لطف الله قره چه داغی ارتشهای روس و انگلیس در اوج جنگ جهانی دوم، در شهریور ۱۳۲۰، علیرغم اعلام بی طرفی ایران، از شمال و جنوب به این کشور حمله کردند و ارتش ایران ظرف یک هفته از هم پاشید.
رضا شاه مورد تایید متفقین به خصوص انگلیس ها نبود ،چرا که اولا به هیتلر ابراز علاقه می کرد و به آلمان ها نزدیک شده بود و ثانیا در ایران احساسات عمومی علیه او بود. به همین جهت پس از اشغال ایران دولت بریتانیا نامه ای به او نوشت و از او خواست که استعفا دهد و سلطنت را به پسرش واگذار کند.
در این نامه آمده بود: "ممکن است اعلیحضرت لطفاً از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود دارد".
رضا شاه به جزیره موریس و سپس ژوهانسبورگ تبعید شد و سه سال بعد درگذشت.
با روی کار آمدن محمد رضا شاه ۲۲ ساله وضع ایران به یکباره تغییر کرد. ایران طی دوازده سال، دموکراسی ای را تجربه کرد که تا آن زمان در تمام منطقه خاورمیانه نظیر نداشت تا حدی که مجلس شانزدهم قرارداد نفتی با کمپانی نفت ایران و انگلیس را که به دستور شاه امضاء شده بود رد کرده و به جای آن قانون ملی شدن نفت را تصویب کرد. چیزی که در دوران رضا شاه به یک رویا بیشتر شباهت داشت.
این بهار سیاسی با وقوع کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ و سقوط دولت دکتر مصدق به پایان رسید و دوران حکومت مطلق گرایانه محمد رضا شاه آغاز شد. هدف شاه به تبعیت از پدرش مدرنیزه کردن ایران بود و دموکراسی را برای ایران مناسب نمی دانست. انقلاب سفید شاه و ملت سر آغاز شتاب گیری مدرنیزاسیون در ایران بود.
انقلاب سفید زیر فشار دولت کندی صورت گرفت، اما شاه مقاصد خود را در آن پی گیری می کرد. وی قصد داشت که ایران را با ملغی کردن نظام ارباب و رعیتی وارد مرحله صنعتی شدن کند. در ضمن مفاد منشور انقلاب سفید قدرت را از خوانین که همیشه خطری برای حکومت محسوب می شدند می گرفت و پشتیبانی بخش عظیمی از جامعه یعنی دهقانان را جلب می کرد. شاه جلب حمایت دو قشر دیگر را نیز در طرح انقلاب سفید گنجانده بود. یکی زنان، با دادن حق رای به آنان و دیگری کارگران با سهیم کردن آنان در سود کارخانه های دولتی.
روحانیت به رهبری آیت الله خمینی با برنامه انقلاب سفید مخالفت کرد. در مرکز این مخالفت یکی طرح اصلاحات ارضی بود، که از دید روحانیون غصب زمین های مردم تلقی می شد، و دیگری دادن حق رای به زنان.
درگیری بین روحانیت و حکومت پیش از رفراندم انقلاب سفید که در ۶ بهمن ۱۳۴۱ انجام گرفت، آغاز شد. آیت الله خمینی که پس از مرگ آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰ آهسته آهسته نامش به گوش مردم می رسید طی تلگرامی به نخست وزیر وقت اسدالله علم نوشت: "ورود زنها به مجلسین و انجمن هاى ایالتى و ولایتى و شهردارى مخالف [است با] قوانین محکم اسلام که تشخیص آن، به نص قانون اساسى، محول به علماى اعلام و مراجع فتواست، و براى دیگران حق دخالت نیست و فقهاى اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و می دهند."
سخنرانی فوق العاده تند و تیز آیت الله خمینی در عاشورای سال ۱۳۴۲ که در آن شاه و آمریکا و اسرائیل را زیر ضربات خود گرفت مبارزه مذهبی ها را با شاه وارد مرحله جدیدی کرد. در پی سخنرانی مزبور شورش های ۱۵ خرداد رخ داد که بسیاری آن را مقدمه انقلاب اسلامی ایران می دانند و آیت الله خمینی از ایران تبعید شد.
