یکیشان پنج بچه دارد، یکیشان هفت تا، یکی سه تا، یکی هشت تا. بعضیهایشان همسر بیمار یا از کار افتادهای در خانه دارند، بعضیهایشان به تنهایی سرپرستی فرزندانشان را به عهدهدارند و بعضیها هم دخترها و پسرهایشان را عروس و داماد کردهاند؛ اینها انگار هیچوقت بازنشسته نمیشوند. عادت کردهاند دستشان توی جیب خودشان باشد و کسی چه میداند … شاید کمکخرج زندگی فرزندانشان هم بشوند گاهی. آنها لبخند میزنند. این زنان با لبخند به جنگ مشکلات زندگی میروند. میدانند که اگر یک روز کار نکنند، نان شب ندارند، اما باز به روی مشتریهایشان میخندند.