محسن سازگارا : از “انقلاب” علیه شاه پشیمان هستم
+230
رأی دهید
-27
تقاطع : محسن سازگارا در دیماه ۱۳۳۳ در تهران به دنیا آمد و بزرگ شد. در دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف) پذیرفته شد. از آنجا انصراف داد و برای تحصیل فیریک نظری به آمریکا رفت. در آنجا عضو انجمن اسلامی دانشجویان شد و در قامت یک جوان انقلابی سرسخت، به سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه حکومت پهلوی پرداخت. با اوجگیری انقلاب یک بار دیگر دانشگاه را رها کرد و به محل اقامت آیتالله خمینی در نوفللوشاتو رفت و یکی از اعضای تیم رسانهای انقلابیون ذر فرانسه شد. او با هواپیمای حامل رهبر انقلاب اسلامی به تهران برگشت و در دهه ۶۰ و اوایل دههی ۷۰ خورشیدی از مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی شد. با این وجود، در همان دههی ۶۰ هم دوبار پایش به زندان باز شد. از نیمههای دهه ۷۰ نظریات انتقادیاش نسبت به حکومت جمهوری اسلامی آشکار کرد. در خرداد ۱۳۸۲ بار دیگر زندانی شد و سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، تنها بعد از اعتصاب غذایی سخت، وادار شد دستور آزادی وی را صادر کند. سازگارا مدتی پس از آزادی به قید وثیقه، برای معالجه به خارج از کشور آمد و از آن زمان، دیگر به کشور بازنگشت. او اکنون در پایتخت امریکا فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی را ادامه میدهد. این گفتگو در منزل شخصی محسن سازگارا و با پذیرایی گرم و صمیمی او انجام شد.آقای سازگارا شما ۳۶ سال قبل در همین روزها یکی از جوانان برجسته انقلابی بودید. اما اکنون در سنین میانسالی یکی از مخالفان برجسته نظام جمهوری اسلامی هستید که برآمده از همان انقلاب است. آیا از انقلاب ۵۷ پشیمان هستید؟
محسن سازگارا: برجستگی را قول نمیدهم. (با خنده). از اینکه علیه شاه و دیکتاتوری نظامی او مبارزه کردم پشیمان نیستم. اگر ۱۰ بار دیگر به دنیا بیایم و دیکتاتور نظامی مانند شاه سر کار باشد، علیه او مبارزه میکنم اما دیگر انقلاب نمیکنم. ایدئولوژی انقلابی آن هم از نوع قرائتی ایدئولوژیک از دین، به نظرم چیزی بود که کسی در آن مقطع نمیفهمید که چه فاجعهای میتواند خلق کند. راهی که اکنون علیه جمهوری اسلامی انتخاب کردم، یعنی گذار از طریق مقاومت مدنی و گذار به دموکراسی از طریق تقویت جامعه مدنی، تحول داخلی در خود حکومت و نخبگان حکومتی را به راه آوردن و تاکتیکهای مبارزات مدنی، به نظرم کارآمدتر و حاصلش به دموکراسی نزدیکتر است. بنابراین اگر واژه پشیمانی واژه مناسبی باشد -که فکر کنم لغت نارسایی است درباره اینکه چرا یک نسل انقلابیگری را انتخاب کرد- به این معنی که گفتم پشیمانم. اگر آن روز عقل امروزم را داشتم راه دیگری را برای مبارزه با شاه انتخاب میکردم.
آیا در بین مخالفان و منتفدان دیکتاتوری سیاسی شاه، دیدگاه مقاومت مدنی به جای انقلاب وجود داشت که شما از انتخاب آن سر باز زدید؟ یعنی کسانی بودند که با انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی مخالف باشند؟
محسن سازگارا: تا جایی که در خاطرم هست نه وجود نداشت. اصولا ادبیات مبارزات بدون خشونت از دهه ۸۰ میلادی به بعد -یعنی بعد از انقلاب ایران- بارور شد. اگر چه مبارزات گاندی و سیاهان امریکا به عنوان دو نمونه برجسته مبارزات بدون خشونت در قبل از انقلاب ایران وجود داشت، ولی هنوز تبدیل به یک دانش و گفتمان شکلیافته، به نوعی که الان وجود دارد نشده بود. گفتمان مسلط هنوز گفتمان مبارزات خشمآلود مسلحانه بود.
پس آدمهایی مانند شاپور بختیار یا آیتالله شریعتمداری یا حتی مهدی بازرگان (در ابتدای کار) را در کدام مجموعه قرار میدهید؟ مشروطهخواهانی که به شهادت تاریخ با دیکتاتوری شاه مخالف بودند. به نقض قانون اساسی مشروطه معترض بودند. بختیار طعم زندان را هم چشید. اما انقلابی هم نبودند. بختیار حتی در روزهای انقلاب به کمک شاه هم رفت.
محسن سازگارا: مهندس بازرگان مثال خوبی بود که مطرح کردید. به عنوان یکی از چهرههای موثر روشنفکری دینی. بازرگان که در دهه ۳۰ بیشتر دنبال دموکراسی بود، در دهه ۴۰ تحت تاثیر گفتمان خشمآلود انقلابی، نویسنده کتاب «بعثت و ایدئولوژی» میشود و او هم تحت تاثیر گفتمان ایدئولوژیک و قرائت ایدئولوژیک از دین قرار میگیرد. دربارهی بختیار هم باید بگویم بختیار چهره شاخص جبهه ملی ایران نبود. اصلا کل جبهه ملی در مقطع انقلاب، نیروی شاخص و تاثیرگذاری نبود. شاید اگر بختیار نخستوزیری شاه را نپذیرفته بود، در همین حد هم اسم جبهه ملی در فرایند انقلاب مطرح نمیشد. اما همین جبهه ملی که به هرحال وجهه دموکراتیک داشت، شما اگر به آثار و منابع آنها در روزهای انقلاب رجوع کنید، میبینید همین دوستان هم پافشاری چندانی بر دموکراسی ندارند. یعنی تئوری دموکراتیک منظم و مرتب و شسته رفتهای ارائه نمیکنند. کلیاتی میگویند که در آن هیاهوی انقلاب کسی به آن گوش نمیکرد. اصلا دموکراسی حرف لوکسی بود. لیبرالیسم فحش بود. مهمتر از این، شما اصلا نمیبینید یک راه یا استراتژی برای رسیدن به دموکراسی مطرح کرده باشند. هیچکدام از آنها. بازرگان هم همینطور بود. یعنی این دوستان استراتژی روشنی ترسیم نمیکردند که منِِ جوان انقلابی که میخواستم خرخره شاه را بجوم و به پایین بکشم، تحت تاثیر آن قرار بگیرم و طبق آن حرکت کنم و دیگر سنگ گروههای چریکی را به سینه نزنم.

