اتحاد هم پیمانان آمریکا روزنامه های اصولگرا امروز نیز از شدت مخالفت های خود با توافق لوزان کاسته اند و همزمان با تایید توافق نامه توسط رییس مجلس و فرمانده ستاد نیروهای مسلح، این دسته از روزنامه ها هم به حملاتی به آمریکا و اروپا اکتفا کرده اند. از آن جمله است جوان روزنامه سپاه پاسداران که در تیتر اصلی خود ادعا کرده که آمریکا و هم پیمانانش در تحرکی جدید می خواهند از بخش های خاکستری بیانیه به نحوی استفاده و آن را سیاه جلوه دهند که عملا ادامه مذاکرات بی فایده شود.
به نوشته این روزنامه: دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی از فردای صدور بیانیه مشترک، یک ماراتن تمام عیار را شروع کردهاند تا بیانیه صادر شده در لوزان سوئیس را موفقیت برای خود قلمداد کنند. باراک اوباما روز شنبه توافق با ایران را یک توافق خوب خواند که بازرسیهای بیسابقهای را از برنامه هستهای ایران به مدت بیش از ۲۰ سال تضمین میکند. عباس عراقچی عضو تیم مذاکره کننده هستهای هم موافقت طرف غربی با کنار گذاشته شدن شش قطعنامه لازم الاجرا و تحت فصل هفت علیه ایران در شورای امنیت سازمان را اقدامی «بیسابقه» خواند و گفت این پیروزی حاصل ۱۰ سال نبرد همه جانبه ملت ایران است.
جوان ادعا کرده: تحت چنین شرایطی، در حالی که روز شنبه گزارش شد که دولت اوباما یک کمپین گسترده برای متقاعد کردن اعضای کنگره درباره جزئیات بیانیه لوزان را تشکیل داده،یک ائتاف گسترده از مخالفان توافق احتمالی ایران با ۱+۵ در تیر ماه نیز در حال شکل گیری است. در یک سوی این ائتلاف، اسراییل قرار دارد. مقامهای اسرائیلی به جای ابراز مخالفت با اصل توافق با ایران قصد دارند در یک کمپین گسترده، بخشهای خاکستری بیانیه لوزان را به نحوی تحلیل و تفسیر کنند که امکان شکلگیری یک توافق جامع طی سه ماه آینده فراهم نشود.
الهه کولایی در سرمقاله روزنامه اقتصادی تعادل با اشاره به مشکلاتی که در راه رسیدن به بیانیه لوزان وجود داشت و همچنان بر سر راه تفاهم های آینده وجود دارد نوشته: کشورهای بسیاری پیرامون ایران مایل به برهم خوردن بازی هستند چرا که در طول دهههای گذشته بهرههای عظیمی از شکاف میان ایران و غرب به دست آوردهاند که انگیزه تلاش برای حفظ وضعیت موجود را در آن ها قوی می کند.
این استاد دانشگاه اما توجه داده که با توجه به اهمیت موضوع مذاکرات و دشواری این چالش چه در کشورو چه در کشورهای غربی مخالفت ها ا را باید طبیعی دانست. بدون شک ایران برای منافع مردم نیازمند اجماع است، اجماعی که بتواند کشور را در برابر فشارهای عظیم بینالمللی و منطقهیی حفظ و در جهت تامین منافع عمومی به تصمیمگیرندگان کمک کند.
حسن وزینی در سرمقاله ایران روزنامه دولت و در پاسخ به مخالفان بیانیه لوزان نوشته: آنچه در روزهای اخیر در نگاه و زبان مخالفان برجسته شده، تجزیه و تحلیل نتیجه مذاکرات بر اساس مدلی است که دولت تدبیر و امید نه تنها اعتقادی به آن ندارد بلکه در انتخابات ۹۲ وعده تغییر آن را داده بود. در نگاه مخالفان دولت، مذاکره از خانواده تقابل است. یعنی آنچه را که ما در اثر گفتمان تقابل با جامعه جهانی از دست دادهایم باید جبران کنیم بدون آنکه به الزامات تفاهم متعهد باشیم. این خواسته ظاهری زیبا و فریبنده دارد اما واقعیت آن است که نتایج مذاکره را باید با پیشفرضها و استعدادهای گفتمان تفاهم سنجید. در این گفتمان فرض بر آن است که تحصیل، تثبیت یا اکتساب یک حق باید به گونهای باشد که در قیاس با سایر حقوق و نیازهای مردم و کشور توازن داشته باشد.
