روز همبستگی یا؟
تیتر و عکس صفحه اول ابتکاراعتماد در سرمقاله خود با اشاره به فردا به عنوان سالروز انقلاب پرسیده: چه نگرش یا رفتاری از سوی ما میتواند بروز یابد تا یادآور خاطره ٢٢ بهمن ١٣٥٧ باشد؟ البته که حضور در راهپیمایی یک رفتار مهم است که همه خواهند آمد ولی این سادهترین کاری است که میتوان انجام داد. رفتار کلیدی اتحاد و انسجامی است که در مهمترین چالش پیش روی کشور یعنی مذاکرات ایران و ١+٥ باید از خود نشان دهیم.
به نظر این مقاله: واقعیت راهپیمایی در کنار چنین اتحادی باید منعکس و معنا شود و الا اگر در این موضوع متفرق باشیم حتی اگر در کنار هم راه برویم چه اهمیتی دارد؟ اهمیت ٢٢ بهمن سال ٥٧ در این بود که وقتی رهبر انقلاب دستور نقض حکومت نظامی را داد همه اجابت کردند و طی یک روز پرونده آن رژیم بسته شد. امروز هم دولت ایران در حال مذاکره است. خط مشی آن نیز از سوی رهبر نظام تعیین شده است. سخنان دو روز پیش ایشان بسیار گویا و روشن و برخلاف ادعای مخالفان دولت نشان داد که همه توافقات در چارچوب این سیاستها بوده است.
اعتماد بدون نام بردن از رسانه های تندرو نوشته: موجب تاسف است که برخی در آستانه ٢٢ بهمن که نماد وحدت سیاسی مردم در دفاع از منافع کشور است در یک سخنرانی اجتماع کرده و شعار تندی علیه روند مذاکرات سر میدهند. روشن است که هر شعاری باید ناظر و معطوف به واقعیتی بیرونی باشد. پرسش این است که این شعار خطاب به چه کسانی است؟ این شعارها از موضع اپوزیسیون است و نه از موضع کسانی که خود را طرفدار نظام معرفی میکنند. این شعار را کسانی سر دادهاند که با عملکرد ناصواب خود کشور را به وضعیت امروز رساندهاند و اکنون نیز نعل وارونه میزنند تا فضای ایجادشده علیه رفتارهای سوء خود را در هشت سال گذشته تحتالشعاع قرار دهند و در نهایت نیز مانع از ایجاد وحدت و همدلی مردم در این امر مهم شوند.
وقتی قافیه تنگ آید
حسن وزینی در سرمقاله ایران روزنامه دولت نوشته: درست همان روز که افکار عمومی مهمترین راهبرد هستهای را از زبان سکاندار انقلاب برگرفتند، حلقه مخالفان، خود را به نشنیدن و ندیدن زدند. آنها باز هم نوشتند که دولت در تدارک توطئهای برای واگذاری امتیازهای بیشمار است. این مخالفان شاید باور ندارند که این مذاکرات تحت هدایت عالی رهبر و با مجوز ایشان صورت گرفته و میگیرد.
به نوشته این مقاله: از روز آغازین مذاکرات هستهای، مخالفان در پوستین منتقدان پا به پای تیم مذاکره کننده برای تحریف و تخریب نتایج آن، نفس زده و عرق ریختهاند. مخالفان مذاکره حق دارند که چنگ به هر ریسمانی بزنند و مدام از وجود شواهد مستند علیه دیپلماسی اعتدال سخن بگویند اما مشروط به اینکه جامه منتقد به تن نکرده و با صراحت بگویند که منافع سیاسی و اقتصادی آنها در مذاکره و توافق نیست. ضربالمثلی میگوید شتر سواری دولا دولا نمیشود. بله نمیشود که یک روز مذاکره را امری شیطانی دانست و روز بعد مدعی شد که تیم مذاکره همه تحریمها را باید لغو کند یا در آستانه هر نشست مهم، از وجود سناریویی پنهانی و زیانبار خبر داد، اما به محض اینکه دیپلماسی اعتدال در تأمین منافع ملی مقتدرانهتر از رویکرد شعاری عمل میکند، سکوت کرد.
سرمقاله ایران در نهایت نوشته: این مدعیان باید بگویند اگر منتقد هستند به چه چیزی انتقاد دارند و چه پیشنهادی دارند و اگر مخالف هستند- که از این حق برخوردارند- با صراحت اعلام کنند با اصل توافق و رفع تحریم مخالفند. اگر ادعای این مخالفان را با عیار انتقاد بسنجیم نمیتوان آنها را منتقد نامید. آنها در گذشته با حمایتهای قلمی و رسانهای خود مانع از طرح هرگونه انتقادی نسبت به عملکرد هستهای دولت سابق شدند، اکنون نیز همه دستاوردها را به باد تمسخر میگیرند و چنان وانمود میکنند که تیم ایرانی یک مأموریت بیشتر برای خود تعریف نکرده و آن این است که همه امتیازها را در طبق خیانت بگذارد و تقدیم امریکا بکند.
