مجید محمدی ( جامعه شناس ) رهبر جمهوری اسلامی پس از طرح گستردهی ماجرای حضور و نقش پولهای کثیف در انتخابات توسط مطبوعات (در پی طرح موضوع توسط وزیر کشور) مجددا تلاش کرد باب بحث بیشتر در مورد فساد در کشور را ببندد. او خطاب به تعدادی از کارگران می گوید: "با دزد دزد گفتن، دزد از سرقت دست بر نمیدارد باید جلوی او را گرفت... مسئولان کشور، روزنامه نیستند که مدام راجع به فساد حرف بزنند آنها باید وارد عمل شوند و جلوی فساد را به معنای واقعی کلمه بگیرند." (کیهان ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴) بار قبلی که وی خواستار عدم ادامهی بحث در مورد فساد شده بود به ماجرای اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی باز می گردد.
او در این مورد گفته بود که "خب البته خبر رسانی شد. مطبوعات دیگران کارهایی کردند. خبر رسانی کردند ایرادی ندارد اما دیگر نباید کش بدهند قضیه را". (۱۱ مهر ۱۳۹۰) هم مقامات و هم رسانههای غیر دولتی می دانند که اگر به خواستهی وی عمل نکنند هزینههایی مثل برکناری یا توقیف را باید بپردازند. وزیر کشور دولت روحانی قبل از این سخنان اخیر خامنهای پیام بیت را دریافت کرده و سخنش را پس گرفته بود.
چرا خامنهای نمی خواهد موضوع فساد به تیتر اول رسانهها خواه به صورت گزارش و خواه از زبان مقامات تبدیل شود؟ مگر اکثریت مردم ایران نمی دانند که مقامات آنها تا چه حد فاسدند یا از قدرت سوء استفاده می کنند؟ مگر برخی از همین مقامات نیستند که خود بارها گفتهاند فساد در ایران سیستماتیک و نهادینه است؟ با طرح چهار چالش خامنهای در برخورد با فساد در جمهوری اسلامی تلاش می کنم به سوالات فوق پاسخ دهم.
نمی تواند انکار کند
سیاست تبلیغاتی خامنهای و رسانههای تحت نظر وی سیاه نمایی در کشورهای غربی و سفید نمایی در داخل است. اما فساد موضوعی است که وی نمی تواند انکار کند و به سفید نمایی حکومت وی خسارت جدی می زند. نگرانی خامنهای رسیدن اخبار فساد به گوش کسانی نیست که با رسانههای دولتی و شبه دولتی و دارای مجوز خداحافظی کردهاند و اخبار و اطلاعات خود را از مراجع مستقل می گیرند. او نگران کسانی است که هنوز به نظام وفادارند و خود را در معرض رسانههای فارسی زبان خارج از کنترل نظام قرار نمی دهند. او می خواهد این افراد در معرض نقاط بسیار تاریک و زشت حکومت قرار نگیرند. به همین دلیل با رسانههایی که فساد در یک حوزهی خاص را دنبال کردهاند برخورد شده است. وفاداران به نظام یا گستره و عمق فساد را در کشور نمی دانند یا می دانند و آن را مثل دیگر کشورها عادی تلقی می کنند یا اصولا نمی خواهند بدانند.
امیدی به کاهش آن ندارد
مشکل دیگر خامنهای آن است که وی در عین پرهیز دادن مقامات و رسانهها از سخن گفتن و اطلاع رسانی در مورد فساد خود امیدی به پیگیری و کاهش فساد در کشور توسط قوای سه گانه ندارد: "چند سال قبل درباره مبارزه با فساد اقتصادی، نامهای به رؤسای قوا نوشتم. مکرر می گویند فساد اقتصادی اما این کار به زبان گفتن تمام نمی شود بلکه نیازمند مبارزه عملی است، در عمل چه کار شد؟ در عمل چه کار کردید؟" (۲۹ بهمن ۱۳۹۱) سوال خامنهای از جنس استفهام انکاری است بدین معنا که فساد در جمهوری اسلامی تعقیب نمی شود و ظاهرا تعقیب ناشدنی است.
به وجه تخریبی آن برای نظام وقوف دارد
خامنهای می داند که فساد دارد مثل خوره بنیادهای مشروعیت نظام برای خودیها را می خورد. به همین دلیل از اقدامات تبلیغاتی در این مورد قطع امید کرده است: "این سمینار [همایش ملی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد] و امثال آن بناست چه معجزهای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امید بخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد که نتیجه را همه به طور ملموس مشاهده کنند." (۱۷ آذر ۱۳۹۳) او از کسانی عمل می خواهد که اساس وفاداریشان به حکومت داشتن دست باز برای سوء استفاده از قدرت و عدم شفافیت است.
