صدای جیغهای کودکانه رعنا میپیچد توی تلفن، پدربزرگش میگوید: «میبینی آنقدر کوچک است که اصلا متوجه نیست مادرش مرده، برای خودش بازی میکند. خیالی نیست بگذار آرام باشد. این بچه که خوشی ندیده، به همه میگویم راحتش بگذارید بازی کند.»
رضا مهری، پدر سمیه است؛ زنی که هفته گذشته به دلیل تاثیر اسید روی ریههایش در بیمارستان لقمان جان داد. قصه زندگی سمیه و سرنوشت رعنا انقدر تلخ است که پدرش هر چند ثانیه یک بار بغض میکند.
زندگی سمیه را در چهار سال گذشته مرور میکند: «توی روستای ما (همت آباد شهرستان بم) طلاق خوب نیست. اما ببین چه کار کرده بود که سمیه راضی به طلاق شده بود. دو روز قبل از این اتفاق رفته بودند دادگاه خانواده برای طلاق توافقی اما برادر عباس امده بوده وساطت و سمیه را به خانه برگردانده بود. اما سمیه نمیدانسته که همه اینها نقشه است.»
به روز حادثه که میرسد، صدایش میلرزد: «من خواب بودم، متوجه شدم در می زنند. عباس دم در بود. دستپاچه گفت: سمیه را برق گرفته. به خانه شان که رسیدیم دیدم موهای سر سمیه وسط حیاط افتاده و ناله میکند و میگوید: سوختم، سوختم. دیدم همه همسایهها جمع شدهاند و پوست صورت سمیه کنده میشود. رعنا هم جیغ میزد. بچه پوستش می ریخت. نازنین نوه بزرگام است او هم از خواب پریده بود و گریه میکرد. چشم های سمیه و رعنا میسوخت. ما مدام آب می ریختیم روی سرشان ولی اصلا نفهمیده بودیم چه شده.»
به اینجا که میرسد حرفش را قطع میکند و با لهجه غلیظ کرمانیاش میگوید:«دختر جان میشود یک روز دیگر حرف بزنیم. یاد این چیزها که میافتم دلم ضعف میگیرد.»
یاد حرف های سمیه میافتم. پارسال همین وقت ها سراغ او رفتم و خودش برایم از زمانی که عباس اسید را روی او و فرزندش پاشید، حرف زد:«هر وقت یاد آن شب می افتم، حالم بد می شود. فکرش را بکنید؛ شب خوابیدهای و بچه کوچک در کنارت شیر می خورد و شما خواب و بیدار هستی. یک باره احساس میکنی صورتت میسوزد. فریاد می زنی. بچه کنار دستت جیغ می کشد. میدوی سمت حیاط و بعد می بینی پوست و موهایت کنده میشوند. صورت و چشمانم بدجور میسوختند. خودم را به حیاط رساندم و صورتم را در حوض شستم اما دیدم تکه تکه موهایم کنده می شوند و کنار حوض میافتند.»
عباس بعد از خبر کردن پدر سمیه از خانه فرار کرده اما بعد از چند روز همراه برادرش که شریک جرم است، دستگیر شده است.
پدر سمیه میگوید: «هفتم اردیبهشت امسال وقت دادگاه داشتیم اما بعد از رفتن سمیه، وکیلش وقت دادگاه را عقب انداخته و حالا معلوم نیست که چه بشود.» عباس الان در زندان کرمان است اما برادرش به قید وثیقه آزاد شده.
دوباره صدای رعنا می آید. پدر سمیه چند ثانیهای قربان صدقهاش میرود و میگوید:«سمیه میخواست عباس قصاص شود. می گفت باید چشمهایش را بگیرند امید داشت که روز قصاص باشد اما حالا که نیست خودم پیگیر همهچیز میشوم. تا الان جرمش اسیدپاشی بوده و از حالا جرمش قتل است.»
هفته پیش نفس سمیه تنگ شده و او در بیمارستان لقمان تهران بستری میشود. دو روز زیر چادر اکسیزن زندگی میکند اما دوام نمی آورد. پدرش میگوید:«اسید ریهاش را خراب کرده بود.» بعد کلمه نامرد را با صدای بلند میگوید و میزند زیر گریه و بریده بریده حرف میزند: «من چوپان بی مزد شدم. هر چه توانستم خرج کردم که سمیه خوب شود اما ... به خدا هیچ کس از دولت و یا جایی به ما کمک نکرد. من زمینم را فروختم و خرج چشم های سمیه و رعنا کردم. اوایل که باید برای درمان خودش و رعنا به تهران میرفت. شب سوار اتوبوس میشد و صبح میرسید تهران کارش که تمام میشد دوباره شب سوار اتوبوس میشد و از تهران برمی گشت. چون پول برای ماندن در مسافرخانه نداشت . بعد خبرنگارها اطلاع رسانی کرده بودند. شماره کارت سمیه را داده بودند و مردم کمکش میکردند.»
پدر سمیه کشاورز است و همه داراییاش را برای سمیه فروخته است: «الان هم هرچه کار کنم خرج رعنا میکنم. به خدا من از وقتی سمیه رفته به کارتش هم دست نزدم، هرچه خرج کردم از دسترنج خودم بوده.» او بعد از مرگ سمیه هم وعدهای از مسئولان برای کمک به رعنا دریافت نکرده: «هیچ کس حتی حال رعنا را هم نپرسید.»
رضا مهری، غیر از سمیه هشت فرزند دیگر هم دارد و میگوید: «همهشان ازدواج کردهاند و رفتهاند به روستاهای اطراف. حالا باید بچههای سمیه را بزرگ کنم. الان نازنین و رعنا بچههای من هستند. قرار است خودم قیم آنها شوم. سرپرستیشان رابه کسی نمیدهم. باید پیش خودم بمانند.»
نازنین حالا نه ساله است. او بیشتر از رعنا متوجه مرگ مادرش است. پدربزرگش میگوید: «وقتی یاد مادرش میافتد ساکت میشود و یک گوشه مینشیند. رعنا زیاد متوجه نیست. یک چشمش هم که نمیبیند. دکترها گفتهاند باید بزرگ شود بعد عمل کنند. بچههای روستا هم بچهاند دیگر، بعضیهایشان از رعنا میترسند و با او بازی نمیکنند. رعنا بیشتر در خانه میدود و بازی میکند. میگویم بگذارید بازی کند که وقتی بزرگ شود و بفهمد .... وقت برای غصه خوردن زیاد دارد این بچه.»
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان