جرایم خودسرانه مجرمان بی‌قانون

خشم تمام وجودش را گرفته بود. به تنها چیزی که فکر می‌کرد، انتقام بود. سلاح خرید. باید آرامش پیدا می‌کرد. یک لحظه یک اتفاق و یک برخورد تنها کافی بود تا اسمش در لیست قاتلان ثبت شود. حالا اما دستبند به‌دست با لباس راه‌راه آبی زندان روبه‌روی افسر پرونده نشسته است. هیچ‌کس به او حق نمی‌دهد. هرچه می‌خواهد سعی کند به بقیه بگوید حق با او است، حرف‌هایش را باور نمی‌کنند. باید راهی زندان شود و معلوم نیست که چه سرنوشتی در انتظارش است. می‌خواست انتقام بگیرد ولی خود قربانی خشمش شد.
اگر سری به دادگاه‌ها و دادسراها یا پلیس‌آگاهی بزنیم، پرونده‌هایی را می‌بینیم که متهمان بی‌آن‌که به قانون پناه ببرند با یک خشم آنی تصمیم به انتقام‌گیری می‌گیرند و سعی می‌کنند خود قانون مجازات را اجرایی کنند. در دادسرا تازه با واقعیت روبه‌رو می‌شوند، واقعیتی که نشان از تباهی زندگی‌شان دارد. این متهمان که می‌خواستند روزی دنیای بیرون را مجازات کنند، حالا با حس پشیمانی در گوشه زندان از خود انتقام گرفته‌اند.
٦٠‌درصد قتل‌ها بدون برنامه‌ریزی قبلی است
سرهنگ هادی مصطفایی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی ناجا درخصوص انتقام‌های مرگبار به «شهروند» می‌گوید: «بیش از ٦٠‌درصد از این جنایت‌ها، بدون برنامه‌ریزی قبلی اتفاق می‌افتد. یعنی فرد هیچ تصمیم و اراده‌ای برای کشتن ندارد و نزاع و مشاجره است که به درگیری فیزیکی و توسل به خشونت می‌انجامد و به قتل منتهی می‌شود. این‌که چرا بعضی افراد برای احقاق‌حق یا حل‌اختلاف خود با سایرین به روش‌های دیگری غیر از توسل به قانون اقدام  می‌کنند، دلایل متعددی دارد که به نوع اختلاف، شرایط طرفین، فرهنگ محلی و شرایط روحی و تربیتی افراد برمی‌گردد. به‌عنوان  مثال، در بعضی موارد موضوعی که دلیل بروز اختلاف است، غیرقانونی و غیرقابل طرح در مراجع انتظامی و قضایی محسوب می‌شود، مثل اختلاف‌حساب در معامله موادمخدر. در بعضی موارد نیز موضوع اختلاف برای فرد خیلی مهم است و پیامدهای منفی آن به‌شدت زندگی وی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد ولی از نظر قانون اختلاف‌حقوقی محسوب می‌شود و مراحل رسیدگی آن طولانی است. در بعضی شرایط نیز موضوع مورد اختلاف به‌صورتی است که به‌ظاهر پیش‌پا افتاده و ساده به‌نظر می‌رسد ولی شدت تاثیرهای منفی آن در طرف مقابل ممکن است بسیار زیاد باشد و وی را از حد اعتدال خارج کند مانند مزاحمت‌های تلفنی یا مزاحمت خیابانی.»

سرهنگ مصطفایی درخصوص نقش قانون در این‌گونه قتل‌ها افزود: «قانون نقصی ندارد. بسیاری از اوقات ناآشنایی افراد با قانون و نحوه طرح خواسته یا پیگیری آن باعث می‌شود که راه‌های دیگر را پیش گیرند. گاهی خواسته‌ها نیز درقالب شکایت طرح می‌شود ولی مدارک و مستندات کافی برای اثبات آن ارایه نمی‌شود یا این‌که مراحل رسیدگی متعدد است و زمان نسبتا زیادی صرف می‌شود و احقاق‌حق بسیار زمانبر است. در مواردی هم رسیدگی به‌موقع صورت می‌گیرد ولی یکی از طرفین از نتیجه راضی نیست و حس می‌کند حق وی ضایع شده است. بازهم این نکته را یادآوری می‌کنم که بیش از ٦٠‌درصد قتل‌ها بدون برنامه‌ریزی قبلی است و مجرمان از رفتار و کرده خود اظهار ندامت و پشیمانی می‌کنند.»