آمریکای دشمن، آمریکای در گفتگو تیتر و عکس صفحه اول کیهانکیهان که همصدا با دیگر روزنامه های مخالف دولت از مردم دعوت کرده که برای مرگ برآمریکا و همچون گذشته برای کوبیدن مشت محکم به دهان ابرقدرت جهانی به خیابان ها بروند و عکس بزرگی هم از گام زدن مردم روی پرچم آمریکا به عنوان الگو تظاهرات فردا در صفحه اول خود چاپ کرده در گزارشی مدعی شده که جان کری تهدید به ترک مذاکرات کرده در حالی است که ادامه مذاکرات تنها گزینه پیش روی آمریکاست و اکنون آمریکاست که با بیانات اخیر رهبر و نفی طرح توافق دو مرحلهای، دستهای خود را بسته میبیند.
کیهان که مقاله بی نامی را به عنوان تیتر اول خود برگزیده در بخشی از آن نوشته های سابق مدیر این روزنامه را تکرار کرده که نوشته بود چالش ۱۱ ساله هستهای بر سر کلیات نیست چرا که کلیات تماماً و بدون کم و کاست برای همه کشورهای عضو معاهده NPT و از جمله جمهوری اسلامی ایران تثبیت شده و به رسمیت شناخته شده است و آنچه بهانه چالش بیش از ۱۱ سال گذشته بوده و هست جزئیات است. بنابراین توافق روی کلیات یعنی توافق روی آنچه درباره آن اختلافی نبوده و نیست و این توافق غیر از کش دادن چالش و تمدید مذاکرات هیچ مفهوم دیگری نداشته و نخواهد داشت.
یک فراز که به نظر می رسد در آخرین دقایق بر گزارش اصلی کیهان اضافه شده تصریح دارد که ساعتی پس از انتشار بیانات رهبر جمهوری اسلامی و ابراز مخالفت قاطع و صریح با طرح توافق دو مرحلهای، جان کری وزیر خارجه آمریکا که نقشه از پیش طراحی شده علیه برنامه هستهای ایران را نقش برآب میدید، در مصاحبهای شتابزده با شبکه NBC گفت «اگر در مذاکرات هستهای با ایران تا اواخر ماه مارس- اوایل فروردین ماه- توافق کلی حاصل نشود، این مذاکرات ادامه نخواهد یافت»!
علی خرم در مقاله ای در آرمان نوشته: بعد از اجلاس وین ۸ که مذاکرات برای هفت ماه دیگر تمدید شد، برخی خوشحال بودند که این فاصله خوبی برای رفع اختلافات و کسب دستاورد در محیطی آرام و بدون فشار است و برخی دیگر معتقد بودند ای کاش مذاکرات در همان جا با کمی انعطاف طرفین خاتمه مییافت و به آینده موکول نمیشد چرا که اول مذاکرات به انتهای خود رسیده و در ادامه مذاکرات کارشناسی نتایج چندان جدیدی بهدست نمیآید و گذشت زمان به نفع آنها که به صلح و امنیت میاندیشند، نیست و تندروها و مخالفین صلح جهانی درصدد تخریب هرنوع توافق هستهای بین ایران و گروه ۱+۵ خواهند بود.
این دیپلمات سابق اظهار نظر کرده که از قضا شاهد از غیب آمد و نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل در همان روز تمدید مذاکرات هستهای طی مصاحبهای با خوشحالی از اینکه توافقی صورت نگرفته، اعلام کرد تمام تلاش خود را بهکار خواهد گرفت که هرگز موافقتی در پایان هفت ماه هم صورت نگیرد. در همین راستا برخی کشورهای منطقه و تندروها در آمریکا دست بهکار شدند و شرایطی برای دولت آمریکا بهوجود آوردند که نتانیاهو با سفر به آمریکا در زمینه ایرانهراسی به کنگره آمریکا رهنمود ارائه دهد!
مقاله آرمان به این جا رسیده که: این اشباع بحثها و گفتگوها به ایران و گروه ۱+۵ میآموزد که زمان تصمیمگیری فرا رسیده و یکی به امید انعطاف دیگری نباید باشد. درحقیقت هردو طرف باید اراده برای توافق و پایان دادن به مذاکرات هستهای داشته باشند وگرنه مذاکرات برد-برد، آبرومند و از نوع خوب محسوب نمیشود. با این ترتیب پیشبینی میشود شتاب جدیدی به مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ داده میشود که با عبور از برخی جزئیات تا پایان اسفندماه به توافق اصولی دست یابند.
