به دنبال مقصر نگردیم تیتر و عکس صفحه اول اعتمادجلال طالبی قهرمان با سابقه فوتبال و مربی پیشین تیم ملی ایران در مقاله ای در شرق نوشته: بازیکنان ایران تمام تلاش خود را در دیدار مقابل عراق انجام دادند، اما بازی همیشه آنگونه که فکر میکنیم پیش نمیرود. گاهی اشتباه داور، گلبهخودی و خطاهای بیمورد میتواند تمام محاسبات یک سرمربی را بههمبریزد. بازیکنان ایران در بازی مقابل عراق بیش از ٧٥دقیقه، ١٠نفره بازی را ادامه دادند، که در آن شرایط جوی، بسیار سخت است. چندینبار هم در این دیدار از عراق عقب افتادند و بهخوبی جنگیدند و توانستند بازی را به تساوی بکشانند.
به نوشته مربی پیشین تیم ملی: در این جام نتوانستیم مقتدرانه مقابل حریفان خود، از نظر نتیجه، ظاهر شویم. همین اتفاقی که برای ایران در مسابقه با عراق افتاد در دیدار ژاپن و امارات هم تکرار شد و ژاپنیها هم که بازیکنان لژیونر زیادی در ترکیب خود دارند، مقابل امارات ناکام شدند. در صحنهای که داور استرالیایی، مهرداد پولادی را اخراج کرد، استرس زیادی روی بازیکن ما بود و اصلا لازم نبود پولادی آن کار را انجام دهد. داور مسابقه هم فکر،نمیکرد پولادی کارت زرد دارد و با اشتباه ویلیامز، پولادی که یکی از مهرههای تاثیرگذار تیم ماست، اخراج شد.
مقاله شرق به این جا رسیده که: کارلوس کیروش به این سیستم بازی ایران معتقد است و با همین سیستم کرهجنوبی را شکست داد و به جامجهانی رسید و در جامجهانی هم تیمملی را به میدان فرستاد، البته در جامملتهایآسیا بازیکنان تیمملی آزادی عمل بیشتری نسبت به جامجهانی داشتند. بازیکنان عراق هم در این دیدار توان جسمانی خوبی داشتند و در تمام دقایق بازی پابهپای بازیکنان ایران برای موفقیت تیم خودشان جنگیدند.
پیمان مقدم در سرتون طنز ایران نوشته: به هر حال آن جام که بیش از ۴۰ سال است در حسرتش ماندهایم، رفته است. دیگر چه فایده دارد که اقوام داور مربوطه را با گلواژههای فارسی مورد عنایت قرار دهیم. عموجان و دوستان همسویشان البته مطابق انتظار پیکان حملات را به سمت سرمربی فرنگی تیم ملی برگرداندند و خبرگزاری خاص هم فوراً طعنه سرباز فراری را به رخ مان کشید. خلاصه اینکه فرصت برای تسویه حسابهای فراورزشی فراهم شده. دلواپسان محترم فقط بیزحمت نوبت را رعایت فرمایند.
عموجان با خشم وارد بحث شدند: «باز هم دو قورت و نیم تان باقیست؟ این همه قربان صدقه کارلوس رفتید و توی سر ما کوبیدید که دوباره حذف شویم؟ بلایی مانده که صدقه سر دولت اعتدال بر سر ما نیامده باشد؟ داور هم یک فرنگی است. مثل کری، مثل اشتون... آن موقع که برایشان خوش رقصی میکردید باید فکر زمستان هم میبودید. دلبری و لیلی مجنون بازی با حضرات بالاخره هزینه دارد. هر چند شما خود باختهها بعید است که دست از رویه اعتدالی تان بردارید!
طنزنویس ایران نوشته پرسیدم الان یعنی ۱۰ نفره و در پنالتی به عراق باختیم تقصیر دولت است؟ عموجان سقلمهای به ما نواخته و فرمودند: «نخیر! لابد تقصیر پسر عمه بنده است. به نظر من کل کابینه هم اگر به خاطر این فاجعه استعفا بدهد راه دوری نرفته. قرار بود دولت راستگویان از اشتباهات شان عذرخواهی کنند. خب این گوی و این میدان. به خاطر پیاده روی که عذر نمیخواهید، حداقل به خاطر پسرعمهها و پسرخالههایی که در دولت به کار گمارده اید عذرخواهی کنید.
شهرام شهیدی در ستون طنز شهروند نوشته: گمشده امروز یک شغل درست و حسابی برای ما جماعت طنزنویس است چون ما طنزنویسان بدترین شغل عالم را داریم. هواپیما سقوط میکند، جنگ میشود، سیل میآید، نفر محبوبت برنده انتخابات نمیشود و... اما طنزنویس جماعت باید پا بگذارد روی دلش و طنزش را بنویسد . حالا هم تیمملی فوتبال ایران در یک نبرد دراماتیک میبازد ما باید بعدش بنشینیم برای روزنامه مطلب بنویسیم.
تلفن آقای کهن از کهنهسرا: بنده هزار بار گفتم این کیروشیپور مقصره. کسی گوش نداد. حتی تو صفحه پانصد و بیستوسه جلد پنجم کتاب خاطرات زندانم نوشتم که اینجا زندانیانی هستند که روی دستشان خالکوبی کردهاند رفیق پر کلک کیروش. حالا لابد این آقا میخواهد تقصیر را بیندازد گردن داور.
تماس تلفنی آقای نایب قهرمانی: خواستم یادآوری کنم بنده پدیده بینالمللی غش در مسابقه را برای این در فوتبال ایران نهادینه کردم که دوستان با غشهای دیگر کشورها ازجمله غش نوع استرالیایی آشنایی پیدا کنند و اینطور در مسابقه تحتتأثیر یک غش ناقابل قرار نگیرند. منتها به جای اینکه با من مثل یک قهرمان برخورد کنند مرا طرد کردند و نتیجهاش را در جام ملتها دیدید. اگر آن روز مرا حمایت میکردند امروز با غش ناقابل یک داور استرالیایی از گردونه مسابقات حذف نمیشدیم.
پنجره جدید
تیتر و عکس صفحه اول ابتکارجاوید قرباناوغلی در مقاله ای در شرق به بررسی تغییرات سعودی پس از مرگ ملک عبدالله پرداخته و نوشته با توجه به بیماری ملک سلمان پادشاه جدید، عملا قدرت در دست مقرن ولیعهد او قرار خواهد داشت که برخلاف ٣٤برادر دیگر خود، فردی تکنوکرات، آشنا با مسایل جهان و رویکردهای نوین آن است. از این جهت سیاستهای جدید سعودی بهویژه در فضای پرچالش کنونی روابط بینالملل و مشکلاتی که در منطقه در بعد عربی و اسلامی، پادشاهی سعودی گرفتار آن است همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
به نظر این استاد دانشگاه: سفر بهتعویقافتاده دکترظریف، امروز اگرچه در قالب تشریفاتی و برای تسلیت به خاندان سعودی خواهد بود، اما میتواند گام نخست رویکرد جدید ایران در منطقه بهویژه در رابطه با عربستان باشد. حتی مشکل قیمت کنونی نفت نیز در سایه رویکرد مثبت دوکشور میتواند ترمیم شود. ایران با اعزام یکی از برجستهترین کارشناسان خود بهعنوان سفیر به عربستان، گام عملیاتی را برداشته است.
ضروری است عربستانسعودی هم هرچهسریعتر، صندلی خالی سفارت خود در تهران را پر کند و دوسفیر بهعنوان دوفرستاده در خطمقدم، روابط را با حساسیت رصد کنند. آیتالله هاشمی هنوز ظرفیت بالقوه و قدرتمندی برای بازسازی روابط در فضای جدید عربستانسعودی بهشمار میرود و از توان دیگر شخصیتهای ملی نیز برای کمک به دولت روحانی میتوان استفاده کرد.
مهران کرمی در فرهیختگان نوشته عربستان اینک خود را در شرایطی میبیند که نتیجه حمایت از گروههای رادیکال مذهبی عملا نظام پادشاهی این کشور را به خطر انداخته است و ناگزیر است راه پادشاه فقید را ادامه دهد ولی بالا بودن میانگین سنی در این خاندان اجازه تغییرات اساسی را به دولتمردان جدید نمیدهد و پیجویی سیاستهای پرریسک چون قمار نفتی، مداخلهگری نظامی شبیه آنچه در سوریه و بحرین رخ داد و تشدید تقابلهای منطقهای با ایران عملا توان رقابتی عربستان را در منطقه تحتالشعاع قرار میدهد.
با این مقدمه سرمقاله فرهیختگان احتمال داده که تغییر پادشاهی در عربستان سعودی فرصتی را برای در پیش گرفتن سیاستی تازه که به کاهش تنش در رابطه با ایران و عراق یا حتی سوریه منجر شود، به وجود آورد. دوره تازه هر چه باشد تنها مقدمهای است برای تغییرات اساسیتر در تغییر ترکیب کارگزاران حکومتی به نفع نسلهای جدید که رویکرد تازه این کشور را در قبال تحولات داخلی ازجمله فضا دادن به تفکرات تازه در عرصههای اجتماعی و سیاست خارجی منطقهای تعیین میکند.