بحث از جبهه ملی شد. شما در نوفللوشاتو هم بودید. آیا این روایت صحیح است که کریم سنجابی در سفری به کانادا در پاریس توقف کرد و به دیدار خمینی آمد و دست او را بوسید؟
محسن سازگارا: اینکه ایشان آفای خمینی را هم ملاقات کرد درست است. حتی سیدجلال تهرانی رییس شورای سلطنت هم وقتی به دیدار خمینی آمد استعفایش را نوشت و پس از دیدار وقتی از در اتاق بیرون آمد هم استعفایش را نشان همه خبرنگاران داد. سنجابی هم را در خاطر دارم که آمد و ملاقات کرد. اما اینکه در داخل اتاق چه گذشت نمیدانم. دکتر یزدی در اتاق بود. از این رو نمیدانم ایشان دست خمینی را بوسید یا خیر. ضمن اینکه یادمان باشد دستبوسی مراجع از نوع دستبوسی اعلیحضرت نبود. دستبوسی شاه از نوع ابراز خاکساری بود. اما دستبوسی مراجع از نوع ابراز ارادت دینی بود.
یعنی میخواهید بگویید امری مرسوم بود؟
محسن سازگارا: نه منظورم این نیست که رواج داشت. ببینید خمینی از جوانی هم مشهور بود که نمیگذاشت کسی دستش را ببوسد. من در پاریس هم دیدم که جلوگیری میکرد. این علاقه بعد از رهبری و بعد از انقلاب در او پیدا شد که اصلا تبدیل به کار روتینی شد که او بنشیند و بقیه بیایند دست او را ببوسند.
سعید حجاریان یک بار نوشت رژیم شاه قابل اصلاح بود و فساد گسترده وجود نداشت و تنها در نهادهایی مانند ارتش فساد وجود داشت. این ادعای حجاریان را که خودش هم انقلابی تند و تیزی بود میپذیرید؟
محسن سازگارا: من هم موافقم که فساد رژیم شاه به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست با فسادی که سرتاپای جمهوری اسلامی را فراگرفته است. اما در اینکه در آن رژیم فساد وجود داشت شکی نیست. درباره اصلاح باید بگویم، من یک بار در سال ۸۰ در جمع دانشجویان در کرمان گفتم که اگر من بر فرض محال در دوره انقلاب عقل الانم را داشتم و به فرض محالتر اگر شاه حرف مرا هم گوش میکرد (چون شاه حرف کسی را گوش نمیکرد)، در سال ۵۶ وقتی هویدا را برداشت و آموزگار را گذاشت به او میگفتم که در آمپول رفرم و اصلاحات سیاسیات چند داروی دیگر هم بریز. اول اینکه مجلسین را منحل میکرد و یک انتخابات آزاد میگذاشت. کاری که خیلی از دیکتاتورهای آمریکای لاتین انجام دادند و گذار از دیکتاتوری به دموکراسی انجام گرفت. خود شاه هم در سال ۴۰ یک بار تجدید انتخابات کرده بود. یک انتخابات آزاد بر هر درد بیدرمان دواست. ثانیا عفو عمومی میداد و در زندانها را باز میکرد. مخالفین برانداز شاه که ما بودیم میگفتیم در ایران ۱۰۰ هزار زندانی سیاسی وجود دارد. بعد معلوم شد فقط سه هزار و خردهای زندانی وجود داشت. اگر شاه این کارها را میکرد جامعه از تپش میافتاد. سوم اینکه چون شاه خودش میدانست سرطان دارد میآمد و به مردم اعلام میکرد من سرطان دارم و به زودی خواهم مرد، قصد من اصلاح و پیشرفت کشور بود، از من خوبی و بدی دیدید ببخشید. کاری که در سال ۵۷ قصد انجام آن را داشت اما دیر شده بود. میتوانست در همان سال ۵۶ و با اعلام بیماریاش به نفع شورای سلطنت کنار برود. ملکه هم نایبالسلطنه بود و پسرش هم که شانزده هفده سال داشت به وقت هجده سالگی میتوانست شاه بشود. من خبر دارم که در آبان ۵۷ شاه دربهدر دنبال این بود که همین کار را بکند اما دیگر دیر شده بود.
خب بگذارید پیشنهادهای شما برای رفرم حکومت شاه را در کانتکست خود انقلابیها مورد نقد قرار دهیم. شما این نگرانی را نداشتید که اگر الان شاه در اثر فشار اجتماعی تن به تغییرات دموکراتیک بدهد، بعدا که فضا آرام شد بخواهد دوباره تمامیت قدرت را دستش بگیرد؟
محسن سازگارا: چرا. قطعا این هراس وجود داشت. در ۵۷ هم این هراس وجود داشت. اصلا استدلال آقای خمینی برای مخالفت با ایده «گام به گام» مهندس بازرگان، شبیه استدلال شما بود. بازرگان این پیشنهاد را در پاریس مطرح کرد و خمینی مخالفت کرد. استدلال خمینی، استدلال پراتیک درستی هم بود. البته بازرگان حرف منطقی میزد. او میگفت حالا که شاه میخواهد بختیار را نخستوزیر کند، آقای خمینی هم بختیار را تایید کند و در نتیجه بختیار نخستوزیر دو نظام میشود و در واقع بختیار رییس دولت موقت هم میشود. در گام بعدی مجلسین را منحل کنیم و انتخابات آزاد برگزار کنیم و طبیعتا مسلمانها مجلس را میبرند و دولت قانونی را هم از دل مجلس منتخب مردم تشکیل بدهیم. در شورای سلطنت هم امثال آقای طالقانی و منتظری را بفرستیم تا خیالمان از بابت آنجا هم