برنامه اصلاحات ارضی به شکست انجامید و دهقان ها بدون سرمایه که بر روی قطعات کوچک زمین کار می کردند قدرت تامین معاش خود را از دست دادند. از اواخر دهه ۱۳۴۰ سیل مهاجرت کشاورزان به شهر های بزرگ برای یافتن کار آغاز شد.
برنامه های فرهنگی با هدف مدرن کردن ایران توسط ملکه ایران و اطرافیان وی رهبری می شد که همه از خارج به ایران آمده بودند. این برنامه ها شکاف بین بخش مذهبی جامعه با حکومت را بیشتر و بیشتر می کرد. جشن هنر شیراز سمبل این تلاش ها شده بود. سر آنتونی پارسونز، آخرین سفیر بریتانیا در ایران در دوران شاه، در کتاب "غرور و سقوط" خود از صحنه های یک نماش خیابانی به عنوان بخشی از جشن هنر صحبت می کند که در آن مردی در برابر چشمان حیرت زده مردم به زنی تجاوز می کرد. پارسونز به شاه هشدار می دهد که حتی در انگلستان هم چنین چیزی قابل قبول نیست و شاه در مقابل با صدای بلند می خندد.
آیت الله خمینی: ورود زنها به مجلسین و انجمن هاى ایالتى و ولایتى و شهردارى مخالف [است با] قوانین محکم اسلام که تشخیص آن، به نص قانون اساسى، محول به علماى اعلام و مراجع فتواست و براى دیگران حق دخالت نیست و فقهاى اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و می دهند.قیمت نفت در پنج سال نخست دهه ۱۹۷۰ میلادی تحت تاثیر چندین عامل چهار برابر شد و متعاقب آن شاه برنامه های بلندپروازانه نظامی، اقتصادی و صنعتی را در دستور کار قرار داد. وضعیت اقتصادی مردم به طور نسبی بهبود یافت، اما نابرابری اقتصادی در جامعه دهان باز کرد. جولان نوکیسه ها، که هر چه به مرکز قدرت نزدیکتر بودند سهم بیشتری می بردند، جامعه را به دو بخش شهروندان درجه یک و دو تقسیم کرد.
در این میان اسم ساواک رعشه بر اندام کسانی می انداخت که می خواستند از شاه و حکومت او انتقاد کنند. حضور مستشاران و پرسنل نظامی آمریکایی در ایران به شدت پر رنگ شد. حضور آمریکایی ها در ایران در چشم بسیاری از مردم به معنی همدستی آمریکا در برقراری سیستم سرکوب بود و از شاه چهره ای دست نشانده به نمایش می گذاشت در حالی که هنوز خاطره کودتای ۱۳۳۲ در ذهن ها باقی بود.
روی آوردن جوانان به مدارس عالی و دانشگاه های جدید از یک نظر در جهت خواسته شاه برای توسعه کشور بود، اما هم زمان همین امر باعث اوج گیری خواسته های مدنی و آزادی بیان و قلم در کشور شد. در این خصوص دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا نیز با به راه انداختن اتحادیه های چپ و اسلامی دانشجویی مبارزه گسترده و سازمان یافته ای را علیه شاه آغاز کردند.
جالب اینجاست که شاه به جای آنکه به این تنش های در حال جوشیدن توجه کند درست مسیر عکس را می پیمود. در حالی که تنها دو حزب ایران نوین و مردم که هر دو نظرات شاه را پی گیری می کردند در ایران وجود داشت، شاه در سال ۱۳۵۳ دستور انحلال آن دو حزب و ایجاد یک حزب واحد، یعنی حزب رستاخیز ملت ایران را داد و اعلام کرد که هر کس نمی خواهد عضو حزب رستاخیز شود، گذرنامه اش را بگیرد و از کشور خارج شود.
در چنین فضایی جرقه انقلاب اسلامی با انتشار مقاله ای توهین آمیز در مورد آیت الله خمینی در دی ماه ۱۳۵۶ زده شد. در مقاله مذکور از آیت الله خمینی به عنوان "مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشری ترین و مرتجع ترین عوامل استعمار وابسته بود" یاد می شد. این مقاله روند اعتراضات خیابانی و سپس اعتصابات را آغاز کرد تا اینکه بالاخره ۱۳ ماه بعد به پیروزی غیر منتظره انقلاب اسلامی انجامید.