نویسنده با اشاره به کره شمالی آن را دولتی شناخته که همه حقوق شهروندانش را به پای فعالیتهای هستهای اش قربانی کرده و کشور را در شرایطی قرار دادهاند که نسبت به کره جنوبی تفاوت فاحشی از نظر سطح رفاه و توسعه اقتصادی و سیاسی دارد. الگوی حاکمیتی انقلاب اسلامی و سیره حکومتی تناسبی با گفتمان تقابل پیشدستانه ندارد. جمهوری اسلامی هیچ گاه به دنبال ارعاب همسایگان و ایجاد تنش و خصومت با کشورهای دیگر نبوده است.
در پایان سرمقاله ایران آمده: اگر غرب و بخصوص امریکا که رئیس جمهوری آن پیشتر گفته بود دوست دارد پیچ و مهرههای سانتریفیوژهای ایران را هم بازکند، به غنیسازی در خاک ایران تن میدهد به خاطر آن است که خود را در برابر پرسشهای مردم و جوانان غرب بیپاسخ میبیند و مجبور میشود حقوق هستهای ایران را بپذیرد. حقوقی که تیم هستهای با ظرافت اثبات کرد ایران از آن فقط در راستای اهداف صلحآمیز و علمی بهره میبرد. آیا وعده روحانی به مردم ۲ سال پیش در چنین روزهایی غیر از این بوده است که هم سانتریفیوژ بچرخد و هم زندگی مردم؟
کاسه صبر لبریز می شود
عبدالجواد موسوی در مقاله ای در اعتماد هواداران دولت روحانی را از شریفترین و نجیب ترین آدم ها خوانده چرا که آنها به جای اندیشیدن به نفس نفیس خود به منافع ملتی فکر میکنند که مستحقِ بهترینهاست و دستکم از دوران مشروطه تا به امروز برای فردایی بهتر خود را به دردسرهای بزرگ انداخته اما هیچگاه رویاها و آرزوهایش تحقق تام و تمام نیافته است، آنها خوب میدانند دولت تدبیر و امید در کجاها کمیت تدبیرش میلنگد. آنها خوب میدانند فلانی و بهمانی که تا مهمترین مناصب اجرایی کشور هم آمدهاند ربط چندانی با تدبیر و امید ندارند اما با این حال معذوریتها و محدودیتها و به ویژه اهم و فی الاهمها را هم درک میکنند.
به نوشته طعنه آمیز این روزنامه نگار این مردم صبوری پیشه میکنند و دندان بر جگر صبر میسایند تا بزرگمردانی که زرهی از زخم و ملامت را بر تن کردهاند از مذاکرات سربلند بیرون بیایند و سایه شوم تحریم را از سر این ملت بزرگ دور کنند. که میدانند اگر چنین شود بعدها جا برای سینما و شعر هم باز خواهد شد و دیگر بار حق به حقدار خواهد رسید اما پرسش این جاست که تا به کجا میتوان از مدافعان شریف و نجیب انتظار داشت برای آنکه دولت به کارهای مهمترش برسد از دیگر انتظاراتشان چشمپوشی کنند؟
مقاله اعتماد به این جا رسیده که: حالا که چشم شیطان کور و گوش آن ملعون کر مذاکرات لوزان هم به خیر و خوشی سپری شده دیگر باید منتظر چه ماند؟ بالاخره چوب خط صبر و تحمل آدمیزاد روزی پر خواهد شد. بسیاری از مدافعان شریف و نجیب این دولت تا به حال در کار خاموش کردن آتشی بودند که در کاشانه آنها افتاده بود. فردا روزی که این آتش فرو نشست یاد خیلی چیزها خواهند افتاد. یاد خیلی چیزها.
مترجم همزمان سیما
پوریا عالمی در ستون طنز شرق از چند نوع مترجم در جهان نام برده اول مترجمهای صداوسیما که معتقد هستند که ترجمه نوعی تالیف است و هنگام ترجمه همان حرفی را میزنند که دلشان میخواهد. اینها اعتقاد دارند گویندگان و مصاحبهشوندگان خارجی اصولا خودشان نمیفهمند چی میگویند و ممکن است بهخاطر حرفی که میزنند بیآبرو شوند. برای همین مترجمان صداوسیما طوری ترجمه میکنند که آبروی طرف را حفظ کنند.
مورد دیگرمترجم بهمثابه حرف دل است: اصولا در تلویزیون چندصدایی عجیبی وجود دارد. مثلا شما ممکن است در تلویزیون بگویید من با دیپلماسی ظریف کاملا موافقم و بهنفع کشور است. اما چیزی که پخش میشود اینطوری است: «من صددرصد با رسایی موافقم که با ظریف مخالف است و روحانی هم که کاری نکرده و آقای احمدینژاد کاملا بهنفع همه ما بود که بهنفع کشور باشد مثلا من خودم زمان احمدینژاد پورشه خریدم ولی زمان خاتمی چی داشتم؟ پراید. زمان روحانی چی دارم؟ ۲۰۶. پس وایبهحال دیپلماسی که باعث شده دلار قیمتش ثابت بماند و ما پولمان از پارو بالا نرود یکشبه. واقعاها.»