راحت باشد. بعد اجلاس مشترک دو مجلس را تشکیل میدهیم و چون به سبب یک متمم قانون اساسی مشروطه، اجلاس مشترک سنا و شورای ملی به مثابه مجلس موسسان است میتوانیم بند مربوط به سلطنت را هم از قانون اساسی برداریم و به جایش جمهوری بگذاریم. اینگونه وعده جمهوری اسلامی هم برآورده میشود. این یک گذار قانونی و منطقی بود. اما آقای خمینی یک استدلال مهمی در برابر ایشان مطرح کرد. همین که شما گفتید. خمینی به بازرگان گفت ما شانسمان زده است و توانستیم بالاخره شاه را در کنج دیوار قرار دهیم و مردم هم در خیابان هستند. با استدلال شما مردم باید به خانههاشان بروند و اعتصابها تمام شود تا کشور درست شود. اما از کجا معلوم که ما بخواهیم این گامها را برداریم آنها در این فاصله تجدید سازمان نکنند و قلم پای ما را خورد نکنند؟ این دغدغه وجود داشت. یک استدلال هم ما جوانان انقلابی داشتیم. یعنی جوانان عضو نهضت آزادی خارج از کشور. شب که با مهندس بازرگان بحث میکردیم، ما از موضع دیگری با او مخالفت میکردیم. البته الان که نگاه میکنم یک موضع هپروتی بود. ما میگفتیم وقتی شاه به بختیار حکم میدهد، دیگر معنی ندارد که بختیار را به عنوان نخستوزیر انقلاب هم قبول کنیم. اینکه انقلاب نشد! ما میخواهیم انقلاب کنیم! ما باید رژیم شاه را داغان کنیم. همه چیز را باید از بین ببریم. چون قرار است یک مدینه فاضله بسازیم. ما فکر میکردیم میتوانیم نظم نوین جهانی و بهشت روی زمین را برپا کنیم.
پس ادعای آقای احمدینژاد مبنی بر مدیریت جهان در دیدگاه امثال شما هم وجود داشت؟!
محسن سازگارا: خب بله. ما انقلابی بودیم. انقلابها اینطور بودند. انقلاب فرانسه و روسیه هم اینطور بود. فکر میکردیم یک راه نویی پیش پای بشریت میگذاریم. ما فکر میکردیم بشر خسته از مادیت از رنسانس تا به امروز به خطا رفته است و ما در عوض یک حکومت معنوی دینی با ضوابط اسلامی درست میکنیم که همه دنیا هم از ما تقلید خواهند کرد. ولی خدا مهندس بازرگان را رحمت کند. وقتی حریف یکی بدوهای ما نشد آخرش گفت شما عقلتان نمیرسد. به این قانون اساسی اگر دست بزنید، در قانون اساسی جدید آخوندها دست بالا را خواهند داشت و این بار هرچه را که در مشروطه دادند، پس خواهند گرفت.
این عین جمله بازرگان است؟
محسن سازگارا: بله عین جمله اوست. او میگفت نباید به قانون اساسی مشروطه دست زد. الان که نگاه میکنم، به حقانیت نگاه بازرگان پی میبرم. امثال تقیزاده و یاران او در مشروطه کلی زحمت کشیده بودند برای این قانون اساسی. حسابی در برابر روحانیت ایستادند و نهایت راضی شدند که فقط متممی بگذارند مبنی بر نظارت ۵ فقیه. اسم مجلس ملی را هم رضایت دادند به مجلس شورای ملی تغییر دهند. چون روحانیت اصلا قانونگذاری را قبول نمیکرد و میگفت قانون کار خداست و آنها هم رضایت دادند که نام مجلس ملی به مجلس شورا تغییر پیدا کند. تقیزادهها توانستند نیمه جان مشروطه را با زیرکی از زیر دست و پای روحانیت بیرون بکشند.
بیایید فرض کنیم شاه اصلاحات مورد نظر شما را در سال ۵۶ پیاده میکرد. یعنی مجلسین را منحل میکرد، انتخابات آزاد برگزار میکرد، بیماریاش را اعلام عمومی میکرد و خودش کناره گیری میکرد و شورای سلطنت تشکیل میداد و کلا اصلاحات سیاسی پیاده میشد. شما رضایت میدادید و از انقلاب دست میکشیدید؟
محسن سازگارا: ببینید ما مخالفان آشتیناپذیر محمدرضا شاه بودیم. اما اگر شاه آن اصلاحات را در سال ۵۶ و یا زودتر پیاده میکرد، در آن صورت اگر ما میگفتیم مرگ بر شاه، مردم میزدند تو دهن ما که این بنده خدا که خودش نطق تلویزیونی کرده است که دارد میمیرد، میگفتیم حکومت فاسد است و باید سرنگون شود، میگفتند خب بیا برو حزب درست کن برو مجلس کاری که دوست داری را پیش ببر و هکذا.
یعنی خلع سلاح سیاسی میشدید؟
محسن سازگارا: دقیقا. دیگر دست بالا با انقلابیون برانداز نبود. دست بالا را دموکراسی میگرفت. ولی نه شاه چنین کاری کرد و نه ما وقتی زورمان بیشتر شد، اجازه چنین رفرمهایی را میدادیم! ما خواستار سرنگونی کل نظام شاهنشاهی بودیم.
آقای سازگارا شما چقدر به رژیم شاه دروغ بستید؟ در حرفهایتان گفتید صحبت از ۱۰۰ هزار زندانی سیاسی میشد. یا سر کسانی که در انقلاب کشته شدند، نیز اعداد شگفتانگیزی نقل شد که بعدها عماد الدین باقی نشان داد که واقعیت چقدر با ادعای انقلابیون تفاوت دارد.
محسن سازگارا: من شخصا به رژیم شاه دروغی نبستم.

