شمال و جنوب جنایت های خانوادگی
+63
رأی دهید
-0
شهروند :قتلهای خانوادگی که با انگیزههای مالی، مشکلات روانی، خیانت و مواد مخدر جنایتهای ساخته دست بشر را رقم میزند، این روزها به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. با این حال قاتلان همه این پروندههای جنایی در حالی پا به دنیای جنایتکاران میگذارند که کیفیت و نوع جرمشان با یکدیگر متفاوت است. بامداد شبی بهاری وقتی خیابانها و بزرگراهها کم ترددتر شد برای مرور خاطرات جنایتهایی که در بالا و پایین پایتخت، ذهنم را درگیر خودش کرده بود و رازگشایی از پروندههای جنایی شهر راهی شدم. پشت به پشت خیابانهای شهر از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق ردپای جنایتهایی است که هر ساله پروندههایی را به خود اختصاص داده؛ پروندههایی که با چشم باید دید و با قلم نوشت. حالا نام خیابانها و کوچهها با قتلهایی که در آنها رخ داد، در ذهنم حک شده است. همراه من باشید تا در این بررسی، میهمان خانههایی شویم که میزبان جنایتهای خانگی بودند. بررسی پروندههای جنایی در مناطق مرفهنشین
نشانی آنها در خوش آب و هواترین مناطق شهر است. در امتداد شمالیترین بزرگراههای تهران آنجا که خانهها و برجهای سر به فلک کشیده با نماهای شیک و مجلل مرز بین خانههای جنوبی پایتخت را مشخص میکند، گاهی انگیزههایی مرموز جنایتهای هولناکی رقم میخورد. پشتِ دیوار خانههای مجلل که با نماهای سنگی و آجرهای ایتالیایی شانه به شانه هم ساخته شدهاند، حکایتِ زندگی و خشم، مرگ و جنایت، حکایتِ دیگری است. با این حال وقتی فرهنگ جامعه با پول سنجیده شود دور از ذهن نیست که ساکنان برخی از این خانهها، مرفهان بیدرد خطاب شوند اما نگاهی آماری به پروندههای جنایی در این مناطق روایت دیگری را از زندگی در خانههای مجلل پایتخت دارد. بررسی پروندههایی که قربانیانش سیبل نگاه آسیبشناسانه قتل و جنایت قرار گرفتهاند تنها نشان میدهد که انگیزههای جنایی در محلههای بالای شهر نسبت به مناطق فقیرنشین متفاوت است. سال ٨٨ بود که مردی تحصیلکرده در دانشگاههای آمریکا وقتی برای تقسیم سهم ارثیه پدریاش دچار اختلاف با اعضای خانواده شد، دست به کشتار دستهجمعی زد. این حادثه که در خیابان مقدساردبیلی منطقه زعفرانیه تهران رخ داد، یکی از جنایتهای خانوادگی عجیب در پروندههای مشابه است. در این حادثه پسر خانواده به دلیل اینکه تصور میکرد مادر و خواهرانش قصد دارند ارثیه او را نادیده بگیرند، تصمیم گرفت تا حقش را انتقامجویانه پس بگیرد؛ آن هم با کشتار دستهجمعی! به همین منظور اسلحه خرید و وقتی همه اعضای خانواده و وکیل خانوادگیشان به همراه قاضی شورای حل اختلاف دور هم جمع بودند، نقشهاش را اجرایی کرد. اسلحهاش را بیرون کشید و با شلیک ١٧ گلوله به سمت افراد خانواده خود و وکیل خانواده و نماینده شورای حل اختلاف ٥ نفر را به قتل رساند. این جنایت هولناک در حالی رقم خورد که متهم به قتل برخلاف نظریههای جامعهشناسی و روانشناسی جرم نه جوان، نه فقیر، نه بیسواد و نه سابقهدار بود. او میانسال و تحصیلکرده دانشگاهی در آمریکا و بسیار متمول اما هیچکدام از این عوامل بازدارنده رخداد چنین جنایتی نبود.
١٨ آذرماه سال گذشته هم قتلعام خانوادگی در خیابان پاسداران جنایتی هولناک را رقم زد. مردی تحصیلکرده و مرفه با انگیزهای مرموز یک شبه به یک جانی تبدیل شد. نامهای چند جملهای از نداشتن احساس خوشبختی در خانوادهاش بر جای گذاشت و با اسلحه دست به کشتار همسر و تنها دخترش زد. این مرد بعد از کشتن اعضای خانوادهاش با شلیک گلوله به زندگی خودش هم پایان داد. هر چند با مرگ عامل جنایت در این جنایت رازی مرموز از زندگی یک خانواده کمجمعیت و مرفه برای همیشه سر به مُهر ماند اما نگاه آسیبشناسی به این حادثه مرگبار نشان میدهد، رفاه تنها در سرمایه، پول و قدرت مالی خلاصه نمیشود. رفاه در سلامت جسم و روان، همراه با محیط زندگی و فرهنگ تربیتی معنا پیدا خواهد کرد. وقتی در روابط سست خانوادگی، پول تعیینکننده باشد، اعتماد و صداقت رنگ خواهد باخت و رفاه دچار تزلزل خواهد شد.
١٦ فروردینماه سال جاری جنایت خانوادگی در خانواده یک پزشک باز هم تکرار شد. جنایت خانه خیابان ایتالیا در منطقه فلسطین بسیاری از خبرخوانهای صفحات حوادث را در شوک فرو برد. پسر خشمگین خانوادهای مرفه در اقدامی جنونآمیز و تنها به خاطر اختلاف بر سر شبکه تلویزیونی با خواهرش او را قربانی جنایتی هولناک کرد و بعد از آن برای پاک کردن ردپایش، پدرش را که تنها شاهد جنایت او بود به قتل رساند. این حادثه که از عجیبترین و جنجالیترین پروندههای سال ٩٤ تا کنون به شمار میرود به نوعی نشاندهنده این است که گاهی تعریف از مشکلات برای افراد سطح جامعه متفاوت است. هر چند در این پرونده نمیتوان به درستی نظر کارشناسانه داد اما انگیزه قاتل در این جنایت آنقدر پیش پا افتاده و ساده است که مسیر تحقیق در بررسی اینگونه جنایتها را به اصطلاح عامه «خوشی زیر دلش زده» هدایت میکنند.
بررسی پروندههای جنایی در مناطق فقیر نشین
زندگی در فضاهای فرسوده و قدیمی شهر با افسردگی، عصبانیت، هرج و مرج و فقدان آرامش است. این را ساکنان خیلی از نقطههای مرزی جنوب پایتخت میگویند. هر چند در یک زندگی سالم شهری و در محلههای مختلف سبک زندگیها تفاوت دارد اما بر این اساس تفکیک نوع جرایم جنایی در پایین شهر نیازمند بررسیهای کارشناسانه بیشتری است چرا که بسیاری از آنها تحتتأثیر عوامل اقتصادی و معیشتی قرار دارند.
سال ٩٢ ساکنان ساختمانی در میدان شوش شاهد جنایتی هولناک در خانه همسایهشان بودند. مردی جوان وقتی با همسرش درگیر شد، در اقدامی جنونآمیز دست به کشتار خانوادهاش زد. همسرش را با چاقو به قتل رساند و دختر ٥ سالهاش را از طبقه سوم خانه به بیرون پرتاب کرد. تحقیقات اولیه این پرونده که به شیشهای بودن قاتل اشاره داشت، در مراحل محاکمه، ناشی از جنون متهم گزارش شد. این در حالی است که چرایی ارتباط دادن جنایتها در محلاتی که شهرت خوبی در باب استعمال و خرید و فروش مواد مخدر ندارند، میتواند خود موضوع قابل بررسی در پروندههایی باشد که مواد مخدر نقش اصلی را در پدیدههای جرم و جنایت ایفا میکند.
سال ٩٠ هم نگهبان یک کارخانه وقتی از محل کار به خانهشان بازگشت با صحنه باورنکردنی مواجه شد. همسر و ٢ فرزندش را در داخل یک خودور بنز مدل بال دید که مردی میانسال پشت فرمانش نشسته و در حال حرکت به انتهای کوچه بودند. تصوری که یک قتل عام خانوادگی هولناک را رقم زد. این مرد به تصور اینکه همسر و فرزندانش به او خیانت کردهاند، نقشه جنایتی عجیب را به اجرا گذاشت. به کمین همسر و فرزندانش در خانه نشست و هرگز به آنها اجازه دفاع نداد. ضربات متعدد چاقو و میله آهنی بر بدن همسر و ٢ فرزندش کافی بود تا او یک شبه پا به دنیای جنایتکاران بگذارد. این پرونده در حالی در دادسرای جنایی مورد تحقیق قرار گرفت که مشخص شد، همسر این مرد زنی پاکدامن بوده و جنایت قاتل تنها ناشی از سوء تفاهم و تصور اشتباه بوده است.