و سرانجام مترجم همزمان صدا و سیماست. طرف بهش گفتند بگو اوباما این چیزها را دارد میگوید و نتانیاهو این چیزها را و حقوقت را بگیر و برو. مترجم را چهکار داریم؟ الان به مترجم مذکور بگویی خب چرا این کار را میکنی؟ میگوید خب اگر من این کار را نکنم یکی دیگر میکند.
برج آزادی همچنان چکه میکند
شهروند در گزارشی که آن را در صدر اخبار خود آورده نوشته: ١٥سال است که از سقف و دیوارهای طبقات پایینی برج آزادی، نماد تهران آب چکه میکند... هر روز، هر ساعت. چه باران بیاید چه نیاید صدای آب میآید، چکه، چکه، چکه. ١٥سال است که برج آزادی بوی نا میدهد و دیوارهایش تا کمر نم گرفته و خیس است. عید امسال هم مثل همه ١٥سال گذشته آب چنان از سقفها و دیوارهای آزادی چکه میکرد که مدیران این مجموعه جلوی چشم گردشگران خارجی و داخلی سطلهای زباله و استامبولیها را زیر سقف برج آزادی گذاشتهاند تا آبهایی که از سقف میچکد در آنها جمع شود.
به گزارش این روزنامه:پرونده برج آزادی و مشکل نفوذ آب به بخشی از طبقات پایینی این سازه حرف امروز و دیروز نیست. دستکم ١٥سال است که پرونده نشت آب به سازه اولین نماد تهران روی میز مسئولان باز است. دهها گزارش و مصاحبه درباره پیامدهای منفی نفوذ آب به این اثر تاریخی منتشر و میلیاردها تومان اعتبار صرف مرمت و تعمیرات محوطه بیرونی و فضای سبز میدان آزادی شده است، اما هنوز آب از سقفها و دیوارها چکه میکند. هنوز یعنی تا همین چند روز پیش، تا همین الان.
تصاویرروزنامه شهروند نشان میدهد که حجم ورود آب به ساختمان برج آزادی آنقدر بوده که اغلب زمین مجموعه و پلکان آن خیس بوده است. اما واقعا در برج آزادی چه خبر است؟ آیا در کل مملکت با این تعداد پرشمار متخصصان و مهندسان یک نفر متخصص پیدا نمیشود که بتواند بعد از ١٥سال راهحلی برای جلوگیری از نفوذ و نشت آب به سازه برج آزادی پیدا کند؟
آیا جامعه غیرسیاسی شده است؟
عباس عبدی در مقاله ای در اعتماد با اشاره به درگذشت پاشایی خواننده جوان در سال گذشته و بحث هایی که به دنبال آن در جامعه درگیر شد نوشته نمی توان از بدرقه گسترده مردم از پاشایی، غیرسیاسی شدن جامعه ایران را نتیجه گرفت، ولی پیداست که حساسیتهای جامعه ایران به گونهای نیست که قابل دفاع و خوشایند باشد. حتی میتوان گفت که شایسته نقدی جدی هم هست.
این روزنامه نگار جامعه شناس با اشاره به این که در همه دنیا نشریات زرد وجود دارد که به زندگی مردم سرک می کشد نوشته در ایران حتی صدا و سیما که خیلی سعی میکند در موضوعات فرهنگی عصا قورت داده رفتار کند و خود را رسانهای جدی نشان دهد و از افتادن به وادی اخبار زرد پرهیز کند، آنها هم در این وادی افتاده و اخبار اختلافات و طلاقها و ازدواجهای مجریان برنامه یا هنرپیشگان شان انعکاس و مطلوبیت خبری بیشتری از اخبار درجه یک و دو در آن پیدا کرده است و به برکت! اینترنت و وایبر، مردم سرگرم این اخبار شدهاند.
مقاله اعتماد نتیجه گیری کرده که: جامعه به شدت غیرسیاسی شده که این خطرناک است، زیرا سیاستزدایی در بلندمدت امکانپذیر نیست و این انگیزه و علاقه ممکن است به دلایل گوناگون در حالت کما بماند ولی در نهایت با یک اتفاق پیشبینی نشده مجال بروز پیدا خواهد کرد. تجربه تاریخی ما نیز این را نشان داده است. بنابر این در صورت به خواب یا کما رفتن نمیتوان مانع بروز ناگهانی آن در آینده شد، مگر اینکه تمهیداتی اندیشیده شود که پیش از فوران ناگهانی، انرژی سیاسی به مرور آزاد و بارور شود.