منظورم از شما انقلابیون آشتیناپذیر شاه است نه شخص شما!
محسن سازگارا: بله این درست است. یک زمانی مسابقه آمار دروغ زندانی سیاسی در گرفت. از اپوزیسیون خارج از کشور هم شروع شد. ابتدا کنفدراسیون گفت ۱۵ هزار زندانی سیاسی. یک گروهی گفت نه! ۲۵ هزارتاست. بعد این گروه محمد منتظری و غرضی و اینها گفتند نه! ۳۰ هزار زندانی سیاسی است. چون مسابقه اوج گرفته بود گروههای چپ به میان آمدند و یکباره گفتند ۱۰۰ هزار زندانی سیاسی. بعد ادعا میکردند اسنادش را هم دارند! شاه هم میگفت من اینقدر زندانی سیاسی ندارم. اینها هم میگفتند اگر راست میگویی در زندان را باز کن تا ببینیم و خب طبیعتا شاه هم اجازه نمیداد. یا در مورد تعداد کشتهشدگان انقلاب؛ مثلا در مقدمه قانون اساسی نوشته شد این انقلاب با نثار خون ۶۰ هزار شهید به پیروزی رسید که دروغ است. خود بنیادشهید و بنیاد ۱۵ خرداد بعد از انقلاب اعلام کردند بازماندگان شهدای انقلاب بیایند و از ما تسهیلات بگیرند. به سختی اعداد به دو سه هزار نفر رسید. بعدها عمادالدین باقی هم نشان داد که چه حجمی از دروغ و اغراق به کار رفت. البته آدمیزاد یک نفر هم بمیرد زیاد است. شاه و پدرش هم اگر یک نفر را بیجا کشتند، غلط کردند. اما این اغراق وجود داشت. دو دلیل هم دارد: شما وقتی گردش آزاد اطلاعات را مخدوش میکنی، اپوزیسیون هم هرچه دلش میخواهد میگوید. اگر روزنامههای آزاد بود، روزنامهنگاران میتوانستند همه چیز را مستند منتشر کنند و وقتی یک گروه میگفت صدهزار زندانی سیاسی داریم او را هو میکردند. دلیل دوم هم این است که وقتی شما راه مشارکت قانونمند در سیاست را ببندی، اپوزیسیون ذهنی میشود. چون دستش از تجربه اجرایی کوتاه میشود. رویاپرداز میشود. آرمانهایش غیرواقعی و غیرملموس میشود. صبح که به قدرت میرسد میفهمد رژیم قبلی خیلی جاها غلط کار نمیکرده است! من خودم بعد از انقلاب این را در صنعت فهمیدم. من وقتی آبان ۶۱ مسوول یکی از بزرگترین سازمانهای صنعتی کشور شدم و ۱۴۰ کارخانه را باید میچرخاندم، بعد از یکی دوسال فهمیدم خیلی از سیاستهای شاه سیاستهای خوبی بودند. ضمنا اپوزیسیون شاه اصلا انگار درکی از اعداد و ریاضی هم نداشت. آخر آنها فکر هم نمیکردند اگر شاه ۱۰۰ هزار زندانی سیاسی دارد، آنها را کجا جا بدهد؟!
علیرضا کیانی: من چند شخصیت را نام میبرم. خیلی کوتاه نظرتان را بگویید.
آیتالله خمینی: توصیف ایشان خیلی سخت است. ایشان فاتح تهران بودند. اما ضعف تئوریک داشت. در مکتبی رشد کرده بود که از زایش عقیم بود. ضمن اینکه خصوصیات عجیبی داشت که قبل از انقلاب واقعا برایم ناشناخته بود. انتقامگیری و لجاجت سخت ایشان بعد از انقلاب خودش را نشان داد.
صادق قطبزاده: قطبزاده یک انقلابی حرفهای بود که قربانی کشمکش قدرتی شد که البته میتوانست قربانی نباشد.
آیتالله شریعتمداری: شناخت نزدیک از ایشان نداشتم. اما به نظرم مرد متقی و روشنبینی بود.
رضا قطبی: او را هم از نزدیک نمیشناختم. اما بر اساس اثری که در رادیو تلویزیون دوره شاه گذاشت و روایتهایی که از او شنیدم میتوانم بگویم یکی از مدیران لایق شاه بود.
مهندس بازرگان: انسان دورانساز، وارسته و همهفنحریفی بود. اما به نظرم مدیر مناسب برای دولت انقلابی نبود.
امیرعباس هویدا: هویدا هنوز به تاریخ نپیوسته است. هویدا مرد فهمیده و دانشمندی بود. شاید تنها گناهی که بتوان برای او برشمرد این است که در برابر شاه زیادی مسلوبالاختیار بود. نخستوزیری بود که خیلی چیزها را میفهمید اما با حکم اعلیحضرتی کوتاه میآمد.
فرح پهلوی: نظر خاصی راجع به خانم پهلوی ندارم. فقط نکتهای را بگویم. از وقتی فرح همسر پادشاه میشود، فرایند تصفیه دربار و حکومت از رجال استخواندار قدیمی که اطراف رضاشاه بودند هم شروع میشود و جایشان را تحصیلکردههای آمریکا و اروپا و تودهایهای برگشتی و چپهای پشیمان میگیرند. به نظرم این مساله در سرنگونی حکومت شاه خیلی نقش داشت و فرح پهلوی در شکل گرفتن آن تاثیرگذار بود.
پرویز نیکخواه: چپ برگشتی که در زندان شاه نظراتش برگشت و به خدمت حکومت شاه در آمد. بنده خدا به تئوریسین سرکوب کارگران شهرت پیدا کرده بود. بعد از انقلاب نیز قربانی کینه چپها شد. چپها بیش از مسلمانها از او نفرت داشتند.
اسدالله لاجوردی: سر پرونده نخستوزیری با او درگیر بودم. مستقیما با او سرشاخ شدم. در پرونده انفجار نخستوزیری به من و دوستانم تهمت قتل رجایی و باهنر را زد. خسرو تهرانی یک بار او را کنار کشید و به نون و نمک زندان مشهد در دوره شاه او را قسم داد که آیا واقعا او اعتقاد دارد خسرو تهرانی و سازگارا و دیگران، رجایی و باهنر را کشتهاند؟ لاجوردی گفت نه! چنین اعتقادی ندارد. خسرو هم برگشت به او گفت ای پدر سیاست بسوزد که تو برای برداشتن رقیب سیاسیات چنین تهمتی میزنی. لاجوردی یک بیمار بود. شرارت از چشمان او میبارید. انقلابها تشنه خون و انتقامگیری هستند و آدمهایی مثل لاجوردی و خلخالی را هم پیدا میکنند.
۵۷

