نه بوی عید می آید نه بوی توپ
تیتر و عکس صفحه اول شهروندامیر جدیدی در کنار چند عکسی از خیابانهای تهران که برای شهروند گرفته، نوشته: نه بوی عید میآید نه بوی توپ، نه بوی کاغذ رنگی، نمیدانم چطور با این وضع و اوضاع خستگیمان را دربیاوریم و چطور زمستانمان را سر کنیم. قرار بود حاجی فیروز نماد بهار و زندگی باشد. قرار بود شادی و طراوت را برایمان به ارمغان بیاورد.
به نوشته این عکاس - روزنامه نگار: قرار بود مرد میانسال لاغراندامی صورتش را ذغالی کند و لباس قرمز به تن کند و همراه با غلامش دایره و تنبک بزند و با اهالی شهرش از در رفق و مدارا در بیاید. حاجی قرار بود نماد یک انسان آزاده باشد. اما کمتر قلندری پیدا میشود که دست از گرفتاریهای دم عید بکشند و خودش را برای دل مردم سیاه کند و اگر هم این کار را بکند در میان انبوهی حاجی فیروز قلابی گم میشود و مردم به چشم اسفندی و سیدی فروش و فال فروش به او نگاه میکنند.
در ادامه یادداشت شهروند آمده:من با تمام وجودم به این حاجی فیروزهای قلابی عشق میورزم و دوستشان دارم و بابت همین زحمت نیمبندشان برایشان ارزش قائلم. اما یک نکته را خوب میدانم این بچهها حاجی فیروزهای واقعی نیستند و کمتر چیزی که در حس و حالشان هست، رفق و مدارا است. اینها حاجیهایی هستند که سرهزار تومان با هم میجنگند و برای همین هزارتومان روی کاپوت ماشین «ریچکیدز» تهرانی بندری میرقصند و شادی کمترین نوری است که در چشمشان هست.
در انتظار تحویل زمانه
احمد پورنجاتی در یادداشتی در شرق نوشته: از بس که در چرخه بیحوصله و پرمشغله زندگی گرفتاریم، انگاری دیگر حال و مجال فکرکردن نداریم که مدتهاست کارکرد پندآموز این گزاره: «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین»، به چیزی در حد و اندازه حسرت گذشته و اندوه عمر ازکفرفته تقلیل یافته و انگاری چندان چاره نخواهد کرد، بسی ناهمواریها و دشواریها و ناخرسندیهایمان را در آنچه زندگی مینامیمش!
به نظر نویسنده: نخست باید تکلیف خودمان را با دوواژه بهظاهر همزاد اما ناهمراه، مشخص کنیم: «زمان» و «زمانه»؛ چه اشتباه بزرگ و هولناکی است، یکیدانستن این دو واژه! به همان اندازه که «زمان»، بیحوصله است و ناآرام و دگرگونشونده که میتوان آینهوار، در جاری آب جوی، گذران عمر را به تماشا نشست، «زمانه» اما بسیار خویشتندار و دندهپهن و گاه سمج و لجباز و کژتاب است برای دگرگونی که جان آدمی را به لب میرساند تا تکانی به خود بدهد!
این فعال سیاسی اصلاح طلب در مقاله شرق تاکید کرده:بیایید یکبار برای همیشه خود را از زیر بار منت «تحویل سالنو» خلاص کنیم. اصلا مگر چیزی را به من و شما تحویل میدهد این «گذر زمان»؟! بیایید اینهمه دستافشانی و شادکامی را قلمدوش «زمانه تازه»ای کنیم که خود، خواهیمش ساخت. نوروز، عید نازنین و زیبای ما، در گستره «ایرانتاریخی» و بسی فراتر از مرزهای کنونی کشور ماست. میدانم و دوست میدارمش اما، دغدغه سالیان من، انتظار لحظه «تحویل زمانه» است.
برای مسافران نوروزی
شهرام شهیدی در ستون طنز شهروند توصیه هایی به مسافران نوروزی هر بخش از کشور داده از جمله: برای سفر به شیراز لازم است به کلاهخود، سپر، زره، زوبین، تانک، نفربر، اسپری فلفل، فتقبند، جعبه کمکهای اولیه، دفترچه بیمه با تعداد صفحات کافی، رضایتنامه جراحی فوری از بستگان درجه یک مجهز باشید.
اهواز: یک ماسک یا یک کلاه غواصی مجهز به کپسول اکسیژن برای تنفس و یک عینک غواصی برای ایجاد امکان باز کردن چشمان و جلوگیری از ورود گردوغبار به چشم برای هر نفر الزامی است.
اصفهان: مهمترین چیزی که باید همراهتان باشد، آب است. شما برای عکس گرفتن کنار زایندهرود نیاز به آب دارید وگرنه عکس سلفی که بگیرید و بگذارید تو اینستاگرام، دوستان فوری کامنت خواهند گذاشت. رفتی کویر لوت، اونوقت الکی پز اصفهان میدی؟ برای سفر به برزیل: شلوارک از هر چیزی واجبتر است و همراه داشتن یک دستگاه دوربین فیلمبرداری برای فیلمبرداری کردن و فروش فیلم مستندی که از حضور پرشکوه و پر افتخار و غرورانگیزتان در برزیل میسازید. قبل از سفر چند نوع خنده مکش مرگ منی یاد بگیرید.
طنزنویس شهروند در نهایت نوشته: مازندران: درخت و گلدان و گل و گیاه. چون شما برای دیدن سر سبزی به شمال ایران سفر میکنید و همانطور که میدانید و در خبرها هم آمده، رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور گفته، طی ١٠سال گذشته سطح جنگلهای کشور ثابت نبوده و روند کاهشی داشته، به گونهای که در این بازه زمانی وسعت جنگلها با کاهش ١٤هزار هکتاری مواجه شده و این یعنی اگر برای دیدن جنگل به شمال میروید، جنگل آنچنانیای باقی نمانده. پس باید هر خودرو با خودش درختی به شمال ببرد تا با اضافه شدن به درختهای خودروهای دیگر، بشود جنگلی افتتاح کرد و آنجا چادر زد.
گرانی عید کارتون محمد طحانی، آرمانحسین راغفر در مقاله ای در آرمان نوشته: ایام پایانی سال همواره با شلوغ شدن بازار و ترافیک شهر خود را نشان میدهد و بازگشت رونق به بازار برای کمتر از یکماه هم که شده کسادی برخی از صنوف در ماههای قبل از اسفند را جبران میکرد. مردم برای بهجا آوردن آیین نوروز و برپایی این سنت کهن ایرانی تمام تلاش و توان خود را بهکار میگیرند.
این اقتصاددان به یاد آورده که: سالهای جنگ و شرایط سخت اقتصادی نیز مانع از برپایی این مراسم و کمرنگ شدن آن نشد. امروز اما شرایط اقتصادی و معیشت مردم بهگونهای شده است که شاهد کمرنگ شدن حضور آنها در بازار و کاهش محسوس خریدهای نوروزی هستیم تا این آیین کهن در مقایسه با سالهای گذشته کمی سادهتر و کم هزینهتر برگزار شود.
مقاله آرمان اشاره می کند که: آمارهای حوزه انرژی نیز گواهی است در هفته اخیر میزان مصرف برق افزایش پیدا کرده است و در عین حال میزان مصرف بنزین کاهش یافته است. در حقیقت مردم کمتر در درون شهر یا بین شهرها سفر کنند نشاندهنده تاثیر و تداوم رکود است. صدالبته لازم است این آمار با آمارهای سال قبل مقایسه شود. ولی افزایش مصرف برق نشاندهنده این است که به احتمال زیاد نشستن مردم پای تلویزیون و رایانه و گذراندن ایام عید در منزل بازهم تشدید شده است.
توافق نزدیک است یا محال ؟
حسین شریعتمداری در یادداشت روز کیهان با تیتر توافق هسته ای محال است نوشته شاید کسانی این نگاه را «بدبینانه» تلقی کنند ولی همه شواهد و نشانههای موجود حکایت از آن دارند که نگاهی «واقعبینانه» است و آن، این که چالش هستهای کشورمان با حریف «نقطه پایان» ندارد و رسیدن به توافقی که در آن حق ایران اسلامی به رسمیت شناخته شده باشد، «ناممکن» و «محال» است.
مدیر روزنامه تندرو صبح تاکید علت محال بودن را چنین توصیف کرده: آمریکا چالش هستهای را بهانهای برای تحریمها میداند و تحریمها را «کارآمدترین حربه»! برای مقابله با پیشرفت و جهانشمولی ایران اسلامی تلقی میکند. حالا اگر دشمنی آمریکا با موجودیت جمهوری اسلامی ایران را هم به صورت مسئله اضافه کنیم، نتیجه میگیریم که از نگاه آمریکا و متحدانش چالش هستهای ادامه درگیریهای سی و چند ساله و از جمله، صحنه دیگری از جنگ ۸ ساله است. بنابراین، «لغو تحریمها» که در مذاکرات هستهای دنبال میکنیم، مانند آن است که از حریف انتظار داشته باشیم در میدان جنگ با ایران اسلامی، کارآمدترین اسلحه خود را زمین بگذارد!
یادداشت روز کیهان همچنان مخالفان نظر خود را جریان مرموزی خوانده که به شدت شیفته آمریکاست که هرگونه نقد و پیشنهادی را بدون ارزیابی میزان کارآمدی آن، به حساب مخالفت با دولت محترم و یا تیم مذاکره کننده هستهای مینویسند و حال آن که هیچ منتقد دلسوز و دوستدار نظام، فرزندان انقلاب را به کوتاهی و بیتوجهی نسبت به منافع ملی متهم نمیکند.اما احتمال این که فریب بخورند، وجود دارد.
الهه کولایی در سرمقاله روزنامه ایران نوشته: آنگونه که در خبرها آمده است، قدرتهای بزرگ جهانی، روند مذاکره برای بازنگری در تحریمهای ایران در «شورای امنیت» سازمان ملل را آغاز کردهاند. بر این اساس، روند شکل گیری مذاکره بین جمهوری اسلامی ایران و قدرتهای بزرگ جهان در قالب گروه ۱+۵ میتواند پایانی باشد بر تحریمهای ظالمانه و بیسابقهای که در شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران در طول سالهای گذشته به اجرا در آمده است.
به نظر این استاد دانشگاه: اراده سیاسی، هشیاری و انباشت تجربه دیپلماتیک در گروه مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران موجب شد آنان ارجاع پیشنهاد ارائه توافق نهایی احتمالی را به شورای امنیت پیگیری کنند. همین نکته، بیانگر نگاه تیزبینانه و کارشناسی تیم مذاکره کننده ایرانی است، زیرا برای پایان دادن به روند خسارت بار تحریمها و دفاع از منافع مردم ایران، وارد کردن مهمترین نهاد سازمان ملل به توافق، ضرورتی حیاتی است که خوشبختانه مورد توجه لازم قرار گرفته است.
مقاله ایران از سوی دیگر اضافه کرده:در شرایطی که دولت امریکا با فشار جنگسالاران و گروههای افراط گرای داخلی خود مواجه است و این گروهها راهکار مقابله با این مذاکرات را در تهدید یافتهاند، تقویت گرایش همراهی و همکاری بینالمللی، راهکار مناسبی برای به نتیجه رساندن تلاشهای یکی -دو سال اخیر در چارچوب این مذاکرات است.
خیابان در تصرف لباس شخصی ها کارتون احمد عربانی، قانونسه روز بعد از حمله لباس شخصی ها در شیراز به اتومبیل حامل علی مطهری نماینده تهران و در حالی که روزنامه ها خبر از احضار استاندار فارس به تهران و مقابله وی با علی مطهری شده اند بحث درباره این موضوع در روزنامههای مستقل ادامه دارد و گرچه روزنامههای تندرو جناح راست درباره آن سکوت کرده اند.