آغازی بیپایان
ولیالله شجاع پوریان در مقاله ای در شرق با اشاره به گسترش فساد اقتصادی در کشور به پرونده محمدرضا رحیمی اشاره کرده که به نوشته برخی روزنامه های امروز قوه قضاییه در تدارک اجرای حکم زندانی وی است.
این نماینده اصلاح طلب سابق مجلس نوشته: اینکه رییسجمهوری سابق کشور که تا چندی پیش اعضای کابینهاش را خط قرمز خود معرفی میکرد و آنها را از هرگونه اتهامی منزه میدانست، چشم بر روی واقعیت میبندد و تخلفات صورتگرفته را به دوران قبل از ریاستجمهوری خودش منسوب میکند، نوعی بداخلاقی سیاسی است که نباید بهراحتی از کنار آن گذشت. اکنون که آقای رحیمی اقرار کرده است که در برنامهریزی، هماهنگی و تصمیمگیری درباره چنین موضوعی بهصورت خودجوش عمل نکرده باید روشن شود دستهای پشتپرده در این ماجرای قابل تامل کدامند؟
نویسنده با تاکید بر این که باید روشن شود کدام اشخاص و گروهها از مهندسی انتخابات سود بردهاند؟ آیا مجلسی که قرار است در راس همه امور باشد و خود را محتاج رقم چندمیلیونی برای رقابت در عرصه انتخابات میبیند، توان نظارت بر دولت را دارد؟ اگر در گذشته اصطلاح احزاب دولتساخته در سپهر سیاسی کشور رایج بوده، از این پس باید مجالس دولتساخته را نیز به ادبیات سیاسی کشور افزود!
مقاله شرق به این جا رسیده که: بهنظر میرسد در سطوح پایینتر، روزنههایی برای تخلف موثر و نه تقلب وجود دارد و همچنان که معاوناول رییسجمهوری در نامه خود عنوان کرده ١٧٠ کاندیدای مجلس با رانت دولتی در صحنه انتخابات حاضر شدهاند؛ بدیهی است در این شرایط، معقول است اگر انتظار داشته باشیم تمامی متخلفان که حال موضوعیت رفتار آنان علنی شده و حساسیت افکارعمومی را در پی داشته، شناسایی و معرفی شوند.
گزارشی از تبت
آیدین سیارسریع در بخش طنز بی قانون در روزنامه قانون نوشته محمود می اید یک سریال است در ژانر وحشت که آقای احمدی نژاد در شهرری در بخشی از آن فرمودند که: من در سفری در شرق آسیا بودم، پس از سخنرانی من یک پیرمرد بودایی گفت من ۹۰ سال منتظر شنیدن چنین صحبتهایی بودم.
این طنزنویس به تجسم این صحنه پرداخته و از قول یک شاهد عینی نوشته: ایشان به تبت آمده بود و قرار بود در قصر پوتالا سخنرانی کند. ما هم برای شنیدن سخنرانی به قصر رفته بودیم. آقای احمدی نژاد احساس صمیمیت خاصی میکرد برای همین ابتدای سخنرانیاش گفت: مالایاااا ... سین جیاااانگ ... بدانند که اون لاماهاااا ... پاتایاااا ... البته مسئولان قصر فورا به ایشان گفتند که اینجا خانواده نشسته است و خواهش کردند که فارسی حرف بزنند.
شاهد عینی به نوشته طنزنویس بی قانون: تا اینجای سخنرانی چون کسی نمیفهمید آقای احمدینژاد از چه چیزی صحبت میکند جو آرامی حاکم بود، ولی از آن لحظه ایشان احساس کرد که باید راجع به بودیسم و حالت عرفانیای به نام نیروانا هم صحبت کند، اوضاع از کنترل خارج شد. شگفتانگیز بود. همه داشتند قصر را ترک میکردند و آقای احمدی نژاد به صحبتهایش ادامه میداد. تا حالا ندیده بودم این همه صندلی با آن میزان توجه و دقت به سخنان یک نفر گوش کنند و آن پیرمرد گفت: من نود سال منتظر شنیدن چنین صحبتهایی بودم.
صادرات ریزگرد کارتون امین منتظری، بی قانونریزگردها مهم ترین موضوع داخلی روزنامه های امروز است که همگی مقالات و گزارش هایی با عکس هایی از جنوب کشور دارند و در عین حال خبر داده اند که استان های غربی هم بزودی گرفتار این فاجعه می شوند.
