انگشت اتهام متهمان قتل به سوی یکدیگر
+48
رأی دهید
-2
مرد جوان و عموی همسرش که در توطئهای مردی غریبه را به باغ شهریار کشانده و پس از شکنجه، او را کشته بودند، دیروز پای میز محاکمه خود را بیگناه خوانده و دیگری را مقصر دانستند.در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار قاضی مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
او گفت: «ناصر 37 ساله و قهرمان 49 ساله که عموی همسرش است، متهمند شامگاه دوازدهم مرداد سال 90 حسن 30 ساله را با نقشه قبلی به باغی در شهریار کشانده و پس از شکنجه، وی را خفه کردهاند. اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده به اتهام مشارکت در جنایت برای آنها اشد مجازات میخواهم. در این پرونده همسر ناصر به نام سمیه 28 ساله نیز متهم به معاونت در قتل است که برای او نیز تقاضای کیفر دارم.» سپس اولیایدم در جایگاه ویژه ایستادند و برای عاملان جنایت حکم قصاص خواستند. وقتی ناصر پشت تریبون دفاع ایستاد، خودش را بیگناه خواند و جنایت را گردن قهرمان انداخت. این مرد در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «من در میدان ترهبار کار میکردم. به همین خاطر شبها ساعت 12 به محل کارم میرفتم و صبحها به خانه برمیگشتم. یک شب که به خانه آمدم با پسر غریبه روبهرو شدم. من در خانه را به روی او قفل کردم و از دو برادرم کمک خواستم. ما همان موقع با پلیس 110 تماس گرفتیم و حسن و سمیه بازداشت شدند. یک هفته بعد از این شکایت همسرم و پسر غریبه در دادگاه تبرئه شدند. بعد از این ماجرا با وجود داشتن دو فرزند همسرم را طلاق دادم، اما عموی همسرم مدام با من تماس میگرفت و مرا تهدید میکرد. او میگفت باید همانجا حسن را میکشتم و ماجرا را با خانوادهام در میان نمیگذاشتم تا آبروریزی شود.»
او ادامه داد: «دوازدهم مردادماه قهرمان با من تماس گرفت و مرا به باغش در شهریار دعوت کرد. او گفت طبق نقشه از پیش طراحی شده سمیه، حسن را به باغ کشانده است. سپس او به پسر غریبه جوهرنمک خورانده و دستانش را با سیگار سوزانده و او را خفه کرده است. عموی همسرم از من خواست تا در حمل جنازه به او کمک کنم و سپس سر زندگیام برگردم. اما در این مدت من زن دوم گرفته و صاحب فرزند شده بودم. من از ترس قهرمان به او کمک کردم و جنازه را به بیابانهای شهریار بردیم و آنجا رها کردیم. اما باور کنید در قتل دستی نداشتم. من در اداره آگاهی تحت فشار روانی به مشارکت در قتل اعتراف کردم.» سپس قهرمان روبهروی پنج قاضی دادگاه ایستاد و انگشت اتهام را به سوی ناصر نشانه رفت و گفت: «این مرد و برادرش در غیاب من حسن را کشتند و جنازهاش را به بیابان بردند.» وی ادعای تازهای مطرح کرد و گفت: «بعد از این ماجرا برادر حسن به من پیشنهاد کرد تا برای کمک به ناصر به مشارکت در قتل اعتراف کنم و در عوض 100 میلیون تومان پول بگیرم. او میگفت برایم وکیل میگیرد و رضایت اولیایدم را جلب میکند. من هم در اداره آگاهی به مشارکت در قتل اعتراف کردم.»
وقتی سمیه به دفاع پرداخت حرفهای عمویش را تایید کرد. این زن گفت: «من چیزی برای از دست دادن ندارم. در مدتی که در زندان هستم حتی نتوانستهام با بچههایم تلفنی صحبت کنم. من حقیقت را میگویم. شوهر و برادر شوهرم مرا مجبور کردند تا با حسن تماس بگیرم و او را به باغ بکشانم. وقتی حسن به باغ آمد شوهرم او را خفه کرد و جنازهاش را با خود برد. عمویم در این ماجرا دستی نداشت.»
در پایان این جلسه، هیات قضایی وارد شور شد تا با توجه به ضد و نقیضگوییهای متهمان حکم نهایی را صادر کند.
۷۷

hassan5 - تهران، ایران
اصلا یارو خودش مرده و این سه نفر در این قتل بیگناه هستند!؟!؟
0
12
یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۳