دسترسی آسان به سلاح خطرناک است
برای هر فردی ممکن است شرایطی پیش بیاید که عصبانی شده و نتواند خشم و هیجان خود را کنترل کند. در چنین شرایطی دسترسی به ابزارهای تیز و برنده و سلاح گرم می‌تواند پیامدهای خطرناکی داشته باشد. این موضوع حتی در مشاجره و بحث‌های خانوادگی هم مصداق دارد، یعنی توسل به خشونت و دست بردن به این نوع ابزار ممکن است حادثه تلخی مانند قتل یا نقص‌عضو را رقم بزند که به هیچ شکلی قابل‌جبران نباشد.

سرهنگ مصطفایی در ادامه آماری درخصوص این‌گونه قتل‌ها ارایه می‌دهد و می‌گوید: «درمورد میزان وقوع قتل در کشور، آمار دقیق و شفافی که شامل جزییات تک‌تک حوادث جنایی ٢٤‌سال اخیر باشد، جمع‌بندی شده است. میزان وقوع جنایت در تمام کشورها به صورت نرخ قتل سالیانه محاسبه می‌شود.  این درحالی است که نرخ وقوع قتل در ١٠‌سال اخیر در ایران سیر نزولی داشته است. نرخ قتل از رقم ٣ در هر یکصد هزار نفر به حدود ٢/٢ کاهش یافته است. تقسیم‌بندی انگیزه‌های قتل در سوابق پلیس به شکل دیگری است. در این تقسیم‌بندی عناوین دیگر مانند قتل با انگیزه نزاع، اختلاف مالی، اختلاف خانوادگی، سرقت، مسائل ناموسی و... درج می‌شود. اما با توجه به سایر یافته‌ها می‌توان گفت حدود ٤٠‌درصد از قتل‌ها مربوط به قتل‌هایی است که با انگیزه انتقام رخ می‌دهد. همچنین حدود ١٧‌درصد از قتل‌ها مرتبط با مسائل ناموسی و مسائل اخلاقی هستند که قتل‌های ناموسی نیز در رده این‌گونه قتل‌ها محسوب می‌شود.»
گسترش فرهنگ احترام به قانون
وی در ادامه می‌گوید: نرخ قتل استان‌ها با یکدیگر متفاوت است. گاهی نرخ وقوع قتل در یک استان ٧ برابر استان دیگر است. با توجه به این‌که همه استان‌ها با یک قانون و تحت حاکمیت و نظام واحد اداره می‌شوند، می‌توان نتیجه گرفت که مقابله با وقوع در گرو تغییرات قانونی یا اقدامات پلیسی نیست و بیشتر از طریق اقدامات فرهنگی مناسب و رفع زمینه‌های نامساعد وقوع میسر است. ترویج فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی، گسترش فرهنگ احترام به قانون و پذیرش احکام قانونی، توسعه مراکز مشاوره و ترویج رفتار احترام متقابل بین افراد و رعایت حقوق دیگران، اطلاع‌رسانی و آگاه‌سازی مناسب درمورد پیامدهای توسل به خشونت، رعایت اصول و مبانی اخلاقی، انسانی و شرعی در ارتباطات و رعایت عرف جامعه و سایر اقدامات می‌تواند تا حد زیادی زمینه‌های بروز اختلاف یا ناهنجاری‌های دیگر را رفع کند.
مجازات برای حمل سلاح
بی‌شک جامعه‌ای که در آن سلاح‌های شکاری حال قانونی یا غیرقانونی و حتی سلاح‌های جنگی، بدون هیچ توجیه‌عقلی و منطقی در دست افرادش قرار داشته باشد، می‌تواند احتمال خشونت‌های منجر به قتل را در خود افزایش دهد. قاضی نورالله عزیزمحمدی، رئیس شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران و قاضی ویژه قتل، در گفت‌وگو با «شهروند» به خرید و فروش آسان و راحت سلاح‌های سرد و حتی گرم اشاره می‌کند و می‌گوید:   «راحتی و در دسترس بودن این‌گونه سلاح‌ها به افزایش قتل‌های اینچنینی کمک و کار قاتلان را راحت‌تر می‌کند. ما بارها از مسئولان خواستیم که خرید و فروش سلاح سرد را غیرقانونی اعلام کرده و حتی برایش مجازات تعیین کنند. سلاح‌هایی مثل قمه و نیمچه‌قمه به‌راحتی در بازار خرید و فروش می‌شود و در دسترس همه افراد است. این‌گونه سلاح‌ها تنها کاربردشان قتل و زخمی کردن افراد است و کاربرد دیگری ندارد. بنابراین چرا باید در دسترس همه افراد باشد و آنها به‌راحتی این‌گونه سلاح را با خود حمل کنند. همین می‌شود که در صورت بروز خشم این سلاح‌ها کاربرد پیدا می‌کنند و به یک جنایت منتهی می‌شود. جنایتی که در این چند‌سال سابقه‌کاری‌ام متوجه شدم بیشترشان به پشیمانی منجر می‌شود».