علی محقق در سرمقاله ابتکار نوشته یک دهه است که اهالی غرب و جنوب کشور در فصولی از سال پدیده گرد و غبارهای موسمی را تجربه میکنند. این پدیده از همان ابتدا و در اواسط دهه هشتاد «ریزگرد عراقی» و گاهی «ریزگرد عربی» نام گرفت و انگشت اتهام در داخل کشور همواره متوجه همسایه غربی و دیگر کشورهای عربی منطقه بود. هرازگاهی هم که ردپاهایی از گردو غبارهای با منشاء داخلی در خوزستان مشاهده شد، باز هم دیوار حاشا بلند شد و اصلا کسی به روی خودش نیاورد که به مدد سیاست های وزارتخانه های نیرو و نفت، بیش از دو سوم تالاب های هورالعظیم و شادگان و... بی آب شده است.
به نوشته این مقاله: اواخر بهار امسال در کسری از ساعت طوفانی از ماسه و غبار بر سر اهالی پایتخت آوار شد. گرد و غباری که منشاء آن نه عراقی و نه عربی و نه حتی خوزستانی که تهرانی بود و بیخ گوش پایتخت و در دشت های جنوب غربی تهران شکل گرفته بود و بی دفاعی قلب کشور در مقابل این پدیده را به همه گوشزد کرد. طوفان خردادماه تهران باعث شده تا حداقل در پایتخت کشور حنای قطعیت دادن به عراقی بودن ریزگردها دیگر رنگی نداشته باشد.
سرمقاله ابتکار از قول مدیرکل محیط زیست خوزستان نقل کرده که گرد و خاک های اخیر از ماهشهر در جنوب شرق اهواز به سمت مرکز استان و شهرهای شادگان، اندیمشک، دزفول و شوش حرکت کرد و افزوده: با توجه به منشاء و مسیر جدید ریزگردها و جهت باد، احتمالا این بار علاوه بر این که در ساخت ریزگرد خودکفا شده ایم با عبور موج زمستانه ریزگردها از مرز، احتمالا برای اولین بار به عراق هم ریزگرد صادر کرده ایم!
باید برگشت به خانه اول گرانی گوشت - کارتون جواد تکجو، اعتمادبیژن بیرنگ در مقاله ای در صفحه آخر اعتماد در میان هیاهو سالگرد انقلاب و مخالفت ها با مذاکرات هسته ای و جنجال ریزگردها از عشق نوشته است چرا که به نوشته این کارگردان و نویسنده: عشق، بحران اصلی این روزهای ایرانی ها است. بحرانی که انگار هیچکس حواسش به آن نیست و در درگیریهای روزمره، گم و نابود شده. به جوانهای این روزها نگاه کنید؛ به نسل سومیهای در آستانه میانسالی و این نسل چهارمیهای تازه از راه رسیده؛ حرف همدیگر را نمیفهمند، اصلا یکدیگر را نمیفهمند. کافی است به دهه هفتادی بگویی: « تو دهه هفتادی هستی»، سریع شاکی میشود که نه من متولد ٦٩ هستم و دهه شصتی حساب میشوم. حواسش هم نیست که همین جمله، همین جواب، چقدر از بحران و گسل میان نسلها حرف میزند.
این هنرمند در ادامه مقاله خود اضافه کرده: همین است که کسی نمیبیند که در روابط ما، آن شور هستی نیست و همه همدیگر را متهم میکنیم، پرخاشگر شدیم، عصبی هستیم و هیچوقت از هیچچیزی راضی نمیشویم. عشق در جامعه ما تعطیل شده و نسل جوان ما، نسل فراموش شدهای است که کسی کاری به آنها ندارد. نسلی که تا چشم باز کرده با دغدغه و ترس بوده و حالا هم آنقدر به دنبال دغدغههای روزمره است که حواسش نیست، آنچه از عشق میداند کم است، گنگ است و در لایههای مفاهیم سنگین، بیخود پیچیده و تودرتو میشود.
توصیه نویسنده مقاله اعتماد این است که برگردیم به خانه اول. به همان جایی که مادربزرگها توی قصهها تعریف میکردند و این روزها، همه با آن مشکل دارند و تعریفش را گم کردهاند. میگویم باید برگردیم به عشق و دوباره به زندگی با عشق نگاه کنیم. به عزیزترین جای زندگیمان؛ آنجایی که قلبمان میتپد و انگیزه ادامه میشود. به جایی که همه انگار گمش کردیم و یادمان رفته. تا عشق نباشد، زندگی هم تعطیل میشود.