مجبور است از فاسدان دفاع کند
خامنهای از یک سو باید از منصوبان فاسد خود و نزدیکان فاسد آنها دفاع کند یا برخی از آنها را به حال خود وابگذارد اما از سوی دیگر مجبور است خود را از فساد با سخنانی مثل فوق مبرا کند. روابط میان وفاداران قابل اتکای به نظام و رهبری آن مبتنی است بر یک داد و ستد متقابل: دفاع بی چون و چرا از نظام در برابر دفاع بی چون و چرای نظام از آنها. خامنهای به این نکته به خوبی واقف است که مدیران و دست اندرکاران امروز نظام- بر خلاف سال ۵۷ و فضای انقلابی آن روز- وضعیت موجود را به خاطر امکان فساد و سوء استفاده از قدرت می خواهند و بدون فساد تداوم جمهوری اسلامی ممکن نیست. به همین دلیل وی در سه دههی گذشته بر تحکیم نظارت استصوابی، گزینشها، بورسیههای غیر قانونی، رانتها و امتیازات در دیوانسالاری نظامی و مذهبی تاکید داشته تا قدرت و ثروت و منزلت در کشور در اختیار خودیها قرار گیرد.
فساد، عامل بقای رژیم
چهار سیاست خامنهای فساد را به جزئی لاینفک و یکی از عوامل بقای رژیم تبدیل کرده است:
۱) تفکیک مردم به خودی و غیر خودی که بنیاد و اساس تبعیض و فساد است؛ به خودیها سالانه دهها میلیون دلار برای ساخت فیلم اعطا می شود و غیر خودیها از ساختن فیلم محروم می شوند یا فیلمشان توقیف می شود؛ خودیها مجوزهای فعالیتهای سودآور را دریافت می کنند و غیر خودیها باید برای ارتزاق به هر دری بزنند؛ خودیها در هر صنف و حرفه به بیت رهبری راه دارند و موانع را از پیش پایشان بر می دارند و غیر خودیها به استیصال می رسند و گاه از سر درماندگی خود را به آتش می کشند. البته خامنهای می خواهد خودیها متمول باشند اما این تمول را نشان ندهند. انتقاد وی به اتومبیلهای لوکس (پس از تصادف نوهی ربانی عضو سابق شورای نگهبان و کشته شدن وی) این معضل رژیم را بازمی نمایاند؛
۲) اخلال در جریان آزاد اطلاعات از طریق سانسور و توقیف، پارازیت و فیلترینگ؛ بدون رسانههای آزاد امکان طرح سوء استفاده از قدرت در حوزهی عمومی برای نظارت بر کار مقامات وجود ندارد؛
۳) باز گذاشتن دست قوای قهریه (سپاه، دستگاههای امنیتی و انتظامی) در دخالت در امور اقتصادی که با تهدید رقبا منابع کشور را از آن خود می کنند؛ ماشین سرکوب نیاز به پاداش دارد و این پاداش جز از طریق فاسد کردن قوای قهریه ممکن نبوده است؛
۴) نظارت ناپذیر بودن دو امپراطوری اقتصادی دستگاه رهبری و سپاه. مجلس در ایران تنها می تواند بر دخل و خرج امپراطوری اقتصادی دولت (شرکتهای دولتی) نظارت داشته باشد اما دو امپراطوری دیگر هر چه بخواهند می کنند چون در حیاط خلوت رهبری قرار دارند و کسی نباید از آنها خبر داشته یا از آنها پرسش کند. دو امپراطوری اقتصادی بیت رهبری و سپاه با در اخیتار داشتن هزاران شرکت و کارخانه و گردش مالی دهها هزار میلیارد تومانی سالنه حتی یک برگ بیلان مالی برای اطلاع عمومی منتشر نمی کنند.
مبارزه با فساد در ایران یعنی کنار گذاشتن چهار سیاست فوق که این هم یعنی پایان روش حکومتداری در جمهوری اسلامی. کسانی که در داخل نظام از سیستماتیک و نهادینه بودن فساد سخن می گویند (مثل احمد توکلی عضو مجلس، ۱۹ اسفند ۱۳۹۳) متوجه نیستند که لازمهی سخنشان در مبارزه با فساد، براندازی حکومت است.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان