توبه سارق ثروتمند

شرق: کارآگاهان اداره١٨پلیس آگاهی تهران چندی‌قبل اعضای باندی را دستگیر کردند که از طلافروشان و همچنین مراجعان به مراکز تجاری و بانک‌ها سرقت می‌کردند. مغز متفکر این باند جوانی ٣٢ساله به‌نام مجید است که چندسابقه کیفری در پرونده خود دارد. تعدد جرایم مجید سبب شده بازپرس پرونده مجوز انتشار تصویر بدون پوشش او را صادر کند تا شکات بتوانند وی را شناسایی و شکایت‌های خود را پیگیری کنند. مجید که از راه سرقت به فردی ثروتمند تبدیل شده، در گفت‌وگو با خبرنگار ما داستان زندگی‌اش را شرح داده است:

‌ چندسال است خلاف می‌کنی و جرایمت را چطور شروع کردی؟
پنج‌سال است که خلاف می‌کنم. دوسال اول ضبط ماشین می‌دزدیدم، اما بعد سراغ کیف‌قاپی و سرقت‌های بزرگ‌تر رفتم و طلا و دلار می‌دزدیدم.
‌ سرقت‌های بزرگ را چطور انجام می‌دادی؟
کار سنگینم معمولا بدون‌خشونت بود؛ یعنی طعمه‌مان را شناسایی و ماشینش را پنچر می‌کردیم و وقتی حواس صاحب‌ماشین به پنچرگیری بود، شیشه را با سنگ می‌شکستیم و کیف را از ماشین می‌زدیم.
‌سرقت‌هایت چندان هم بدون خشونت نبود، مثلا در یک‌مورد مال‌باخته را با چاقو زدید و او ٤٠روز در کما بود.
من این کار را نکردم. هم‌دستم رفت کیف را بزند، اما طرف مقاومت کرد و او هم وی را با چاقو زد و دوکیلوو٧٠٠گرم طلا را آورد، البته آن هم‌دستم بعد از اینکه رضایت شاکی را گرفتیم و از زندان بیرون آمدیم، سکته کرد و فوت شد.
‌ چندسابقه کیفری داری؟
هشت‌سابقه که دومورد آن رابطه نامشروع و یکی هم به‌خاطر تصادف است، اما پنج‌سابقه دیگر به جرم دزدی و کیف‌قاپی است.
‌ چندسال زندان بوده‌ای؟
تقریبا از وقتی خلاف را شروع کرده‌ام اغلب در زندان بودم و در‌این‌بین هروقت بیرون بودم، خلاف می‌کردم و این آخری‌ها هم کارهای سنگین را شروع کردم.
‌این همه سابقه ‌داری، اما هنوز عبرت نگرفته‌ای که دوباره سراغ خلاف نروی؟
اشتباه کردم. این دفعه آخری نباید سرقت می‌کردم. اصلا نمی‌خواستم ادامه بدهم.
‌ دوران زندان چطور بود؟
خیلی‌سخت. صبح تا شب در یک‌اتاق می‌ماندم یا به خانواده‌ام زنگ می‌زدم تا کاری برایم بکنند و کاری از دست خودم برنمی‌آمد.
‌ در پرونده آمده است توانسته‌ای از سرقت‌ها پول خوبی به‌دست بیاوری و چندملک و ماشین بخری.
من الان فقط یک‌زمین در شمال و یک‌مغازه در قزل‌حصار دارم.
‌ اما در پرونده آمده ‌است که در کیانسر یک‌راسته مغازه خریده‌ای.
اولا آنجا سند ندارد و قیمت ملک متری دومیلیون‌تومان است، بعد هم من فقط یک‌مغازه آنجا دارم، ولی چون در کار ملک و املاک بودم چندنفر از آشنایانمان خواسته بودند کار‌های مغازه آنها را هم انجام بدهم.
‌ الان چطور می‌خواهی خلاص شوی؟
سر سرقت آخر ٢٥٠میلیون‌تومان از پول شاکی را پس دادم و ١٥٠میلیون‌تومان دیگر مانده که قرار است، سه‌ماشین به شاکی بدهیم و ماجرا تمام شود. یکی از ماشین‌ها برای من و دوماشین دیگر برای هم‌دستانم است.
‌ خودرو خودت چیست و ٢٥٠میلیون‌تومان را از کجا آوردی؟
ماشینی که اینجا دارم پژوپرشیا است. یک‌سوناتا هم داشتم که فروختم و قبل از دستگیری ٢٥٠میلیون‌تومان جور کردم و به شاکی دادم.