شکل گیری نظام ولایت فقیه
زمانی که آیت الله خمینی در پاریس به سر می برد (از مهر ماه تا بهمن ۱۳۵۷) و از آنجا انقلاب را رهبری می کرد، حسن حبیبی که بعدا به عضویت شورای انقلاب در آمد، با الگو برداشتن از قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه که ژنرال دوگل در سال ۱۹۵۸ تهیه کرده بود، پیش نویس قانون اساسی جدید ایران را به رشته تحریر در آورد. بعد از پیروزی انقلاب همان پیش نویس با اندکی تغییرات ابتدا به نظر آیت الله خمینی رسید و سپس برای بررسی نهائی به مجلسی که به همین منظور تحت عنوان مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی تشکیل شده بود فرستاده شد.
نکته جالب توجه اینجاست که در آن پیش نویس هیچ اشاره ای به موضوع ولایت فقیه نشده بود و تا این لحظه هیچ بحثی در این مورد که آیت الله خمینی با پیش نویس مزبور مخالفت کرده باشد، مطرح نشده است. در جریان انقلاب هم آیت الله خمینی هرگز سخنی از ولایت فقیه به میان نیاورد.
گفته می شود که آیت الله منتظری و آیت الله محمد بهشتی افرادی بوده اند که نقش موثری در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی داشته اند، اما مهندس عزت الله سحابی روایت دیگری دارد.
سحابی می گوید که خط اصلی را در جلسات خبرگان حسن آیت می داد که در سال ۱۳۶۰ با شلیک ۶۰ گلوله در تهران ترور شد. او زمانی عضو حزب زحمتکشان به رهبری نام مظفر بقائی بود. مهندس سحابی که خود از اعضای مجلس خبرگان بود می گوید که هدف آیت این بود که با گنجاندن اصل ولایت فقیه لیبرال ها و آنها را که دموکرات بودند از صحنه خارج کند و راه را برای حضور مظفر بقائی باز نماید.
در سال ۱۳۶۸ قانون اساسی مورد بازنگری قرار گرفت. در قانون جدید، شرط مرجعیت برای ولی فقیه حذف و نیز ولایت فقیه به "ولایت مطلقه فقیه" تبدیل گردید.
تعریفی که آیت الله خامنه ای از ولایت مطلقه فقیه ارائه می دهد حائز نکته بسیار مهمی است. او می گوید: "تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امت مقدم و حاکم است."
او می افزاید: "مسلمانان باید از اوامر ولائی ولی فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهی او باشند، و این حکم شامل فقهای عظام هم میشود، چه رسد به مقلدین آنان."
این تعریف، اختیارات ولی فقیه را به طور نامحدودی گسترش می دهد.
با شروع جنگ عراق و ناآرامی های داخلی، به خصوص ورود مجاهدین خلق به فاز مبارزه مسلحانه، آزادی بیان، منع سانسور، آزادی اجتماعات و تشکیل احزاب، که در قانون اساسی تصریح شده بود بایگانی شد و فقط در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی فضا اندکی بازتر شد.
با این همه و به رغم اختیارات گسترده رهبری، چون اساس سیستم با تمام نواقصی که دارد، بر پایه رای گیری ریخته شده و عبارت معروف آیت الله خمینی که گفته بود "میزان رای ملت است" در عمل محدویت هائی برای رهبر جمهوری اسلامی ایجاد می کند که شاه چنین محدودیت هائی را بر نمی تافت. بطور مثال در انتخابات سال ۱۳۷۶ در حالی محمد خاتمی اصلاح طلب بر ناطق نوری پیروز شد که کاندیدای مورد علاقه آیت الله خامنه ای ناطق نوری بود.
همین مورد در انتخابات ۱۳۹۲ بار دیگر خودنمائی کرد. نشانه ها حاکی است که کاندیدای مورد نظر رهبر ایران سعید جلیلی، محافظه کار تندرو بوده است، اما حسن روحانی میانه رو پیروز میدان شد.
به گفته علم الهدی، امام جمعه مشهد، پس از شمارش آراء و شکست سنگین سعید جلیلی رهبر ایران می گوید که چهار میلیون رای جلیلی "نشانگر وجود یک جوهره در این جامعه است".
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان