چرا هاشمی انتخاب نشد
تیتر و عکس صفحه اول جوانعبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان درباره وظایف مجلس خبرگان نوشته: جایگاه «رهبرجوی» این مجلس به گونهای است که رقابتی بین مجتهدین معتمد ملت وجود ندارد. عرصه انتخابات خبرگان عرصه «انتخابات عرفی» و هوی و هوس نیست بلکه امانتداری از سوی ملت برای احراز شرایط و صفات ولایت است. نتیجه اینکه هم در ورود به این مجلس و هم در عملی که در آن انجام میشود ردپای دنیا یافت نمیشود و نباید یافت شود.
نویسنده مقاله روزنامه سپاه پاسداران با اشاره به این که در ماههای اخیر روزنامهها و رسانههای تملقگو و سیاستزده بازی مفصلی را برای ریاست مجلس خبرگان شروع کردند تا این حریم را به رقابتهای تنفرآمیز تبدیل کنند نوشته: برخی از اعضای آن مجلس نیز ناخودآگاه به این بازی وارد شدند و ابایی از این نداشتند که همترازان خود در آن مجلس را «ناصالح» خطاب کنند. از چند ماه پیش بازی «هاشمی میآید – هاشمی نمیآید» را به راه انداختند اما غافل از اینکه رویه مذکور نه تنها خدمت به آیتالله هاشمی نبود بلکه باز کردن دریچه سیاستبازی به «مجمع مجتهدین» بود.
سرمقاله جوان در نهایت نوشته: در صورتی که با یک حساب عقلایی و سرانگشتی میشد این سؤال را طرح کرد که مگر میشود افرادی که در اواسط مجلس خبرگان ریاست را از هاشمی گرفتند، مجدداً ایشان را به ریاست برگزینند؟ بنابراین چون ترکیب مجلس همان مجلسی است که هاشمی را انتخاب نکردند اکنون نیز همان موضع را دارند و نباید آیتالله هاشمی وارد این انتخاب میشد.
اما صادق زیباکلام در مقاله ای در شرق مدعی شده هاشمی رفسنجانی با دادن احتمال شکست وارد میدان انتخابات ریاست مجلس خبرگان شد چنان که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر هم حتی زمانی هم که اطلاع داده شد شاید پای رد صلاحیت وسط بیاید، حاضر نشد از نامزدی انصراف دهد.
به نظر این استاد دانشگاه هاشمی رفسنجانی با علم به اینکه میدانست موضعگیری و جهتگیری بسیاری از اعضای خبرگان چگونه است، به واسطه احساس خطری وارد رقابت شد. از ماهها قبل هم رسما اعلام کرده بود اگر ببیند افرادی قصد نامزدی دارند، ساکت نخواهند نشست و این دقیقا کاری بود که انجام داد. او به هیچ روی نگفته بود این ورود به صحنه موفقیتآمیز خواهد بود و یقینا پیروز خواهد شد. اینها همه از ساختهها و القائات اصولگرایان است.
مقاله شرق تاکید کرده: به بیان سادهتر نامزدی هاشمی رفسنجانی از باب وظیفهای نامزد ریاست مجلس خبرگان شد که در قبال ابرهای سیاسی که به گفته او برخی تندرویها در آسمان کشور ظاهر کرده اند، احساس خطر می کرد. او بعد از اعلام نتایج انتخابات دیروز فقط یک جمله گفت «نمیتوانستم و نتوانستم ساکت بنشینم. با پاگذاشتن بر ٨٠ سال آبرو و حیثیت سیاسیام، به آخرین وظیفه و تکلیفم برای انقلاب و نظام عمل کردم».
قدرت دیپلماسی ایران
اعتماد در سرمقاله خود نوشته: در دولت گذشته رفتار خارجی به گونهای بود که نهتنها کوچکترین شکافی را در برابر نیروهای مقابل ایران ایجاد نمیکرد بلکه دورترین نیروها را در برابر ایران متحد میکرد نمونه روشن این ادعا، اتحاد و همراهی روسیه و چین با غرب در صدور چندین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران است. در حالی که اکنون به گونهای رفتار میشود که نه تنها چنان اتحادی علیه ایران کمرنگ شده بلکه در ساختار بزرگترین قدرت مقابل ما، یعنی امریکا شکاف عمیقی افتاده است.
به نظر این روزنامه: اینجاست که قدرت دیپلماسی دیده میشود که چگونه بدون شلیک یک گلوله میتوان جبهه مقابل را دچار انشعاب و تشتت کرد. اهمیت این کار کمتر از قدرتمند شدن نیروهای خودی نیست زیرا آنچه در نهایت نتیجه مبارزه را تعیین میکند قدرت ما نیست بلکه موازنه قوا و ضعف طرف مقابل هم است.
اعتماد نوشته: کافی است تا گفتوگوهای تلویزیونی رییس دولت در آن دوران را به یاد بیاورید که چگونه اتفاق آرای ١٥ عضو شورای امنیت را در صدور قطعنامههای ضد ایرانی نمیدید و آن را کاغذ پاره معرفی میکرد ولی از داخل ماشین ضد گلوله.
میشنید که دختر دو ساله اهل بولیوی در پیادهروی خیابان و به زبان اسپانیایی اسم محمود را ادا میکند و او را نشان مادرش میدهد!! و این را نشان نفوذ ایران میدانست!
مذاکرات هسته ای کارتون امین منتظری، بی قانوناما کیهان در یادداشت روز خود نظر روزهای قبل خود را تکرار کرده و نوشته: مذاکرات به نقطه نهایی خود نزدیک و نزدیکتر میشود. خواست ملت و تیم مذاکرهکننده ما لغو تمامی تحریمهاست و همگان معتقدند اگر قرار است نرمشی انجام پذیرد و با حریف به توافق برسیم، نتیجه آن باید لغو همه تحریمهای ظالمانه باشد و به قول معروف نباید «هم چوب را بخوریم و هم پیاز را!» اما برخلاف این خواست عمومی که از سوی وزیر محترم امور خارجه نیز مورد تاکید قرار گرفته، شواهد و اخبار منتشر شده حکایت از آن دارد که قرار نیست در تحریمهای اساسی و مهم دشمنان علیه ایران تغییری حاصل و گشایشی رخ دهد و آمریکا بر حفظ برنامه تحریمها تاکید دارد.
این روزنامه تندرو نوشته: در چنین شرایطی، آنها که نگران پاسخگویی به مردم هستند چه باید بکنند؟ منصفانه آن است که به مردم گفته شود ما در چارچوب عزت و اقتدار شما با همه توانمان با دشمن مذاکره کردیم، هر نوع نرمش ممکن و منطقی را انجام دادیم تا منافع ملی و استقلالمان حفظ شود اما آنها به چیزی به جز تسلیم ایران فکر نمیکنند و چون چنین است ما حاضر نیستیم بر سر شرافت یک ملت مذاکره کنیم. اما علیرغم ایستادگی مذاکرهکنندگان تا اینجای کار، عدهای برخلاف این منطق روشن و صحیح، راه دیگری انتخاب کردهاند!
کیهان در نهایت پرسش چند روز گذشته را تکرار کرده: آیا واقعا آنگونه که «ذوقزدگان» توافق ژنو میگویند، بین آمریکا و اسرائیل بر سر موضوع هستهای ایران اختلاف و تنازعی به وجود آمده است؟ آیا صاحبان این ادعا، برای مخاطبان خود هیچ بهرهای از هوش و درک موضوعات در نظر نمیگیرند؟ یعنی آنها خودشان باور دارند نتانیاهو و اوباما همه پیوندهای استراتژیک را به کناری نهاده و بر سر مسئله هستهای ایران با یکدیگر اختلاف پیدا کردهاند و عدهای موفق به ایجاد اختلاف بین آنها شدهاند؟
قدرت مخالفان توافق هستهای چقدر است؟
حمید قاسمی فیضآباد در سرمقاله ایران نوشته: هنوز برخی محافل تندرو در داخل کشور این کشمکشها بر سر پرونده هستهای را که تیتر اصلی رسانههای جهان است، جنگ زرگری میخوانند. در حالی که قاطبه ناظران بروز این شکاف میان تندروهای تلآویو و کنگره با سیاستمداران غرب را نقطه اوج توفیق دیپلماسی ایران میخوانند. آنچه به عنوان یک واقعیت پیش روی ما است، بازگشت اعتماد جامعه بینالمللی به ایران و فرو ریختن دیوار بدبینیها است.
این روحانی میانه رو در مقاله خود با اشاره به نامه سناتورهای آمریکایی به رهبران ایران نوشته: جناح مخالفان مذاکره میخواهند گروه ۵ +۱ تضمین کند که ایران در پایان چنین توافقی به قدرت برتر منطقه تبدیل نشود. انتظار میرود این زورآزمایی که تا پایان بحث توافق هستهای ادامه پیدا کند. بر همین اساس تیم دیپلماتها در ایران و آمریکا به نظر میآید که همه قوای خویش را برای خنثی کردن مقاومتهای منفی به کار بستهاند. در این وضعیت حفظ انسجام و وحدت رویه در عملکرد نهادهای مختلف داخلی از اهمیت بسزا برخوردار است.
مقاله روزنامه دولت به این جا رسیده که: خوشبختانه قوای مختلف حاکمیت در ایران به اجماع نظر ارزشمند در این باره رسیدهاند این اجماع از چنان قدرتی در میدان رایزنی دیپلماتیک برخوردار است که کارشکنیهای پراکنده حلقههای تندرو که همه وقایع و واقعیتهای عرصه بینالملل را به سخره میگیرند، راه به جایی نبرد.
نامه دوم سناتورهای جمهوریخواه
آیدین سیارسریع در صفحه طنز بی قانون نامه ای نوشته درباره نامه سناتورهای جمهوری خواه آمریکا که چنین است: آخر سیاستمدار هم اینقدر لوس و دو به هم زن و خاله زنک میشود؟ کنگره که نیست. دبیرستان دخترانه پروین اعتصامی منطقه چهار واشنگتن است. ۴۷ نفر سناتور جمهوریخواه نامه نوشتهاند به ایران که اگر توافق حاصل شود تا پایان دولت اوباما بیشتر اعتبار ندارد و بعدش کنگره میزند زیرش. مثل این میماند که نمایندههای مجلس در دوران ریاست آقای احمدی نژاد نامه مینوشتند به کومور و ونزوئلا و بولیوی که الهی این پولها رو خرج دوا و درمون کنین. ما راضی نیستیم!
به نوشته این طنزنویس: احتمال دارد هرچه به توافق نزدیکتر شویم این نامهها بیشتر هم بشود. مثلا جمهوریخواهان نامه بنویسند که «آقای ظریف! به این دولت اوباما اعتماد نکنید. ما اطلاع داریم وقتی شما داشتید با موگرینی رئیس اتحادیه اروپا صحبت میکردید جان کری به شما یک حرف بدی زد که ما بهعنوان جمعی از آمریکاییهای بی چاک ودهان از تکرار آن شرم داریم! حالا گفتن ندارد ولی یک بار هم وقتی آقای عراقچی پشتش به هیات مذاکره کننده بود وندی شرمن ادای ایشان را درآورد که ما بسیار ناراحت شدیم. آیا شما با چنین انسانهایی میخواهید توافق کنید؟ آقای ظریف! عزیزان مسئول! آیا وقت آن نرسیده است تا به ندای دلسوزان و دلواپسان موجود در کشورتان گوش فرا دهید؟ آیا وقت آن نرسیده است تا با برخورد قاطع با رسانههای مدعیِ ...
در پایان نامه بی قانون آمده: مخاطبان عزیز ملاحظه میفرمایید که حاکمیت دوگانه در آمریکا بلای جان این کشور شده و خدای عزوجل را سپاس میگوییم که ما در عرصه دیپلماسی چنین مشکلاتی نداریم، حالا در عرصههای دیگر شاید حاکمیت ده پانزده گانه داشته باشیم که نه تنها بد نیست، بلکه خوب هم هست. مثلا همین که چند موتورسوار میتوانند از سخنرانی یک نماینده مجلس به نام علی مطهری در شیراز جلوگیری کنند نشان از این دارد که ما چقدر به ورزش و مخصوصا موتورسواری اهمیت میدهیم.
در انتظار یک تصمیم شجاعانه کارتون نعیم تدین، شهروندمحمدرضا شکوهی در سرمقاله مردم سالاری به مشکل پرداخت یارانه های نقدی توسط دولت پرداخته و نوشته: پرداخت یارانه نقدی به شیوه کنونی که در زمان دولت قبل ابداع شد، یک تصمیم اشتباه و عامل اصلی افزایش میزان نقدینگی و تورم در کشور که موجب شد هم اکنون ارزش آن میزان آن به کمتر از نصف کاهش پیدا کند.
به نوشته این مقاله: اگر مردم توجیه شوند که مبلغ کنونی پرداختی به آنها به طور منفرد، گره خاصی از مشکلات آنها باز نمیکند و تجمیع این مبالغ میتواند تاثیرات بسیار بیشتری در زندگی آنها و از جمله بهبود درآمد و رفع بیکاری و ... داشته باشد، و هر ماه گزارش دقیقی از چگونگی هزینه کرد مبالغ یارانههایی که پرداخت نشده به مردم ارائه شود، به مرور زمان میتوان مردم را در این مسیر همراه کرد. میادین مشترک نفت و گاز کشورمان نیازمند تزریق منابع مالی است و اگر این تزریق در زمان موردنیاز صورت نگیرد، مشخص نیست که اصلا نفت و گازی برای برداشت از این میادین مشترک باقی مانده باشد. اگر مردم بدانند که قطر با گاز همین میدان مشترک با ایران مسیر توسعه خود را سرعت بخشید، قطعا همراهی بیشتری با تزریق منابع مالی به این پروژه و پروژههای مشترک دیگری که میتواند زمینه ساز رشد اقتصادی و تقویت درآمد سرانه باشد خواهند داشت.
محمود جامساز در مقاله ای در آرمان با اشاره به این که اخیرا گفته شده که کسانی که زیر ۲ میلیون و پانصد هزار تومان در کشور درآمد دارند زیر خط فقر قرار دارند نوشته: زمانی که به افراط و تفریط و فساد مالی و اقتصادی میاندیشیم متوجه خواهیم شد که چرا منابع مالی در جهت تولید هدایت نشده و رشد اقتصادی منفی را بهرغم حصول بالاترین درآمد نفتی تاریخ ایران در دوران ۸ ساله گذشته شکل گرفته است.
به نوشته این اقتصاددان: اگر تخصیص منابع بر اساس نیازهای واقعی اقتصادی کشور در فرایند مکانیزم رقابتی در بازار آزاد رقابتی صورت میگرفت مسلما صنایع و کشاورزی ما در چنین وضعیتی قرار نداشت و بیکاری تا به این حد خانوارها را آزار نمیداد. واقعا در کشوری که دارای ظرفیتهای بالقوه و بالفعل منابع ثروتی و نیروی انسانی در حد بسیار مطلوب است روند افزایشی بیکاری که ناشی از عدم سرمایهگذاری مولد است که آن خود نیز ناشی از عوامل بسیاری است که در بطن اقتصاد دولتی متبلور میباشد امروزه تبدیل به یک چالش بزرگ در کنار تورم و رکود شده است.
مقاله آرمان به این جا رسیده که: کشور که اینک با روی کارآمدن دولت یازدهم درصدد رفع مشکلات اقتصادی و بهبود معیشت خانوارهای آسیبپذیر و طبقات متوسط است، با چالش فساد مالی و اقتصادی نیز روبهرو است و یکی از مهمترین وظایف دولت زائلسازی فساد از چهره اقتصادی و اجتماعی کشور است.
