مشکل دولت پاکدست احمدی نژاد
تیتر و عکس صفحه اول اعتماد اعتماد در سرمقاله خود نوشته: اصولگراها ایراد می گیرند که چرا اصلاح طلبان در خط مبارزه با فساد دولت قبلی نبودند در پاسخ به این ادعا باید گفت مگر آنها می توانستند کوچکتر از گل به دولت مورد حمایت اصولگراها بگویند؟ اگر کوچکترین ادعایی را علیه آن دولت مطرح می کردند بساط روزنامهشان برچیده می شد و گوینده نیز بازخواست می شد. بنابراین روشن است که فقط بخش کوچکی از اصولگرایان که به هر دلیلی مخالف دولت پیش بودند توانستند از فضای به نسبت امنی برای طرح مسائل آن دوره استفاده کنند.
به نوشته این روزنامه اگر در دولت گذشته آزادی رسانه وجود داشت؛ به حدی که اصلاحطلبان هم می توانستند دست عناصر فاسد را رو کنند؛ اصولا قضایا به اینجا ختم نمیشد. اینکه بگویند آقای رحیمی در زمان آقای هاشمی استاندار بوده رفع مسوولیت از آنان نمی کند. وی در آن زمان حداکثر استاندار بوده و کسانی که او را نصب کردند خودشان باید توضیح دهند، ولی استاندار کجا و معاونت اول ریاستجمهوری کجا؟ و از همه مهمتر اینکه مساله فردی نیست. مساله مهم این است که او نفر دوم دولت مورد حمایت اصولگرایان بوده و دستگاه قضایی و مجلس نیز می توانسته بر کار او نظارت داشته باشد.
اعتماد اضافه کرده: اگر جزیی از کوششی را که صرف کارهای حاشیهای و جزیی کردند برای نظارت بر رفتارهای نادرست آن دولت صرف می کردند، به یقین شاهد این تبعات منفی نبودیم.
عبدالجواد موسوی هم در مقاله ای در اعتماد نوشته: اعلام محکومیت آقای رحیمی، معاون اول پاکترین دولت باعث شادمانی خیلی ها شد. همین که مفسد اقتصادی از حالت یک مفهوم فانتزی و انتزاعی خارج شد و مصداقی عینی پیدا کرد و محکومیت یک متهم بدون در نظرگرفتن پست و مقام سیاسی اش به اجرا درآمد، جای بسی امیدواری است. اما سوالی که به طور جدی این روزها ذهن مرا مشغول کرده و احتمالا به ذهن خیلی های دیگر هم ممکن است رسیده باشد این که: آقای رحیمی پیش از اینکه به چنین مرتبه و مقامی نایل آید و معاون اول دومین مقام رسمی کشور باشد از چه کانالی تایید شدهاند.
به نوشته این روزنامه نگار: باورش سخت است که آقای رحیمی به محض اینکه به این سمت رسیدند شروع کردند به دست اندازی به بیت المال. این درست که قدرت آدمی را فاسد می کند اما آقای رحیمی پیش از اینها معلم یک مدرسه که نبوده، کلی پست و مقام مهم دولتی داشته. باورش سخت است که ایشان به محض اینکه در مقام معاون اول رییسجمهور قرار گرفته آن بخش از وجودش که میل به دستاندازی به بیتالمال دارد برانگیخته شده باشد. خب، با این حساب چرا باید چنین آدمی به چنین جایگاهی راه پیدا کند. اگر بگویید نهادهای مربوطه از گذشته ایشان بی اطلاع بودند اصلا باور نمی کنم.
نویسنده مقاله اعتماد پرسیده: چطور برای استخدام یک معلم ساده دبستان هفت پشتش را جلوی چشمش می آوریم اما برای معاون اول یک رییسجمهور آنقدر ماجرا را گل و گشاد می گیریم که به چنین نتایج فاجعه باری ختم می شود؟ چطور برای دادن امتیاز یک نشریه به یک آدم یک لاقبا زنده و مردهاش را سینجیم می کنیم اما اجازه می دهیم یک آدم تا بیخ گوش عالی ترین مقام اجرایی کشور نفوذ کند؟ به حکم قوه قضاییه آقای رحیمی مجرم است اما به حکم وجدان و انصاف، آنهایی مجرمند که جادهصافکن ترقی و پیشرفت دنیوی او شدند. به حکم عقل و تدبیر آنهایی که مهر سکوت بر لب زدند تا رحیمی ها و امثال او هشت سال تمام همه عدالتخواهان و دردمندان را به سخره بگیرند و با ارزشها و باورهای یک ملت بازی کنند مجرمند.