‌ یعنی قبل از دستگیری پول شاکی را پس دادی؟
وقتی فهمیدم هم‌دستم دستگیر شده، شاکی را پیدا کردم و ٢٥٠میلیون به او دادم، اما شاکی رندی کرد و بعد از دستگیری من گفت پنج‌کیلو‌ونیم طلا از او دزدیده‌ایم در حالی که چهارکیلو طلا از او برده بودیم. چیزی حدود ١٥٠میلیون فرق همین یک‌کیلوونیم‌ است.
‌این‌همه پول برای دادن به شاکی و خرید ماشین و زمین و مغازه را از راه دزدی به‌دست آورده بودی؟
نه، من در کار املاک هم بودم. درواقع پول حلال و حرام با هم قاطی شده، مثلا ظرف یک‌هفته چندمعامله انجام دادم که صدمیلیون‌تومان گیرم آمد و با آن رفتم ویلای شمال را خریدم.
‌ از سرقت‌های قبل چقدر نصیبت شد؟
بیشتر دلار و طلا می‌زدیم، مثلا در یک‌مورد ١٢میلیون‌و٣٠٠هزارتومان از طلاها کار کردیم، کارمان اینجوری بود.
‌ الان می‌خواهی چه کنی؟
امیدوارم با دادن پول شاکی بیرون بیایم و زندگی خوبی را بدون‌خلاف و دعوا شروع کنم.
‌ ازدواج کرده‌ای؟
شش‌ماه است ازدواج کرده‌‌ام، زندگی‌ام دارد از هم می‌پاشد. زنم هم بازداشت بود، ولی وقتی فهمیدند بی‌گناه است، آزادش کردند.
‌ همسرت نمی‌دانست خلاف می‌کنی؟
نمی‌دانست. نمی‌خواستم به او چیزی بگویم و تصمیم هم نداشتم دیگر خلاف بکنم، اما الان همه‌چیز را فهمیده است.
‌ چقدر درس‌خوانده‌ای؟
سیکل دارم.
‌ بعد از آن چه می‌کردی؟
در یک‌مغازه شیشه و قفل‌سازی ماشین کار ‌می‌کردم.
‌ اعتیاد داری؟
نه، هیچ‌وقت مواد نزدم و سابقه مواد هم ندارم.
‌ چه شد که سرقت را شروع کردی، اولین‌بار چطور بود؟
رفیق ناباب باعث شروع خلاف‌های من شد؛ با رفیقم سوار موتور بودیم، داشتیم می‌رفتیم، شیشه یک‌ماشین پایین بود و ضبط‌ کشویی گلداستار داشت. آن را زدیم و از آنجا بود که خلاف‌های من شروع شد.
‌ به خانواده‌ات چه می‌گفتی، آنها هم خلاف می‌کنند یا از خلاف‌کاربودن تو خبر داشتند؟
نه، هیچ‌کس در خانواده ما خلاف‌کار نیست، ما دوخواهر و دوبرادر هستیم که یکی از خواهرانم از من بزرگ‌تر است و برادر کوچکم الان دانشجو است. آنها نمی‌دانستند من خلاف می‌کنم، فکر می‌کردند فقط در کار املاک هستم.
‌ بر فرض که خانواده و همسرت هم اصلا متوجه خلاف‌کاربودن تو نمی‌شدند، با وجدان خودت چطور کنار آمدی؟
تخم‌مرغ دزد، شتر دزد می‌شود. من هم از سرقت ضبط شروع کردم و این اواخر سراغ کارهای سنگین و میلیونی رفتم. به‌خدا بعد از آزادی دیگر خلاف نمی‌کنم. الان ازدواج کرده‌ام، آن‌موقع مجرد بودم.
‌ مگر آدم مجرد وجدان ندارد؟
چرا، اما الان به همسرم قول داده‌ام دیگر خلاف نکنم. این‌دفعه خیلی سخت گذشت، مادرم را بازداشت کردند. آدم در دوران مجردی همه‌کار می‌کند، اما وقتی زن گرفت شرایط فرق می‌کند. الان دختر مردم چشم‌به‌راه من است و داستان فرق می‌کند.
‌ چرا دفعات قبل که دستگیر شدی تصمیم نگرفتی خلاف را کنار بگذاری؟
دفعات قبل کلی شاکی ریختند سرم و برای اینکه طلب شاکیان را بدهم، مجبور شدم دوباره خلاف کنم، اما این‌دفعه فقط شاکیان خودم سراغم آمدند و شاکی اضافه به من نچسباندند، برای همین می‌توانم از عهده کار بربیایم و بعد از آزادی هم دیگر خلاف نمی‌کنم. دور خلاف و رفیق ناباب را خط می‌کشم و می‌روم دم مغازه املاک خودم می‌نشینم.