hosein azad - کارلستاد، سوئد
بر تو و تمام روش آن فکرهای خائن به مام وطن لعنت ابدی باشد.
10
177
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۴
۴۵

kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
در واقع شما انقلاب کردید اقایان سازگارا، ابراهیم یزدى، قطب زاده ووووو خود خمینى کسى نبود در دیدگاهش ، وقتى به حرفهاى خمینى گوش میکنیم جز یه سرى خزعبلات بى سر ته ،چیزه دیگه اى نیست !!!
9
174
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۶
۶۲

گذشته میرزا - ایران، ایران
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ اون زمان که باید می فهمیدی نفهمیدی حالا که فهمیدی ابراز کردنش چه سودی میتونه داشته باشه؟
7
102
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۸
۴۵

irani iran - آمریکا، ایالات متحده امریکا
خیلی دیر پشیمون شدی مرتیکه عوضی!!!!!!!
8
140
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۴
۴۳

jeneral75 - اصفهان، ایران
آقای سازگارا شما و همفکرانتون اصلا معنی دموکراسیو نفهمیدین و هنوزم نمیفهمید.هرچقدر دکتر بختیار به همین امثال شما گفت کشورتان را بسمت نابودی نیرید به گوشتان فرو نرفت.دکتر بختیار از معدود کسانی بود که دموکراسی رو به معنای واقعی کلمه میدانست.آیا به شما نگفت جهموری خمینی مجهول است چرا یکم به فکر فرو نرفتید؟. متاسفم که هنوز هم از برخی افکار جاهلانه خود دست برنداشته اید
5
146
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۲
۵۱

hooman123 - زوریخ، سوییس
مردم تعصبی و جو گیر, غرب استثمارگر و دزد و روشنفکران خائن, ایران رو نابود کردند, که هنوز هم مخصوصا تو خارج دست بردار نیستند , دیکتاتورهای کوچک, تنها زمانی که مردم آگاه شدند , خودشون قادر خواهند بود وضع رو تغییر دهند.
1
87
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۷
۵۵

cardenas - مادرید، ایران
با زیرکی میخواهی بگی که مردم دیگه انقلاب نکنن ؟ خیلی آدم پستی هستی. نه جونم، اون موقع احتیاج به انقلاب نبود ولی این دفعه صد در صد احتیاج به یک انقلاب کبیر هستش. این دفعه از نوک مو تا نوک انگشت این حکومت باید عوض بشه . به این تو ولایت شما نمیدونم چی میگن ولی ما بهش میگیم انقلاب. یعنی اینکه حتی یک سازگارا هم نباید تو رژیم بمونه.
7
136
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۸
۳۵

رضا بندری - پکن، چین
چند تا مثل تو بیشعور به اسم روشنفکر یه عده گوسفند هم دنبال شما « تر » زدیدد به مملکت؛الانم دستت کوتاهه و الا از جنتی داغ تر تو بودی.
5
112
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۳
۱۰۸

mashady - منچستر، انگلستان
چه مرد عاقل و دانشمندیه ، به صحبتش در مورد فرح پهلوى (عجوزه) توجه کنید
119
9
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۷
۵۲

reza bargashte az kharej - ایران، ایران
من در عجبم هر کی تو این نظام بعده 57 وقتی به نون و نوایی نمیرسه یا از بخور بخورها ی دورهمی بین خودشون میندازنشون بیرون، میشه روشنفکر و مخالف سرسخت جمهوری الکی ایران، آقای سازگارا همین شما نبودید که تو نوفل لوشاتو دست و پا و صورت آقای خمینی رو لیس میکشیدی و با چند تا نفهم تر از خودت سپاه پاسداران رو راه انداختید، حالا اومدی واسه ما این خزعبلات رو میگی که چی بشه مثلا، خودت خوردی و چاپیدی تو اون بحبوحه جنگ و انقلاب و بارتو و بستی و رفتی آمریکا شدی مثلا کارشناس فلان و بیسار، تو دوره خاتمی یا رفسنجانی هم یه عده نماینده مجلس یا وزراء که تا خرخره زهرمار کرده و خورده بودن و از هیچ فساد و رانتی کوتاهی نکرده بودن، تو دوره آقا محموت به اروپا و آمریکا فرار کردنو و عمامه و اینا را انداختن دور و یه کراوات زدن و شدن واسه ما روشنفکر دینی و به قولی آخوند کراواتی، آقا سازگارا این حرفا و این خزعبلاتتو ببر با دوستات که الان با هم دارید انواع و اقسام حال و کیف ها رو میبرید ، تقسیم کن و بزار در کوزه و شرابتو نوش جان کن.این جور چیزا دیگه خریدار نداره، انقلاب 57 خودش چی بودکه حالا تفسیرش چی باشه.
4
106
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۵
۵۸

دوستدار - استهکلم، سوئد
خیلی از ان 2الی 3 هزار نفر هم که در سال 57 در زمان اشوب بر علیه دولت شاه جان دادن به خاطر دزدی کردنشان از ان پادگانها و شهربانی های بود که در حال سقوط بودن و به دست بعضی از اشوب گران به غارت می رفتن. من خود شاهد هستم بین کسانی سر غارت کردن اسلحه های یکی از پادگانها درگیری رخ داد و به هم دیگر تیراندازی کردن و کسانی را از همدیگر کشتند. بعد که انقلابیون به پیروزی رسیدند خانواده این کشته های غارتگر ادعا کردند شوهران یا فرزندانشان در تظاهرات برعلیه نظام شاهنشاهی . به دست مامورین شاه کشته شده اند , که متاسفانه خانواده همین غارتگران کشته شده , شدند خانواده شهید جمهوری اسلامی ایران .
3
60
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۲
۵۵

فارسان - مرکزی، ایران
خدا وکیلی آیا جز (حماقت 57 )نامی دیگری میتوان بر این فضاحت عظما نامید حالا باز یک مشت انقلابی زه وار در رفته نادان و متوهم و خاعن بیان این حماقت قرن را با مقالات آب دوغ خیاری توجیه کنند!!!
2
74
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۳
۴۰

Mazani Tiger - کوالالامپور، مالزی
#۳۳. شما بهترین نظر را نوشتید. احتیاج به خواندن همه متن نیست تنها ۴ خط نخست کافی هست. ایشون با خودش درگیر بوده و هی از این شاخه به اون شاخه میپریده. و مغلطه مغلطه مغلطه که "اگر دهها حکومت مانند شاه بیاد باز هم مبارزه خواهم کرد" . به این میگن ماست مالی کردن و شیره مالوندن. بس کن مردککککک. در تاریکه موثر ایران شما و شماها به مانند یزدی و ،... در نقش خاءن هستید.
1
55
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۸
۴۵

مترلینگ - منچستر، انگلستان
گند زدین به ایران و مردم رو گرفتار کفتار ها کردد حالا پشیمونی؟؟؟؟؟غلط کردی صد بار هم بگی غلط کردم جبران نمیشه مرتیکه نفهم
2
60
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۱
۴۵

Dara20 - تهران، ایران
شما به اصطلاح روشنفکران احمق، ایران را به ورطه نابودی سوق دادید و آخوندهای پلید و بی شرافت را بر ایران حاکم گردانیدید. کینه توزی احمقانه شما با سلطنت نیمه دیکتاتوری شاه باعث نابودی ایران و ذلت ایرانی شد. برای تک تک شما بی شرفها آرزوی مرگ با عذاب فراوان میکنیم.
1
59
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۱
۴۰

tazevared - تهران، ایران
آقای محسن سازگارا ! به تعداد کشته شدگان جنگ و فرزندان و خانواده های بی سرپرست آنها - به تعداد زنان و دخترانی که با انقلاب شما به فساد کشیده شدند -به تعداد دختران و پسران معتاد در ایران - به تعداد کسانی که در زندانهای رژیم شکنجه شدند و یاجان باختند - به قدر همه آرزوهای بر بادرفته نسل من و آبروی رفته ملتم در دنیا که نتیجه اشتباهات کسانی مثل تو است برایت عذاب وجدان آرزو میکنم . تاریخ کسانی مثل تو را فراموش نخواهد کرد... به یاد داشته باش : «هر انسانی سرانجام در شرایطی قرار خواهد گرفت که وجدانش از او سبقت می گیرد.»...
1
155
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۵
۵۴

EhsanUSA - تهران، ایران
پشیمونی تو و امثال تو چه سودی به حال مردم داره پفیوز...!!! ترکمون زدین به مملکت رفت پی کارش...!!!
1
58
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۰
۲۶

Mammal - لندن، انگلستان
اعتراف به این که در آن زمان ۱۰۰ هزار زندانی سیاسی نبوده و فقط ۳ هزار زندانی بود، نشان میده که در آن زمان چقدر دروغ به خورد مردم نادان آن زمان دادهاند. هر چی بیشتر اینها اعتراف میکنند بیشتر نشان میدهند که نه تنها روشنفکر نبودند بلکه خیلی هم احمق بودند. مردم را به بهانهی خانه مجانی، پول نفت مجانی هریس کردند که خودشون بتونند دوره دزدیهاشون را براه بندازند. همه اینها گناهکار هستند و باید توان پس بدهند.
1
52
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۰:۲۰
۳۴

*بی همتا* - برلین، آلمان
اولا .اینکه میگوئی . دست بوسی از خمینی (اخوند) ابراز ارادت .اما دست بوسی از شاه ابراز خاکساری بود .چی بگم بتو ..دوما . این فردهالیدی روزنامه نگار انگیسی که کمونیست وفارسی میدانست وبه ایران هم دررفت وامد بود نوشت 50 هزار زندانی سیاسی درزندانهای شاه بود .که نزدیک فوت خودش هم اقرار کرد دروغ نوشتم وپشیمانم .وبعد در انقلاب عمادالدین باقی اعلام کرد در زمان شاه بیش از 200 نفر زندانی سیاسی نداشتیم . اقای سازگارای از خودراضی شما درانزمان چه عددی بودید که شاه فقید حرف شمارا گوش کند? خواهشن .سخنان شاهزاده رضاپهلوی که مرتبا میگویند نافرمانی مدنی وخواهان دموکراسی .شما بیان نفر مائید .به قیافه ات نمیاد . ایا خمینی ات در بهشت زهرا نگفت .من دولت تعیین میکنم . من تو دهن این دولت میزنم . سوما .زنده یاد اپور بختیار را جبهه ملی پشتش را خالی وتنهاش گذاشتند. وتا اخرین لحظه ترک میهن شاه فقید در فرودگاه ونزدیک به شاه وحتی اشگ هم ریخت . دراخر . کارتلهای نفتی و طرح در گوادلوپ2 وتصمیم امریکا و غرب . برداشتن ورفتن شاه فقید بود وشماها وخمینی ات الت دست اینها بودید ..
1
52
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۳
۴۵

ekman - شیراز، ایران
این آشغال کی هست که با او مصاحبه کردند!!دلقک معتقد است که دیگه انقلاب نکنند و با آوردن دموکراسی حک.مت را اصلاح کنند!!!شیخ جماعت،حکومتی اسلامی هیچوقت مردم را بحساب نمی آورند و حکومت را مختص امام زمان میدانند و فعلا ولی قبیح همه کاره و جانشین اوست و در اسلام مردم بمانند گله ای میمانند که که ولی قبیح چوپان آنست،پس خفه شو جناب سازگارا.
2
34
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۳:۲۵
۵۵

آقای امام - هلسینکی، فنلاند
سازگارا تابلو کرد از کدوم آخور آب میخوره. داره میگه مردم دیگه انقلاب نکنید.ای ابله برا مردم نمیخواد نسخه بپیچی خودشونو بلدن با تو و رژیم حامی تو چیکار کنن.
1
40
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۳:۵۹
۳۰

گشتاسپ - شیراز، ایران
ساز گارا بحث اینه تو که توی جوونیت که مغزت جون بود و سلول هاش همه زنده بودند اشتباه کردی و گول آخوند خمینی رو خوردی.خوب داداش اولا باید استغفار کنی چون توی گند آخوندی شریکی.دوما نباید دیگه بخودت اجازه بدی که نقش لیدر سیاسی رو بازی کنی.آدم دانا که قخط نیست مردم به رهنمایی های تو و امثال تو نیاز ندارن که شاید بازم مردم رو گمراه کنی.پس الان که زمستونه برو زیر کرسی تخمه بشکن به زندگی شخصیت برس خانمتو راضی نگهدار
2
24
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۷
۴۰

metti - رامهرمز، ایران
اقایه سازگارا نگفتی چی شد که خمینی انقلاب رو دزدید؟؟نقش احمق (احمد)خمینی در قدرت رسیدنه خامنه ای چرا اون موقع نتونستین مردم رو نسبت به جنایتهایه خمینی اگاه کنین؟؟؟؟؟؟
1
23
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۳
۵۳

Big_Bang - دورتموند، آلمان
آقای سازگار محترم، این مثال قدیمی رو شنیدی که میگن: وقتی یه الاغی سنگی به چاه انداخت، دیگر ۱۰۰ فرشته هم نتوانند آن را بیرون آورند. مثال خوبیست. اگر آنرا به شما و امثال شما گفته بودند الان میلیونها نفر زنده بودند، میلیونها نفر آواره نبودند و میلونها نفر افرادی را لعنت نمیکردند. دیگه شده کاریش نمیشه کرد. یه چند نسل دیگه صبر کنیم، عادت میکنیمو همه چی هم یادمون میره. پیش میاد دیگه عیب نداره.
1
30
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۹
۶۸

Madjid aramesh - پاریس، فرانسه
. ۴۸. دوستدار - استهکلم، سوئد. دوست عزیز تازه در میان أین تعدا د که گفتن وان ٤٠٠ نَفَر سینما رکس و دزدهاى پادگانها و خیلى کسانیکه به مرگ طبیعى مردن نمونش هم همسایه عموى من که مارد بزرگش مرده بود و تو بهشت زهرا دفن کنن همیشه تابوت رو إز ماشین بیرون أوردن چنین نَفَر ریختن تابوت رو بردت غسال خونه برأى شستن و هى داد میزدن شهید أوردن هر چى اونا میگفتن أین تو هشتاد سالگى سکته کرده و شهید نشده أصلا حالیشون نبود و أونو بردم یک قطعه دیگه دفن کردن و روى سنگ قبرشم زدن شهید فلانى
1
22
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۹
۶۸

Madjid aramesh - پاریس، فرانسه
قسمت ٢ و بعد إز یک سال شنیدم که وفتن گفتن طرف شهید شده و إز بنیان شهدا یا نمیدونم چه اداره دیگه خسارت میخواستن حالا دیگه گرفتن یا نه نمیدونم چون ذیگه إز اون محل رفتن و خبرى ازشون نیست خلاصه نصف شهیدا ى دوره انقلاب اینجورى بودن
1
16
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۵
۴۵

Persiangulfforever - ویکفیلد، انگلستان
مرتیکه زمان پدرت ملت هنوز با الاغ و گارى مسافرت میکردند. هنوز جاده هاى ٨٠ درصد ایران خاکى بود و اون وقتها بابات یابو براش مرسدس بنز بود. اون رضا شاه و پسرش ایران ما رو در عرض ٤٠تا ٥٠ سال به جایی رسوندن که کره خرائی مثل تو رو بفرستن خارج که تحصیل کنند و بیان به ایران خدمت کنند . ما اون موقع از بهترین مهندسان آلمانى و غربى برأى پروژه هاى صنعتى و راه سازى و غیره استفاده میکردیم. الان هرچى آشغال روسیه و چین و کره شمالى رو به خورد ما میدن. اگر اون خدا بیامرزها کثافتهایی مثل شما رو به خارج نمیفرستادن ما وضعمون اینجورى نمیشد. امیدوارم که تا روز آخر عمرت عذاب وجدان داشته باشى و دیگه با احمقهایی مثل شما مصاحبه نکنند. اگر تو رو هم این رژیم بازى میداد الان تو هم تو ایران داشتى خون ملت بدبخت ایرانو میمکیدى. لعنت همه ایرانیان اصیل بر تو و امثال تو باد. آمیییییییییییییییییییین.
2
23
شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۵
۴۵

Ariobarzan PARS - بیرمنگام، انگلستان
اینو واقعا میگم دوستان، وقتی عنوان این مقاله رو دیدم یکی دو دقیقه ای فحش دادم ولی طبیعتا اصلا نرفتم بخونمش چون وقاحت و پررویی مثال زدنی اینجور آدما غیرقابل تحمله. الان که جز مطالب پر بازدید بود، خوندمش و چیزی که برام عجیبه اینه که تا تونسته اراجیفی بافته در حمایت مستقیم از نظام جنایتکار اسلامی. این آدم قطعا هنوز به رژیم متصله، فقط نقشش رو از گرگ به روباه تغییر داده، با ماموریتی جدید مسمومیت ذهن مردم آگاه از ابتدا کارش رو ادامه داده. واقعا جای خوشحالی داره که جوابهای بسیار دندون شکنی در اینجا بهش داده شده و چقدر مردم خوب ما آگاه هستند امروز، از زمانیکه دیگه که از سیاسیون خودشون ناامید شدند.
1
12
یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۰
۴۵

Ariobarzan PARS - بیرمنگام، انگلستان
امیده که هر کسی اراجیف مسموم این ماموران نظام نامقدس پلید آخوندی رو میشنوه، که دارن بسیار حساب شده اذهان عمومی رو هدف میگیرن، اگر خودش متوجه نبود، دوروبرش ایرانیان آگاه ، مثل خوانندگان این سایت باشن تا فریب اینجور جونورا رو نخورد.
0
7
یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۳