سعید برآبادی در مقاله ای در شرق نوشته: اول صفتها آمدند و اسمها فقط در جیبها بود. بعد اسمها از جیبها بیرون آمدند و در قدمآخر هم عددها کنار اسمها و صفتها قرار گرفتند تا پازل کامل شود. حالا مردم راحت درباره میلیاردها تومان فساد حرف میزنند؛ ساختوسازهای غیرقانونی، زمینخواریها و اختلاسهای عجیبوغریب. پروندهها متهمهای خود را معرفی کردهاند و مردم کوچهوبازار به اسم میشناسندشان.
به نوشته این نویسنده: مردم از منتشر شدن حکمهای قضایی برای مفاسد اقتصادی هم رضایت دارند اگرچه فکر میکنند، اینها تمام فهرست بلندبالای مورد نظر نیستند. «قادر» کارخانهداری است که در خیابان طالقانی برای جلسهای با صندوق ذخیره ارزی آمده است. او میگوید: «فقط رحیمی و زنجانی مقصر شرایط فعلی اقتصاد این ممکلت نیستند. آدمهایی بودند که به مردم یاد دادند چطور تومنشان را هزار کنند! اینها را باید پیدا کرد، باید جلوی این روشها را گرفت. فساد اصلی این است که یکتونل در دل اقتصاد کشور بزنی و خودت از آن عبور کنی و مردم هم یاد بگیرند و وارد آن تونل شوند.»
در پایان مقاله شرق آمده: تونلی که این شهروند از آن حرف میزند، حالا در آستانه تخریب قرار گرفته است. دولت قول داده همزمان با رفع و رجوع مشکلات بینالمللی، دستی هم به سروگوش اقتصاد کشور بکشد و لااقل نگذارد، از یکسوراخ دوبار گزیده شویم. اما مردم فکر میکنند که این روند بدون نامبردن از چهرههای اصلی و پشت پرده، بدون اسمبردن از شرکتهای بزرگ و پوشالی و بدون افشای اینکه سود این فساد در کجا مورداستفاده قرار میگرفته، پرونده مفتوح است.
پاسکاری سیاسی فساد
مهدی روزبهانی در سرمقاله ابتکار نوشته محمد رضا رحیمی تا آخرین روز دولت دهم معاون اول رئیس جمهور بود اما حالا با حکم قضایی یک متهم اقتصادی است. حالا مردم رحیمی را با عنوان "معاون اول احمدی نژاد که به اتهام فساد اقتصادی محکوم شد" می شناسند. آن ها به جناح بندی ها توجه نمی کنند و رحیمی را به طور کلی به عنوان یک شخصیت دولتی در نظر دارند و برای عموم مهم نیست که رحیمی در کدام دولت استاندار بود و در کدام دولت معاون اول رئیس جمهور بلکه مهم این است که چگونه شخصی با این حجم از فساد در پست های مختلف حضور داشته است.
به نوشته این مقاله: از طرف دیگر در شرایطی که عموم ملت ایران با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند شنیدن خبر فساد شخصی که روزی معاون اول رئیس جمهور به اصطلاح مردمی بوده، بسیار دردناک است. ضروری است که سیاستمداران همه ی جناح ها از عموم ملت ایران عذرخواهی کنند اما هنوز مهر حکم رحیمی خشک نشده که جنجال "کی بود کی بود ما نبودیم" به راه افتاده است و خیلی از افراد و جریان ها بویژه اصولگرایان که به نوعی حامی احمدی نژاد شناخته می شوند با تبلیغات گسترده تکلیف خود را با رحیمی مشخص کردند و از رحیمی تبری جستند.
و خلاصه سرمقاله ابتکار این که: شجاعت حلقه مفقوده کشف فساد است. دستگاه قضایی به عنوان مرجع قانونی رسیدگی به جرایم، شخصی را در سطوح بالای سیاسی متهم شناخته و تا اینجا دستگاه قضا کار خود را انجام داده است که قابل تقدیر هم هست اما بحث این است که قسمت بعدی کشف و مبارزه با فساد داشتن شجاعت برای اعتراف به خطای انجام شده است. اما برخی که این عنصر مهم را به فراموشی سپرده اند به جای اینکه از رحیمی بخواهند تا به خاطر این خطا از مردم عذرخواهی کند و به اشتباه خود در برابر مردم اعتراف کند از عملکرد او در دولت احمدی نژاد دفاع می کنند و فساد را به زمان های قبل از فعالیت دولت ارجاع می دهند.
واکنش مردم
ابتکار واکنش های مردم را به بیانیه دیروز محمود احمدی درباره محکومیت محمدرضا رحیمی را چنین گزارش داده: یک ناشناس نوشت: “دولتهای مظلوم نهم و دهم...” نه اصلاح کنید متن رو به “پاکترین دولتها، دولت نهم و دهم” طبق گفته های خود رئیس دولت. یک نفر دیگر نوشت: یادش رفته می گفت خط قرمز من کابینمه!؟ واکنش نفر بعد جالب توجه است که نوشت: عاشقتم محمود.
به گزارش این روزنامه: یک نفر نیز با یادآوری سخنان چندسال گذشته احمدی نژاد نوشت: اگه راست میگی اون لیست ۳۰۰ تایی رو رو میکردی به سلیمان هم نوشت: باشه! شما خیلی خوبی. اصلا هر چی نعمت داریم مال زمان شماست. خدا خیرت بده، خدا رحمت به سرت بباره،… واکنش مهرداد نیز جالب است: ۱۶ میلیارد تومان هم در آخرین روز دولت خاتمی برداشته شده و ربطی به پاک ترین دولت تاریخ ندارد... سه هزار میلیارد هم در دولت رفسنجانی اختلاس شده... ضمنا بابک زنجانی هم پرونده اش مربوط به دوره پهلوی اول می باشد... در هشت سال دوره ی ما نیز تورم به زیر صفر رسیده و تحریم ها نیز برداشته شده قطعنامه دون همه هم پاره شده...فلذا قربون خودمون بریم…
در ادامه گزارش ابتکار آمده: پسر شیک پوش هم نوشت: کی بود کی بود...من نبودم دستم بود...تقصیر آستینم بود...ملت مظلوم آرام بخوابید که زبان حاشای ما دراز دراز است. همچون قبل. کاظم هم نگاه طنز آمیز خودش را به این نامه این گونه بروز داد: دولتش را با وایتکس شسته مطمئنه پاکه محمود! یک نفر نیز با نام محمود نوشت: سرم رو کوبیدم به دیوار. یک ناشناس نیز این گونه نوشت: همین که اسم از دولت پاکدست می آورد چنان نسیمی صورت آدم را نوازش میدهد که آدم در خلسه میماند!
تمام ناتمام قوتبال دلشکستگی فوتبالی - کارتون امین منتظری، فرهیختگان وحید جعفری در مقاله ای در صفحه ورزش اعتماد با اشاره به شکست تیم ملی فوتبال و حذف از ادامه مسابقات آسیایی نوشته: این پایان فوتبال ایران نیست؛ اما بی تردید پایان خیلی چیزها و خیلی افراد خواهد بود. ما نتوانستیم حقمان را بگیریم در حالی که همیشه شعار می دهیم «حق گرفتنی است». به فوتبال ایران ظلم شد و ما این ظلم را پذیرفتیم و این نه تقصیر مردم و فوتبال که تقصیر مدیرانی است که در جایگاهی که قرار گرفتهاند نباید باشند و این در حالی است که به هر قیمتی می خواهند بمانند و باشند.
