دو متهم در دادگاه تعارف تکهپاره کردند : کی بود، کی بود، من بودم
+50
رأی دهید
-3
مرد جوان و برادرزنش که شاگرد کارگاه خیاطی همسرش را طبق نقشه از پیشطراحی شده به بیابانهای رباطکریم کشاندند و با کشتن او، جنازه را در قبری که از قبل حفر کرده بودند، دفن کردند دیروز پای میز محاکمه ایستادند و هر کدام اصرار داشتند که خودشان قاتل هستند و دیگری بیگناه است.در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای متهمان خواستار حکم اشد مجازات شد.
سپس اولیایدم در جایگاه ویژه ایستادند و برای متهمان حکم قصاص خواستند. وقتی مهدی در جایگاه ویژه ایستاد قتل را گردن گرفت و گفت: «روحالله شاگرد کارگاه خیاطی همسرم بود. او با حرفهایش باعث شده بود من و همسرم با هم اختلاف پیدا کنیم. همسرم قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود که متوجه ارتباط تلفنی روحالله و همسرم شدم. چندین بار به او تذکر دادم تا دست از سر همسرم بردارد اما گوشش بدهکار نبود. وقتی ماجرا را با همسر روحالله هم در میان گذاشتم منکر این ارتباط شد. همسر روحالله میگفت که روحالله با همسر من صحبت میکند تا او را برای برگشتن به زندگی متقاعد کند و ارتباط پنهانی بین آنها وجود ندارد.»
مهدی در تشریح جزئیات قتل گفت: «آخرین بار ماجرا را با برادرزنم در میان گذاشتم و قرار شد روحالله را گوشمالی بدهیم. ما با نقشه از پیش طراحی شده او را سوار ماشین کردیم و به بهانه نشان دادن محل جدید کارگاه خیاطی به بیابانهای رباطکریم کشاندیم. سپس من با چاقو به جانش افتادم. برادرزنم اما ضربهای به او نزد. ما سپس جنازه را در قبری که از قبل کنار رودخانه شورآباد حفر کرده بودیم دفن کردیم.»
نوبت دفاع به امیر که رسید او نیز قتل را به تنهایی گردن گرفت و گفت: «چون قبلا به روحالله تذکر داده بودم دست از سر خواهرم بردارد، اما گوش نکرده بود پیشنهاد مهدی را قبول کردم و طبق نقشه، روحالله را به بیابان کشاندیم. من اولین ضربه را به او زدم و نمیدانم مهدی نیز ضربهای به او زد یا نه. اما قصد ما کشتن او نبود. ما میخواستیم او را ادب کنیم.»
در پایان این نشست هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
یکی از دو متهم در گفتوگو با فرهیختگان:
چون مطمئن نبودم شکایت نکردم، خودم کشتمش!
چند سال با همسرت زندگی کردی؟
همسرم دختر خالهام بود. 14 سال با او زندگی کردم.
با هم اختلاف داشتید؟
من و همسرم عاشق هم بودیم و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه روحالله به کارگاه خیاطی آمد. او با حرفهایش باعث شد اختلافهای زندگی ما شروع شود. همسرم قهر کرد و به خانه پدرش رفت. روحالله با من صحبت کرد و گفت از زنم شنیده در صورتی که حق طلاق را به او بدهم حاضر است با من زندگی کند. من هم حرف روحالله را قبول کردم و حق طلاق را به زنم دادم، اما آنجا بود که به رابطه آنها پی بردم و فهمیدم چه نقشهای در سر دارند.
فرزند داری؟
یک دختر 12 ساله دارم که حالا پیش همسرم است و چند ماه است که او را ندیدهام.
اگر به رابطه پنهانی روحالله و همسرت پی برده بودی چرا شکایت نکردی؟
مطمئن نبودم که با هم در ارتباط هستند. فقط میدانستم با هم تلفنی صحبت میکنند.
چرا بعد از قتل لباسهای روحالله را درآوردی و جنازهاش را در قبر دفن کردی؟
میخواستم جنازه از روی لباسهایش شناسایی نشود. امیدوار بودم در این مدت جنازه از بین برود و راز قتل پنهان بماند.
قبر را چطور کندی؟
من و امیر با بیلچهای که همراه داشتیم قبر را کندیم.
جنازه چه مدت بعد کشف شد؟
دو ماه بعد از قتل پلیس با راهنماییهای همسر روحالله به من مشکوک شد و من و امیر به ناچار به قتل اعتراف کردیم و جای پنهان کردن جنازه را نشان دادیم.
همسرم دختر خالهام بود. 14 سال با او زندگی کردم.
با هم اختلاف داشتید؟
من و همسرم عاشق هم بودیم و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه روحالله به کارگاه خیاطی آمد. او با حرفهایش باعث شد اختلافهای زندگی ما شروع شود. همسرم قهر کرد و به خانه پدرش رفت. روحالله با من صحبت کرد و گفت از زنم شنیده در صورتی که حق طلاق را به او بدهم حاضر است با من زندگی کند. من هم حرف روحالله را قبول کردم و حق طلاق را به زنم دادم، اما آنجا بود که به رابطه آنها پی بردم و فهمیدم چه نقشهای در سر دارند.
فرزند داری؟
یک دختر 12 ساله دارم که حالا پیش همسرم است و چند ماه است که او را ندیدهام.
اگر به رابطه پنهانی روحالله و همسرت پی برده بودی چرا شکایت نکردی؟
مطمئن نبودم که با هم در ارتباط هستند. فقط میدانستم با هم تلفنی صحبت میکنند.
چرا بعد از قتل لباسهای روحالله را درآوردی و جنازهاش را در قبر دفن کردی؟
میخواستم جنازه از روی لباسهایش شناسایی نشود. امیدوار بودم در این مدت جنازه از بین برود و راز قتل پنهان بماند.
قبر را چطور کندی؟
من و امیر با بیلچهای که همراه داشتیم قبر را کندیم.
جنازه چه مدت بعد کشف شد؟
دو ماه بعد از قتل پلیس با راهنماییهای همسر روحالله به من مشکوک شد و من و امیر به ناچار به قتل اعتراف کردیم و جای پنهان کردن جنازه را نشان دادیم.
۴۷

دایره مینا - کراکف، لهستان
عجیب است ! باز هم یک جنایت شریرانه ُ دیگر و باز هم نام " روح الله " ?? در یک هفته سه خبر مختلف جنایی و هر سه هم نام روح الله داشته باشند ?! آد م ناخودآگاه یاد آن "روح الله کبیر" ! می افتد ! حیرتا !
0
21
چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۷