وی ادامه می‌دهد: «البته بیشتر قتل‌هایی که با انگیزه انتقام‌گیری اتفاق می‌افتد به‌خاطر یک خشم آنی است و بیشتر افراد پس از قتل پشیمان می‌شوند. در یک لحظه قدرت اراده از آنها سلب می‌شود و هم خودشان و هم مقتول را قربانی خشم و عصبانیت خود می‌کنند.»
به گفته این قاضی جنایی، افرادی که در صورت بروز اختلاف با فردی به قانون مراجعه نمی‌کنند، قطعا یا می‌دانند که با مراجعه به قانون به جایی نخواهند رسید یا مطمئنند که اگر به قانون مراجعه کنند، مراحل اداری آن آن‌قدر طول می‌کشد که آنها نمی‌توانند صبر کنند و طاقت بیاورند.
اعتماد به عدالت کیفری  کاهش پیدا کرده است
حالا باید دید که در این میان نقش قانون تا چه حد روی افزایش این‌گونه قتل‌ها تاثیر می‌گذارد. دکتر فرجی‌ها، یک روانشناس جنایی در این‌خصوص می‌گوید: «معمولا در مواقعی که اعتماد مردم نسبت به عدالت کیفری کاهش پیدا می‌کند یا فرآیند رسیدگی به شکایت‌ها در نظام عدالت طولانی می‌شود، فرد تصمیم می‌گیرد که خودش وارد عمل شود و نسبت به انتقام با شخصی که با او اختلاف دارد، اقدام کند. به اعتقاد من، اگر نظام کیفری و پلیس همکاری بیشتری در این زمینه با مردم داشته باشند، اعتماد نیز به دستگاه قضایی بیشتر می‌شود و شاید کمتر شاهد این‌گونه قتل‌ها در کشور باشیم. البته در برخی از مناطق کشور که دارای بافت سنتی هستند، مراجعه به نهادهای دولتی را مرسوم نمی‌دانند و اگر با شخصی اختلافی پیدا کنند، تصمیم می‌گیرند که‌ خودشان دست به انتقام شخصی بزنند. در فرهنگ آنها مراجعه به قانون رسم نیست و تصور می‌کنند که اگر به قانون مراجعه کنند با آبروی خودشان بازی کرده‌اند. برای همین تصمیم می‌گیرند که خودشان عدالت را اجرا کنند. در این مناطق انتقام‌گیری به هر شکل یا شیوه‌ای اصلا جرم نیست و حتی اگر فرد قاتل از سوی پلیس بازداشت شد با ریش‌سفیدی افراد آن منطقه، این فرد از مجازات اعدام رها می‌شود. اما در جوامع غیرسنتی دلیل این‌گونه قتل‌ها نداشتن انگیزه برای پیگیری پرونده در دستگاه قضایی است و فرد با خودش می‌گوید که از راه قانونی نمی‌تواند به نتیجه‌ای برسد یا این‌که زمان زیادی تا رسیدن به نتیجه دلخواه طی می‌شود. برای همین چون نمی‌تواند خشم خود را کنترل کند، تصمیم به انتقام‌گیری حتی انتقام‌گیری‌مرگبار می‌گیرد.»

وجود سلاح‌های گرم و سرد و همچنین نبود فرهنگ قانون‌پذیری و اعتماد به قانون به افزایش چنین جنایت‌هایی کمک زیادی کرده و خیلی از افراد به‌دلیل نداشتن اعتماد به قانون و همچنین افکار سنتی خویش فاجعه‌ای را رقم می‌زنند که بار پشیمانی زیادی دارد. فاجعه‌ای که آمار جنایت را در جامعه افزایش می‌دهد. قاتلی که قربانی یک لحظه خشم آنی شده است و به‌خاطر فرار از قانون، انتقامجویی مرگباری را رقم می‌زند، باید سال‌ها پشت دیوارهای سلول بماند. مرد بی‌قانون باید روزشماری کند تا حکمش توسط مسئولان قانونمند صادر شود.