به نوشته این مقاله: فوتبال ما و در کل ورزش ما و اصلا جامعه ما با بحران مدیریت و تخصص مواجه است. باور کنید امروز به جای ایران هر تیم دیگری بود، به جای عراق راهی نیمه نهایی می شد و در رای صادره نمی آمد «به علت عدم وجود مستندات کافی بازیکن تبرئه می شود.» جالب اینکه هیچ گونه جریمه و محرومیتی هم در نظر گرفته نشد. واقعیتش را بخواهید ما نباید به جمع چهار تیم پایانی جام ملتها راه یابیم! این توقع نابجایی است از ورزش ایران که در بازی های آسیایی سوم یا چهارم شود یا فوتبال به مراحل پایانی جام ملتها برسد. مگر ما در حوزههای دیگر در بین چهار کشور نخست آسیا هستیم که در ورزش هم باشیم و انتظار داریم که در ورزش به این جایگاه برسیم؟!
مقاله اعتماد به این جا رسیده که: آن هم با مدیرانی که نه خلاقیت دارند و نه برنامه. باور کنید ورزش اگر می درخشد، این درخشش فراتر از انتظار است و به جز چند رشته محدود که به موفقیت می رسند، نه این موفقیتها حاصل کار مدیران، بلکه به خاطر استعدادهای فردی و تلاش خود ورزشکاران است و تا زمانی که ما در همه حوزههای مدیریتی جایگاهمان را ارتقا ندهیم، وضع همین خواهد بود.
حمله کیهان این بار به آلمان
کیهان در تیتر اصلی خود با عنوان "فضولی بی جای آلمان نتیجه سفر نابه جای پاریس" نوشته: وقتی سفر ظریف به پاریس، همزمان با اهانت چندین و چند باره نشریه هتاک فرانسوی به پیامبر و حمایت دولتمردان فرانسه از این هتاکی با اعتراض دلسوزان و خیل عظیم مردم در تجمعات سراسر کشور و از جمله مقابل سفارت فرانسه روبرو شد و خواستار برخورد جدی با فرانسه و پوزش دولت از ملت شدند دولت این درخواستها را احساسی نامید! و ادعا کرد؛ حرف مردم نیست!
به نظر این روزنامه تندرو: پیشبینی نتیجه چنین روندی دشوار نبود و آنچه روز گذشته در دیدار نایب رئیس مجلس آلمان با یکی از عناصر اصلاحطلب اتفاق افتاد را باید سرآغاز این کژراهه دانست. اظهارات گستاخانه این مقام دست چندم آلمانی در دیدار روز گذشته خود با عارف تعجبآور و غیرمنتظره نیست، بلکه تأسف جدی از همراهی و حضور مقامات ارشد وزارت خارجه و سکوت خفتبار آنان در مقابل این مداخلات گستاخانه و بیشرمانه است.
کیهان با تاکید بر این که دستگاه دیپلماسی کشور باید در برابر مردم پاسخگو باشد که چطور یک مقام اروپایی در تهران برای همه چیز - از انتخابات آینده ایران گرفته تا ورزشگاههای کشورمان- تعیین تکلیف میکند نوشته: کلودیا روت نایبرئیس مجلس قانونگذاری آلمان در ابتدای این دیدار خود با محمدرضا عارف که با حضور سیدعلی خرم مشاور وزیر خارجه و اکرمی معاون اداره اول اروپا در این وزارتخانه و همچنین سفیر جمهوری فدرال آلمان در ایران برگزار شد، با بیان اینکه آمده است تا از تحلیلهای عارف در زمینه مسائل داخلی استفاده کند، ضمن دخالت آشکار در مسائل داخلی کشورمان گفت: من آمدهام تا یک سال مانده به انتخابات مجلس بدانم که در سفر بعدی خود شما از من در چه جایگاهی دعوت خواهید کرد!
فراموشی، خشونت در جامعه
سعید معیدفر در سرمقاله جهان صنعت نوشته: ما ایرانیها در جریان بسیاری از رویدادها نشان دادهایم که حافظه تاریخی محدودی داریم. حادثهای باعث میشود مسالهای در افکار عمومی جریان پیدا کند اما بعد خاتمه پیدا میکند و فراموش میشود. این مساله- به قول برخی از جامعهشناسان- کوتاه مدت بودن جامعه ما را نشان میدهد و حاکی از این است که در کشور ما عملا جامعه به معنای پایدار خصوصا در عرصههای عمومی موجود نیست.