سنگ روی سنگ بند نمی شود
مجید انصاری در مقاله ای در ایران نوشته:دولت از ابتدای فعالیت خود، به صورت جدی کوشیده است قانونمداری را بر روابط اجتماعی حاکم کند تا افراد، سخنان و نظرات خود را در چارچوب قوانین مطرح کنند. رئیس جمهوری اعتقاد راسخ دارد که همه مناسبات افراد با حکومت و نیز حکومت با افراد باید براساس قانون تعریف شود.
به نوشته معاون پارلمانی رییس جمهور: اینکه هر کسی به سلیقه خود رفتار کند، کنسرت به هم بزند، مانع سخنرانیها شود یا اینکه حلالی را حرام جلوه دهد قابل پذیرش نیست. اگر با رفتارهای خودسرانه مانند اتفاق شیراز مقابله نشود و رفتارهای غیرقانونی تکرار شود در کشوری با جمعیت نزدیک به ۸۰ میلیون نفری دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. بنابراین برقراری نظم و آرامش در گرو فصلالخطاب دانستن قانون توسط همگان است.
مقاله روزنامه دولت نتیجه گیری کرده: حمله به آقای مطهری در آستانه روند رو به جلوی مذاکرات هستهای است و یکی از انگیزههای مهاجمان، ابراز ناخرسندی از این وضعیت است و پیشبینی میشود با امضای احتمالی توافق هستهای، ناخرسندها، تهاجمهای مشابه بیشتری را مرتکب شوند.از سوی دیگر، باید در نظر داشت سال آینده، سال انتخابات مجلس است. عدهای که به اندازه کافی مقبولیت اجتماعی ندارند، میپندارند با غبارآلود کردن فضا، امنیتی کردن جامعه و متشنج کردن عرصه سیاست خواهند توانست رقبا را از صحنه خارج و در فضای بیرقیب، برنده مسابقه تک نفره انتخابات باشند.
نامه سناتورها لباس نو - کارتون محمد طحانی، آرمانپدرام ابراهیمی در ستون طنز شهروند نامه ای آموزشی و فرایشی نوشته است به ۴۷ سناتور آمریکای جمهوریخواه که در بخشی از آن آمده: اقدام به نگارش و انتشار چنین نامهای، مبین دکترین ما مبنی بر «آزادی افکار» است که طی آن افراد آزادند به هر لاطائلاتی که میخواهند فکر کنند ولی حق ندارند هر جفنگ و اباطیلی که در فکرشان بود را بر زبان برانند. شما ناخواسته به جهانیان نشان دادید که آزادی بیان چه اثرات سوئی برای جوامع بشری دارد.
دومین فراز این نامه چنین است: بله؛ شعور و معرفت ربطی به تحصیلات و منصب ندارد. همانطور که ما کلی آدم میشناسیم که مدرکشان تقلبی و پایاننامهشان کپی بوده ولی با معرفت بودهاند. «معرفت دُر گران است به هر کس ندهند / هر دو با ارزش ولیکن این کجا و آن کجا؟!» این پرسش را هم از سناتورها داریم که یعنی خداییش شما در حد ما هم نیستید؟! آخر این چه ادبیاتی است؟ بترسید! ما چند نفر را میشناسیم که هر کدامشان یک سنا را حریف هستند، بترسید.
در ادامه نامه آموزشی و فرمایشی طنز شهروند آمده: حالا روی صحبتمان با شما وارفتگان و وادادگان داخلی است (آقایان سناتورها با شما دیگه کاری نداریم. میتونید تشریفتون رو ببرید) شما که به زور و ضرب میخواهید صدای امثال سناتورها و نتانیاهوها را به صدای دلواپسان بچسبانید. چرا پوست حرف را میگیرید و مغز آن را وامینهید؟ بهطور مثال، آن «عزیزم»ی که من به شما بگویم با همان «عزیزم»ی که نامزدتان میگوید، یکی است؟ شاعر پرکار میفرماید: «با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی / هر دو دلواپس ولیکن این کجا و آن کجا؟!» از خدا بترسید و به دامان ملت بازگردید.