علی محقق در سرمقاله ابتکار نوشته مهرماه سال ۹۲ روزی که حسن روحانی دربازگشت از نیویورک وارد تهران شد، مخالفان کلوخ انداز، پس از چند سال آزگار خانه نشینی، کار خود را از محوطه فرودگاه مهرآباد شروع کردند. آنها با پرتاب لنگه کفش و سنگ به خودروی رئیس جمهوری که فقط ۴۵ روز از آغاز دوران ریاست جمهوریاش میگذشت، رسما از بازگشت خود به خیابانها و تیتر رسانهها خبردادند. ۱۸ ماه از آن روز گذشته است و سنگ و کلوخ به دستها همچنان اینجا و آنجا و در این شهر و آن شهر مشغول کارند و روز به روز شدت عمل شان بیشتر میشود.
به نوشته این مقاله مخالفان دولت گاهی دلواپس توافق هسته ای و مذاکرات میشوند و علیه محمدجواد ظریف میشورند، درحالی که همه شواهد نشان میدهد که مذاکرات زیر نظر مقامهای ارشد نظام دنبال میشود و جزییات و کلیات روند توافقات عمدتا مورد تایید نظام است. گاهی به خاطر اجرای یک کنسرت - حتی موسیقی سنتی و اصیل ایرانی – یا اکران یک فیلم سینمایی که از هفت خوان ارزیابی و دریافت مجوزهای فرهنگی و انتظامی و حتی سیاسی و تامینی عبور کرده، غیرتشان به جوش میآید و در کسری از دقیقه سالن را به هم میریزند.
ابتکار نوشته: آن ها گاهی ناگهان پس از سالها غیبت با موتورسیکلتهایشان راهی خیابانها میشوند و میگویند که دلواپس حجاب و پوشش دختران شهر هستند؛ درحالی که مردم کوچه و خیابان همان مردم هشت سال گذشته هستند و اتفاق تازه ای حداقل برای پوشش آنها نیفتاده است و این مردم صرفا کمی امیدوارتر و شادتر از سالهای قبل شده اند. گاهی در مقابل دوربین ها و در خانه ملت با نماینده ای که فقط کمی با آنها اختلاف نظر دارد، دست به یقه میشوند.
گروههای فشار بر مطبوعات
احمد عسکری هم در سرمقاله فرهیختگان نوشته: در کشوری که دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی خواب راحت از تروریستهای منطقه ربودهاند، چگونه ممکن است از پیشبینی و جلوگیری از خودسریهای یک گروه اقلیت درمانده شود؟ آیا این است پاسخ اعتمادی که مسئولان نظام به این حضرات کردهاند که در روز روشن یک نماینده مجلس در یک تاکسی در طول مسیر مورد هجوم قرار گیرد و نهادی درصدد حفاظت از آنها بر نیاید؟ حتی با رفتارهای خارج از عرف ملی و بینالمللی که آن هم محاصره کلانتری بهعنوان یک نهاد امنیتی است. آیا کسی خود را بالاتر از قانون میپندارد یا اینکه مجریان قانون از برخورد با عاملان و مسببان این حرکت زننده عاجزند؟
به نوشته این مقاله:ضعف عملکرد استاندار در این زمینه را میتوان از موضعگیری ایشان درک کرد. وی به جای اینکه به تمهیدات لازم برای حفظ امنیت بپردازد، از بیخبری نسبت به زمان و چگونگی ورود علی مطهری توسط مسئولان انتظامی و امنیتی استان فارس خبر داده است. این بیخبری که عذر بدتر از گناه است.
احسان کیانی هم در سرمقاله مردم سالاری نوشت: چند روز از حمله به علی مطهری در شیراز میگذرد. اما برخی رسانههای اصولگرا به جای محکوم نمودن این واقعه، رو سوی مطهری آورده و رفتار و گفتار وی را عامل حمله مهاجمان دانسته و میگویند این نتیجه نطق ناتمام او در مجلس است. چه راحت جای شاکی و متهم را عوض میکنند. معلوم نیست دوستان، داستان را عوضی شنیدهاند یا ما را اینقدر سادهلوح فرض کردهاند!