فقر فرهنگی و جنایتهای خانوادگی
سعید خراطها، آسیبشناس اجتماعی درخصوص جنایتهای خانوادگی پایین شهر و بالا شهر به خبرنگار «شهروند» میگوید: «بهطور کلی جرایم از طبقات اجتماعی تبعیت میکند. اینکه فرد در چه محلهای یا محیطی زندگی میکند، در چه خانوادهای است و از نظر اقتصادی در چه شرایطی به سر میبرد تاثیر زیادی در ارتکاب جرم دارد. ارتکاب جرایم هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ نوع جنایت و هم از لحاظ نوع دستگیری در اقشار مختلف جامعه متفاوت است. آمارها نشان می دهد کسانی که از طبقات پایینتر جامعه هستند و در فقر اقتصادی زندگی میکنند به دلیل فشارهای زیاد روانی، جرایم بیشتری را مرتکب میشوند. جنایتهای خانوادگی نیز ازجمله این جرایم است. کسانی که در خانوادههایی با فقر فرهنگی بزرگ میشوند و از دوران کودکی کمبودهای زیادی را در زندگیشان احساس میکنند، کمتر قدرت این را دارند که خشم خود را کنترل کنند. آنها حتی درکی از قانون نیز ندارند و با بروز کوچکترین مشکل دست به جنایت خانوادگی میزنند. از طرفی پدر و مادرهای آنها نیز تحصیلات لازم را ندارند و به همین دلیل تربیت و نظارت درستی روی فرزندانشان نخواهند داشت. همین باعث میشود که در پایین شهر آمار جنایتهای خانوادگی بیشتر از بقیه نقاط شهر باشد. اعتیاد، مصرف مشروبات الکلی، در دسترس بودن مواد مخدر در محلههای پایین شهر، فقر فرهنگی کمبودهای خانوادگی و نداشتن آگاهی از قانون از مهمترین دلایل آمار بالای جنایت در پایین شهر است.»
خراطها به سنتی بودن افکار جنوب شهرنشین اشاره میکند و میگوید: «خیلی از مردم محلههای جنوب شهر یا حتی میتوان گفت روستاهای دورافتاده با افکار سنتی روبهرو هستند و از آنجایی که در طبقه اجتماعی پایینی قرار دارند، اعضای خانواده خود را قربانی همین افکار سنتی میکنند. بهعنوان مثال پدری با تصور اینکه دختر، مادر یا همسرش ارتباط نامشروعی با فرد دیگری دارد، این حق را به خود میدهد که او را بکشد. اینگونه افراد بعد از قتل هم از جنایت پشیمان نشده و حتی اگر مجازات هم شوند این مجازات را به جان خریده و تعصب را یکی از لازمههای زندگی خود میدانند. ولی در محلههای بالای شهر اینگونه جنایتها کمی متفاوتتر اتفاق میافتد. داشتن مشکل روانی در افرادی که دست به جنایت خانوادگی میزنند تنها شباهت بین این دو قشر در ارتکاب جنایتهای خانوادگی محسوب میشود. ولی بهدلیل اینکه افراد در محلههای بالای شهر از تحصیلات اجتماعی و رفاه اقتصادی برخوردار هستند راحتتر و بهتر میتوانند به خود غلبه کنند و از این نوع جنایتها دوری کنند. بهعنوان مثال مسألهای به اسم خیانت در نقاط پایین شهر خیلی بزرگتر و وحشتناکتر دیده میشود و به تبع آن جنایتهای خانوادگی زیادی از روی تعصب و غیرت رخ میدهد. ولی در طبقات بالاتر جامعه افرادی هستند که به دلیل تحصیلات بالا و زندگی بهتر در اجتماع شاید راحتتر با این مسأله برخورد کنند و کمتر دست به جنایت بزنند.»
خراطها معتقد است کسانی که در رفاه اقتصادی هستند و دست به جنایت میزنند، راحتتر میتوانند از مجازات فرار کنند و به دلیل موقعیت اجتماعی مناسبشان بهتر و زودتر میتوانند خود را رها سازند. به عنوان مثال فردی که دست به جنایت خانوادگی میزند، با گرفتن وکیلهای زبردست و همچنین پرداخت دیه و امکانات دیگر از مجازات فرار میکند. در صورتی که اگر فردی با شرایط اقتصادی پایینتر و نقاط پایینشهر دست به یک جنایت بزند، پشتیبان مالی ندارد که از او حمایت کند و خودش نیز قدرت لازم برای فرار از مجازات را نخواهد داشت. بنابراین آمار مجازات افراد در طبقههای پایین اجتماعی بیشتر از مجازات جنایتکاران شمالنشین است. همین موضوعها سبب میشود که آمار جنایت در محلههای پایین شهر بیشتر از شمال شهر نشان داده شود در حالی که شاید آمار جنایت خانوادگی در محله بالای شهر بیشتر باشد. از سوی دیگر نکتهای که میتوان به آن اشاره کرد، ابزار قتل است. این ابزار در شمال شهر و پایین شهر متفاوت است. معمولا در محلههای بالای شهر اگر کسی بخواهد دست به جنایت بزند، ابزار قتلی مثل اسلحه را راحتتر میتواند تهیه کند یا شاید اصلا نیازی به تهیه آن نباشد و در خانهشان اسلحه داشته باشند. همینها باعث ارتکاب جنایت در محلههای بالای شهر میشود و افراد را در یک لحظه تحت تاثیر قرار میدهد. این در حالی است که چاقو رایجترین ابزار قتل در پایین شهر است.