پس درباره چی بگوییم
پژمان موسوی در مقاله ای در صفحه آخر روزنامه ایران با اشاره به شکایت نظام پزشکی از سریال درحاشیه که با عنوان « اعتراض هفت هزار پزشک و اعلام آمادگی برای برپایی تجمع علیه این سریال» منتشر شده پرسیده: پزشکان محترم از یک سریال با درونمایهای طنز چه انتظاری دارند؟ آیا توقع آنها این است که در یک سریال طنز، کژکارکردیها و کارکردهای پنهان هر حرفه و شغلی به نقد کشیده نشده و هنرمندان تنها مجیزگوی آنها باشند؟
نویسنده مقاله پرسیده: آیا یک هنرمند و رسانهای که کار وی را پخش میکند، حق ندارد درباره یک حرفه و تبعات پنهان آن فیلم بسازد؟ آیا فکر نمیکنیم استقبال مردم از این سریال که اتفاقاً درونمایهای ضعیفتر از پیشبینیها هم دارد، نشان از همراهی مردم با مضامین و سوژههای پرداخته شده در آن دارد؟ آیا تکرار وضعیت واقعی مضامینی که در این سریال به طنز مطرح میشود، در میان طیفی از پزشکان وجود ندارد؟
مقاله ایران سرانجام به این جا رسیده که: اگر قرار به اعتراض و تجمع باشد که هنرمندان از فردا باید در خانه بنشینند و هیچ اثری را با درونمایه طنز و انتقادی تولید نکنند، زیرا هر مجموعهای یک طیف یا دسته یا حرفه یا شغل را مخاطب خود قرار میدهد و اگر قرار بر این منوال باشد که از فردا یک روز باید منتظر تجمع پرستاران باشیم، یک روز معلمان، روز دیگر شاعران و نویسندگان و دیگر روز هم... بالا بردن ظرفیت نقدپذیری و آستانه تحمل در برابر نقدها به نظر میرسد یگانه راه برخورد در برابر سریالها و آثاری اینچنینی است، چرا که اگر جز این باشد، حتی یک یادداشت و سرمقاله یک روزنامه هم میتواند با اعتراض پزشکان روبهرو شود و اینچنین «رسانه»، در عمل از وظایف و مسئولیتهای اجتماعی خود باز میماند.
آیدین سیارسریع در سرمقاله بی قانون ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشته: امروز با مورد بسیار جالبی مواجه شدهایم. یکی از عزیزان مسئول در حوزه پزشکی کشور نامهای در انتقاد به سریال در حال پخش «درحاشیه» ساخته مهران مدیری به رئیس صداوسیما نوشته و «نسبت به عواقب هرگونه واکنش احتمالی جامعه پزشکی به نهادهای امنیتی و قضایی هشدار داده است.» این روزها واقعا باید مراقب بود.
به نوشته این طنزنویس: یعنی در شرایط کنونی ما اگر بتوانیم از دست اسیدپاش و خودسر آجر به دست و زورگیر و ... نجات پیدا کنیم هم نباید زیاد خوشحال باشیم، چون هر لحظه ممکن است یکی از جامعه پزشکی بپرد جلویمان و واکنش احتمالی نشان بدهد. الان مادرهای نگران وقتی بچهشون می خواد بره بیرون میگن: مواظب ماشینها باش، از کوچه خلوت نرو، تا شب نشده برگرد، از جلوی بیمارستان و کلینیک و تزریقاتی هم رد نشو. چون به هرحال الان این جامعه (جامعه پزشکی) حساس است و نمیشود پیش بینیاش کرد.
در ادامه طنز بی قانون آمده: البته خود این متن هم میتواند برای من مشکل ساز شود. مثلا همان آقای مسئول به وزیر ارشاد نامه بنویسد و بگوید: اینا ما رو اذیت میکنن. ما رو هم ردیف زورگیر و خودسر و اسیدپاش قرار دادن. بزنشون! ولی من باید این نکته را عرض کنم که دوستان عزیزم! من هیچ وقت چنین جسارتی نمیکنم. شما جامعه پزشکان با این نامه نشان دادید که فرق بسیاری با افراد فوق الذکر دارید. شما قشر فرهیخته و تحصیلکرده جامعه هستید و تفاوتتان با اسیدپاش و زورگیر و خودسر این است که آنها قبل از اقدام هشدار نمیدهند ولی شما از قبل به نهادهای امنیتی و قضایی هشدار میدهید و این خیلی ارزشمند است. واقعا اشک در چشمان من جمع شده. این قدر که شما به فکر امنیت کشور هستید دبیر شورای امنیت ملی به فکر امنیت کشور نیست.