به نظر این مقاله: اگر هنگام نطق آقای مطهری درباره نهم دیماه، ریاست جلسه با قاطعیت و عدالت از ادامه سخنان ناطق دفاع و منتقدانش را به جای خود بازمیگرداند، هرگز چنان تشنجی در صحن مجلس رخ نمیداد. قصه پُرغصه شیراز نیز از همین جنس است. اگر قبلاً با این جماعت به اصطلاح خودجوش برخورد صریحی صورت گرفته بود، امروز شاهد این فجایع نبودیم.
مردم سالاری در نهایت نوشته: اگر اصولگرایان به دلیل اختلاف سلیقه با اصلاحطلبان از رفتارهای مشمئزکننده این جماعت در دوران اصلاحات چشمپوشی نمیکردند، سالها بعد گریبان آنها را نمیگرفت. تجربه تکرار چندباره این حوادث، فرضیه خودسر بودن این عوامل را باطل نموده است. این چه عوامل خودسری هستند که همیشه سازمان یافته و مجهز و به شکلی مشابه عمل میکنند؟! اگر قوه قضاییه به مثابه لنگرگاه عدالت و دستگاههای نظارتی به خصوص وزارتخانههای کشور و اطلاعات به درستی با عاملان واقعه شیراز برخورد و آنها را عادلانه به مجازات رسانند، دیگر شاهد بروز چنین حوادثی نخواهیم بود.
کدام مطهری؟ طرح هادی حیدری، شهروندسعید هوشیار در ستون هوش خراش قانون از قول یکی از روزنامههای اصولگرا نوشته: «علی مطهری مظلوم نمایی میکند!»
در پی این اتفاق کمیسیونی متشکل از اراذل و اوباش تشکیل دادیم و به شیراز فرستادیم تا ماجرا را بررسی کنیم. خلاصه گزارش کمیسیون تحقیق و تفحص هوش خراش به قرار زیر بود: اتفاق هایی که توسط رسانهها، بسیار بزرگتر از چیزی که رخ داده بود نشان داده شد چیزی جز سوءتفاهم نبود. بعد از بررسیهای لازم به نکات زیر در مورد اتفاقات اخیر شیراز رسیدم: در شیراز ضرب و شتمی رخ نداده و هر چه بوده خودزنی بوده است،۱۲ هزار نفر از شاهدان عینی به ما گزارش دادند که علی مطهری در راه رسیدن به سخنرانیاش به یکباره در خیابان توقف و شروع به زدن خودش کرد.
به نوشته این طنزنویس در گزارش آن روزنامه آمده: بعد از بررسی و تحقیق کافی متوجه شدیم که علی مطهری قصدش در شیراز آشوب بوده و برنامه جدی برای برهم زدن نظم عمومی داشت. به همین دلیل عدهای از نیروهای دلسوز قبل از شروع سخنرانی در خیابان او را نگه داشتند و شروع به صحبت و تبادل نظر کردند تا او را متقاعد کنند که آشوب و برهم زدن نظم عمومی کار درستی نیست. این صحبت و بحث به درازا کشید و در نهایت افرادی که برای گفت و گو به آنجا آمده بودند قانع نشدند و در نهایت مجبور به ضرب و شتم او کردند که این موضوع هم کمی در رسانهها بزرگنمایی شد.
در پایان گزارش رسانه اصولگرا به نوشته قانون می آید: نکته سوم: بعد از تحقیقات کافی متوجه شدیم که اصلا علی مطهری در شیراز کتک نخورده است، به این خاطر که در روز واقعه ایشان در آمل بوده و اصلا به شیراز نرفته است. فیلمهایی هم از اتفاقات ضرب و شتم گونهای در شیراز منتشر شده که بعد از تحقیقات تیم رایانهای ما متوجه شدیم که همه آنها فتو شاپ است. تازه بعد از تحقیقات کافی متوجه شدیم که اصلا فردی به نام علی مطهری نداریم! فردی دیگر با نام سعید تهمتن سوار به شیراز رفته که سخنرانیاش هم برگزار شده است.