من قربانی انتقام‌گیری شدم
اکبر هم قربانی یک خشم آنی شده و به جای انتقام از طرف مقابل درواقع از خودش انتقام گرفته است. او تصمیم گرفته که اگر از زندان آزاد شود با فروختن اموالش و گرفتن کمک مالی از ماموران اداره آگاهی یک انجمن دوستی و محبت تأسیس کند تا به‌افرادی مثل خودش یاد دهد چگونه خود را در مقابل عصبانیت‌هایشان کنترل کنند و به‌جای انتقام‌گیری خونین، از راه‌های قانونی کمک بگیرند. او به جرم قتل همسرش دستگیر شده است. این مرد وقتی متوجه شد که همسرش دیگر علاقه‌ای به او ندارد، برای انتقام‌گیری دست به جنایت زد و ساعتی بعد راهی اداره پلیس شد و خود را تسلیم کرد. امیدوار است که به‌زودی بتواند از خانواده همسرش رضایت بگیرد و از زندان آزاد شود. او از جزییات ماجرای جنایتش به «شهروند» می‌گوید.
چرا همسرت را به قتل رساندی؟
او مرا دوست نداشت و نمی‌خواست با من زندگی کند. عصبانی شدم و در یک لحظه کنترلم را از دست دادم. به همین خاطر او را کشتم.
فکر می‌کنی چرا همسرت تو را دوست نداشت؟
او تحت‌تأثیر سریال‌ها و فیلم‌های خارجی قرار گرفته بود و می‌خواست از من جدا شود. چند وقتی می‌شد که نسبت به من بی‌اعتنا شده بود و متوجه شده بودم که او دیگر مرا دوست ندارد. طلاق و جدایی برایش کار خیلی ساده و بی‌اهمیتی شده بود و مرتب می‌گفت اگر از هم جدا شویم هیچ اتفاقی نمی‌افتد. از صبح تا شب پای این سریال‌ها و فیلم‌ها می‌نشست، طرز فکرش عوض شده بود. دیگر زن زندگی نبود.
چرا باوجود حرف‌هایی که همسرت به تو  زده بود، باز هم به محل کارش رفتی؟
راستش من نخواستم مثل او تحت‌تأثیر همین سریال‌ها قرار بگیرم و خیلی راحت با این قضیه برخورد کنم. می‌خواستم برای ادامه زندگی‌مان بجنگم و از خیلی چیزها چشم‌پوشی کنم و متعصب و سنتی فکر نکنم. ولی همسرم نه‌تنها از حرف‌هایش شرمنده نبود بلکه همچنان آنها را تکرار می‌کرد.
چرا گریه می‌کنی؟
نمی‌خواستم او را بکشم. من اشتباه کردم. خیلی عصبانی شده بودم. وقتی فریده حرف‌هایش را زد، چاقویی از آشپزخانه برداشتم و به دنبالش رفتم و یک ضربه به پهلویش زدم. او را روی زمین انداختم و خفه‌اش کردم.
پشیمانی؟
خیلی، من فکر نمی‌کنم هیچ قاتلی به اندازه من از کرده‌اش پشیمان باشد. من تا اندازه‌ای پشیمانم که می‌خواهم اگر به لطف خدا از زندان آزاد شدم، خانه و اموالم را بفروشم و حتی با ماموران اداره آگاهی هم صحبت کنم و از آنها کمک مالی بگیرم تا بتوانم یک انجمن محبت و دوستی راه‌اندازی کنم. می‌خواهم به همه خانواده‌ها مخصوصا زن و شوهرهایی که با هم زندگی خوبی دارند، بیاموزم که در شرایط سخت و حساس از راه‌های قانونی استفاده کنند و به هیچ عنوان تسلیم عصبانیت و جنون خود نشوند. درواقع من قربانی یک خودانتقام‌گیری شدم. می‌خواستم از همسرم انتقام بگیرم ولی خودم را مجازات کردم. الان این من هستم که دارم مجازات می‌شوم. همسرم مرده ولی من دارم روزی صد بار می‌میرم. اگر از راه قانونی وارد عمل می‌شدم و همسرم را طلاق می‌دادم، الان در چهاردیواری زندان، روز را شب نمی‌کردم.
+14
رأی دهید
-0

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۸
    سلام لبخند - تهران، ایران
    خخخخخ . قمه و نیمچه‌قمه .. این روزها اینها از مد افتاده و مثل یه اسباب بازی واسه جوجه لات هاس !!!! . تو اخبار بخوانید . الان کلاشینکف و کلت کمری حمل میکنن !!! . فکر کنم چند وقت دیگه ار پی جی و کاتیوشا مد بشه !!!
    2
    11
    دوشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.