ابراز پشیمانی در جنایتکاران محلههای پایین شهر کمتر است
«تردست» قاضی بازنشسته دادگاه کیفری که پروندههای جنایت زیادی را بررسی کرده است، نیز در اینباره به «شهروند» میگوید: «در بحث آسیبشناسی جرم، کسانی که در فقر مادی به سر میبرند دارای فقر فرهنگی نیز هستند. من پروندههای جنایتهای خانوادگی زیادی را بررسی کردم و در همه آنها به این نتیجه رسیدم که طبقات پایین و متوسط جامعه بیشتر و راحتتر دست به جنایت میزنند. افرادی که در اقشار کمسواد و بیپول جامعه زندگی میکنند، به دلیل فشارهای روانی کمتر میتوانند خشم خود را کنترل کنند و در یک لحظه به دلیل اینکه تصور میکنند باید قدرتنمایی کنند دست به جنایت میزنند. وقتی فردی تحصیلات ندارد و از موقعیت اجتماعی مناسبی برخوردار نیست به این سطح از آگاهی نرسیده که با خشم و جنایت نمیتوان اختلافات را حل کرد. بنابراین اگر کوچکترین اختلافی در خانواده خود مشاهده کند، ابزار قتل به دست میگیرد و به جنگ خانوادهاش میرود. بدون اینکه حتی به عاقبتی که در انتظارش است، فکر کند. معمولا وقتی فردی در طبقه اجتماعی پایین دست به جنایت خانوادگی میزند، بعد از ارتکاب جرم هم به دلیل فقر فرهنگی ابراز پشیمانی نمیکند و کارش را درست و به جا میداند. در صورتی که جناتکاران در محلههای بالای شهر بعد از اینکه دست به قتل یکی از اعضای خانواده خود میزنند، بهطور معمول از کرده خود پشیمان میشوند. یعنی ابراز پشیمانی در جنایتکاران محلههای بالای شهر بیشتر از افراد قاتل در محلههای پایین شهر است.» با بررسی پروندههای جنایی در بالاو پایین شهر یک نتیجه حاصل میشود؛ جنایت در همه جای شهر امکان وقوع دارد و هر بار به شکلی متفاوت ظاهر میشود. هر چند با آمار و ارقام در پرونده قتلهای پایتخت نمیتوان ادعای درستی بر انگیزههای جنایی بالا و پایین شهرها داشت اما به واقع میتوان گفت جنایتی که ساخته دست بشر است، مرز بین خوبی و بدی را از جنوبیترین نقطه شهر تا ارتفاعات مرفهنشین شهر تعیین میکند.
۶۴

mina minavand - هانور، آلمان
همه جای دنیا این اتفاقات میافته اما در کشور ما بیشتر.و اکثرا هم به دلیل بدبینی یا پول هستش.آدمها بخاطر خودخواهی خودشون حتی حاضرن آدم بکشن.چقدر انسان بودن سخت شده :(
2
13
شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۸
۵۶

اسداله میرزا - کلن، آلمان
فرهنگ و تربیت آخوندی که طی صدها سال مفت خوری و کلاشی به این لحظه از زمان کنونی ما رسیده که دیگه بهتر از این نمیشه !! این شدت خشونت و قصی و قلبی رو میتوان در دیگر کشورهای اسلامی خاور میانه هم مشاهده کرد !! بر عورهای غربی ، در جوامع اسلامی کلیه حق و حقوق مدنی و اجتماعی فقط متعلق به مردان است و آنها اجازه هر گونه جنایت رو براحتی به خودشون میدن !! به عبارتی قانون وحشی شریعت !!
5
13
شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۹
۵۷

azadeh11 - آمستردام، هلند
همچین میگویند شمال شهر و جنوب شهر ، که اگر کسی ندونه فکر میکنند که شمال شهریها باسواد و پولدار هستند و جنوب شهریها بیسواد و فقیر هستند. نه بابا از این خبرها هم نیست،،برید داخل زندگی اینها میفهمید که چقدر بیسواد در شمال شهر زندگی میکنند..
0
11
شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۴