خانهای که آشیانه زوج جوان را خراب کرد
+48
رأی دهید
-7
ستاره هیچگاه تصور نمیکرد ماجرای زندگیاش به اینجا کشیده شود. آن هم تنها پس از پنج ماه زندگی مشترک! زندگیای که یک روز تصور میکرد تا ابد همینطور عاشقانه میماند. اما همه چیز یکشبه خراب شد. هنوز هم نمیداند چرا کارش به اینجا کشید. چه چیز باعث شد تا پای طلاق هم پیش برود. اما چیزی که برایش روشن بود این بود که دعوا بر سر یک خانه، زندگی او و داوود را خراب کرد.ستاره می خواست خانه جدیدشان را به اسم خودش بزند اما داوود این کار را انجام نداد. همین باعث شد این زوج عاشق پیشه پس از پنج ماه زندگی مشترک به فکر جدایی بیفتند. حالا ستاره همراه مادرش و داوود به دادگاه خانواده آمدند و درخواست طلاق توافقی دادند. وقتی قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده علت را می پرسد داوود می گوید: همسرم به خاطر این که خانه ای که خریدیم را به نام او نکرده ام می خواهد از من جدا شود. البته همه اینها زیر سر مادرزنم است و او پای ما را به دادگاه خانواده باز کرده است.
این مرد در توضیح ماجرا می گوید: پنج ماه است با همسرم ازدواج کرده ام. در این مدت تمام سعی و تلاشم را کرده ام که یک خانه بخرم تا مستاجر نباشیم. قبل از ازدواجمان کلی وام گرفتم و پول قرض کردم تا بتوانم خانه بخرم اما پولم کافی نبود و نمی توانستم خانه مناسب پیدا کنم. بعد از ازدواجم با ستاره به دلیل این که او طلاهایش را فروخت و کمی هم از آشناهایش قرض گرفت پول خانه جور شد و ما توانستیم یک خانه بخریم. در حالی که بشدت از این موضوع خوشحال بودم همسرم حرف هایی زد که بشدت شوکه شدم. او گفت من حق نداشتم خانه را به اسم خودم بزنم و به دلیل این که او طلاهایش را فروخته باید کل خانه را به نام او کنم. به او گفتم من و تو نداریم و من حاضرم نصف این خانه را به اسم تو بزنم. ولی همسرم پایش را در یک کفش کرده بود که باید کل خانه به اسمش شود. بعد از آن هم یک شب مادرش به خانه ما آمد و گفت نباید چنین ظلمی در حق دخترش می کردم. او گفت من از دخترش سوءاستفاده کرده ام و اگر کل خانه را به اسم او نکنم به دادگاه خانواده می رود و درخواست طلاق می دهد. من هم که این اوضاع را دیدم، گفتم برویم و از هم جدا شویم. زندگی ما آینده خوبی ندارد.
بعد از حرف های این مرد، مادرزن او که در دادگاه حضور دارد، درحالی که اجازه نمی دهد دخترش صحبت کند به قاضی می گوید: آقای قاضی، دامادم دخترم را گول زده و تمام پول هایش را از او گرفته است. اما بعد از خرید خانه، آنجا را به اسم خود زده است. من اجازه نمی دهم دخترم با همچنین مردی زندگی کند.
قاضی عموزادی از زن جوان می پرسد: تو هم با طلاق گرفتن از شوهرت موافق هستی؟
ستاره پاسخ می دهد: بله، من هم با طلاق موافقم. مادرم راست می گوید. شوهرم به من اعتماد ندارد که خانه را به اسم خودش زده است. او باید خانه را به اسم من می زد اما این کار را نکرد. اگر اعتماد داشت بدون نظرخواهی از من کل خانه را به اسم خودش نمی زد. برای همین من هم دیگر نمی خواهم با او زندگی کنم.
بعد از حرف های این زوج، تلاش قاضی برای ادامه زندگی آنها و منصرف کردنشان از طلاق بی نتیجه ماند و این زوج برای همیشه از هم جدا شدند.
۱۰۸

فاطی قاطی - موگادیشو، سومالی
به نظر من عشق مثل پشمک میمونه شیرینه ولی زود اب میشه.
7
36
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۹
۴۰

سهیل ایرانی - اصفهان، ایران
ابلهان باور کنند. دو روز دیگه آشتی میکنن. مرده حس عاطفیش گل میکنه و زنه هم میفهمه که تو این جامعه خراب زن مطلقه هیچ شانسی نداره. مگه اینکه کاسه ای زیر نیم کاسه دختره باشه که ما ازش خبر نداریم.
10
21
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۳
۳۹

ziba shar - استکهلم، سوئد
کار بسیار خوبی کردن جدا شدن میموندن با هم ۴ روز دیگه خبره قتل زن رو توسط شوهر میخوندیم.حالا مادرزن مهربان فکر یه شوهر دیگه واسه دخترش باشه
8
30
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۴
۴۹

bita-gh - لیدز، انگلستان
کاری که اکثر آقایون میکنن
38
22
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۶
۳۷

ماه شب هفت - کرج، ایران
زن کلابردار احمق
23
45
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۰
۵۸

دوستدار - استهکلم، سوئد
داود کار خوبی کرده که از همسر طمعکارش جدا شده چون اگر تمام خانه را به اسم ستاره میکرد حتما ستاره بعداز 5 ماه دیگر بهانه ای تازه پیدا میکرد و عاقبت از داود جدا می شود.
16
58
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۲
۴۳

Parsa.Germany - دورتموند، آلمان
بهتر بود که مرد خانه عاقبت اندیشی می کرد و از اول خانه را نصف نصف سند می زد و یک کادوی خوب بابت تشکر از زحمات همسرش می گرفت ولی حیف. از طرفی یک زن هم می تونه همسرش رو به به اوج موفقیت و توانمندی برسونه و هم به اوج بدبختی و ذلت که در این مورد زن نخواست که زندگی اشون بادوام باشه و اشتباه دوم اینکه خود زن و مرد اجازه نباید بدهند مادرانشون در مسائل خانوادگی دخالت کنند. آدم چوب اشتباه دخالت دیگران رو بخوره دیگه خیلی درد داره مخصوصا اینکه از نزدیکان و عزیزانش هم باشه.
4
61
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۳
۵۸

سلام لبخند - تهران، ایران
عشق عینک سبزیست . که کاه را یونجه میبیند !!!!!
5
33
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۷
۵۰

Airani - کوالالامپور، مالزی
فقط می تونم بگم حماقت. حماقت بشر بی انتهاست. شعور خیلی ارزشمند است. خیلی.
1
11
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۳