به نوشته این جامعه شناس: در عرصه عمومی هر جا جامعهای میخواهد شکل بگیرد به سرعت آن را منهدم میکنند. نمونه آن دانشگاههای ما هستند که پیشتر حیات و سرزندگی داشتند. دانشجویان ما در موضوعات خاصی حساسیت از خود نشان میدادند و پیگیر مشکلات بودند، دانشگاه انجمن و تشکلهایی فعال داشت و انسجام اجتماعی بین دانشجویان وجود داشت. در واقع آنها نسبت به یکدیگر و آنچه در اطرافشان میگذشت حساس بودند ولی با دانشگاه چه کردند؟ دانشجویان را ستارهدار کردند، انجمنهایشان را به حالت نیمه تعطیل در آوردند و در نهایت شرایطی ایجاد شد که هر کسی در لاک خودش فرو برود. دانشگاه بعد از خانه، تنها جایی بود که فعال بود اما از کار افتاد.
سرمقاله جهان صنعت تاکید کرده: اکنون در ادارات مصیبتها اعم از فساد، رشوه و هزار نوع مشکل وجود دارد اما آن قدر افراد در آن متفرق هستند که هر کس سر در گریبان خود دارد. در بحث خشونتهای اجتماعی هم روال به همین ترتیب پیش رفته است. یک بار دانش آموز بروجردی معلم خود را میکشد، بار دیگر همسری زوج خود را مثله میکند و بار دیگر به صورت تعداد زیادی از افراد اسید پاشیده میشود. رسانهها جلو میآیند، چند روز خبر را پیگیری. در ماجرای اسیدپاشی عدهای پراکنده حضور پیدا و سعی کردند به موضوع عکسالعمل نشان دهند اما چه شد؟ گفتند اگر کسی اقدامی کند عملش از خود اسیدپاشان مجازات بیشتری دارد و همه به خانه برگشتند تا قاضی خودش مساله را پیگیری کند. کاری که تا حالا کردهایم تنها منفعل کردن جامعه بوده است.
مگر قرار نبود باران بیاید
پیمان مقدم در ستون طنز روزنامه ایران نوشته: روزهای گذشته در پایتخت چند چکه برف و باران بارید تا اتمسفر دگرگون شده این روزگار منتی بر سرش نمانده باشد. واقعاً مشکل کجاست که به فرموده رئیس محترم سازمان حفاظت محیط زیست ۳۵ میلیون نفر از جمعیت ایران در معرض آلودگی هوا قرار دارند؟ ۳۵ میلیون یعنی نصف جمعیت ایران. البته همین چند مثقال برف هم ظاهراً برای پوشاندن حقیقت برخی پروندههای رد مال کفایت میکند اما مشکل آلودگی هوا که هیچ جوری حل شدنی نیست. واقعاً این همه آلودگی از کجا آمده که ول کن معامله نیست:
عموجان دلواپس ما: از آقای ظریف سؤال کنید. ایشان در خیابانهای وین پیاده روی میکنند بفرمایند که چرا در غرب همیشه هوا ابری و بارانی است. مگر قرار نبود تحریمها لغو شود؟ مگر قرار نبود اموال ملت را آزاد کنند؟ پس چرا همچنان ابرهای ما چیزی بارشان نیست و تنها سایه بیرمقی هستند؟ سانتریفیوژها نچرخند اما حتی یک قطره باران اضافه هم نبارد؟
ما: شما پیام خاصی به مناسبت این بارشها ندارید؟
عموجان: دوستان خیال نکنند ما از این جوسازیهای ۳ میلیارد و ۵ میلیارد باکی داریم. آن کسی که اختلاسش اثبات شد، هم پالکی خودتان بوده. مقصر تخلفش هم شما هستید. ما در این قضیه رو سفیدیم.
رئیس کمیته نظارت بر سلفیهای خارج از چارچوب: آقاجان، دوستان گول هوای آفتابی و پاک کشورهای نیمکره جنوبی را نخورند. هوای خوب که بهانه نمیشود با هر کسی سلفی بگیرند. ملی پوشی که باش، خوش تیپی که باش. باختی و حذف شدی تموم شد رفت. پسرعمه استیو جاوز که نیستی میخوای دینت رو به اپلیکیشن تلفن همراه و شبکه مجازی ادا کنی. بعضی از این عکسها را آدم میبیند دوست دارد هوا آلوده باشد.