایشگاه تا چه ساعتی باز است و با بن کتاب، غذا هم میشود خرید یا نه؟
یکی دیگر گفته ناظر انتشار کتابهای حوزه تاریخ و میراث وزارت فرهنگ عمان هم در هنگام بازدید از نمایشگاه کتاب گفته مردم ایران بسیار کتابدوست هستند. موسیو شیطان جواب داده: بله بله. آن چیز که عیان است نیازی به بیان ندارد. منتها کاربری کتاب کمی برایشان متفاوت است. مثلا از کتاب با قطع جیبی برای تراز کردن یخچال استفاده میکنند و از کتابهای کمی بزرگتر به عنوان بالش و کتابهای خیلی حجیم هم کاربری زیباشناسانه در دکور منازل دارد. با توجه به انواع استفادههای دیگری که تازگی از صفحات کتاب میشود من پیشنهاد میکنم ناشران محترم به جای اینکه در ابتدای کتاب بنویسند نقل مطالب کتاب بدون اجازه نویسنده و ناشر ممنوع است بنویسند استفاده غیر مجاز از این کتاب روا نیست یا به عبارت بهتر مثل این شهرداریها بنویسند: تغییر کاربری ممنوع !