خرده گفتمانها در میهمانی
احمد غلامی در سرمقاله شرق با عنوان خرده گفتمانهای کوچک در میهمانی بزرگ نوشته: قیاس محمود احمدینژاد با چاوز دمدستترین و ملموسترین الگوی مشابهی است که رویاهای مردی را نشان میدهد که از تحققبخشیدن و تعینیافتن رویاهایش ابایی نداشت و این تفاوت خاص او با همتایان داخلی خودش بود. یک سالی از روی کار آمدنش نگذشته بود که برای همه دستش را رو کرد و نشان داد که آمده بود تا مردمی ساخته و پرداخته رویاهایش را بر صدر بنشاند.
در ادامه مقاله آمده: او آمده بود مهر بورزد و مهر ببیند، آبادگری کند و مسکن مهر راه بیندازد، همه را خانهدار کند و بعد هم هرکس مشکلی داشت عریضه بنویسد و نزدش بیاورد و به گوشهوکنار کشور سرک بکشد و کلنگی بزند و مشکلاتشان را بشنود و با یک نیش قلم حکم چند ده مصوبه را فیالمجلس تصویب کند. اگرچه این رئیس دولت کسی را شفا نداد، اما بدش نمیآمد که در افواه بپیچد که اطرافیانش و خودش نظرکردهاند و مثلا از موجودات فرازمینی کمک میطلبند.
به نوشته سردبیر شرق: حالا روحانی آمده است و ما را به جشن تولدی بزرگتر دعوت کرده است او وارث تولد بزرگتری بود؛ تولد مردم. حالا همه در میهمانی روحانی دعوتاند. اصولگرایان، تندروها، اصلاحطلبان میانهرو، اصلاحطلبان تندرو. طیفهایی که حضور دارند اما در پس پشت، دور از چشم میهمانان متنفذ. بیانصافی است اگر بگویم مردم، غایبان این جشن هستند. مردم هم هستند. افکت صدایشان را پشتسر میشود شنید.
سرمقاله شرق در نهایت به این جا رسیده که: در این جشن دیگر خوش نمیگذرد. قرار هم نیست که خوش بگذرد. بعد از ناکامیها همه اینجا دعوت شدهاند، گرد آمدهاند. حسن روحانی اما رویایی در سر ندارد. اگر هم دارد چندان بروز نمیدهد. مسوولیتهای گذشتهاش نمیگذارد افکارش را بروز بدهد. گرچه معلوم و روشن است که دغدغه او و دولتاش، نظمدادن به امور بینظم است.
نشان خدمت در زندان
کارتون نادر رحمانی، شرق
اعتماد در سرمقاله خود به قطعی شدن محکومیت محمد رضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد پرداخته که چندی پیش در مقابل شایعات مربوط به محکمیتش خود را معاون اول نظام خوانده و در دفاع از خود گفته مبلغ مورد اشاره و اختلاس را از مقالات بالا گرفته تا در انتخابات هزینه کند.
سرمقاله اعتماد با اشاره به ادعای رحیمی برای داشتن دکترای حقوق که بعدا اثبات نشد صحیج است نوشته او حتی اگر حقوق نخوانده باشد هم باید می دانست که برای احترام به نظام و مسند ریاستجمهوی باید از پذیرش پست معاون اولی یا هر پست دیگر دولتی استنکاف میکرد. حتی اگر یقین هم نداشت که محکوم میشود، باید از پذیرش پستهای مهم پرهیز میکرد. شاید وجودش در پست معاون اولی ریاستجمهوری به این دلیل بود که نوعی مصونیت برایش ایجاد کند که اگر چنین باشد، واویلاست و باید به آقای احمدینژاد دستمریزاد گفت.
نویسنده این مقاله از رئیس جمهور پیشین پرسیده که آیا از سوابق و پرونده احتمالی معاون اول خود اطلاع نداشته که در این صورت آیا بهتر نبود به جای این همه سفر استانی، یک سفر هم داخل ساختمان ریاستجمهوری انجام میدادند تا از کارهای بالاترین مقام دولت دستپاک خود مطلع شوند؟ اگر هم اطلاع داشتهاند، چرا او را همچنان معاون اول خود نگه داشتند و سپس رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کردهاند و در پایان نیز نشان خدمت با دهها سکه جایزه به او دادهاند؟
خلاصه: نتیجه این شده کسی که نشان خدمت جمهوری اسلامی را دارد، باید اتهام فساد مالی در پاکدستترین دولت تاریخ ایران! ٥ سال و ٩١ روز را در زندان باشد. آیا او میتواند در زندان آن نشان را بر سینه خود نصب کند و به مجرمان و سارقان و کلاهبرداران نشان دهد؟
احمد شیرزاد در آرمان نوشته: بررسی پرونده اقتصادی معاون اول دولت احمدینژاد و صدور حکم زندان برای وی اتفاقی قابلتقدیر از سوی قوه قضائیه است. با این حال مطرح شدن نام آقای رحیمی یادآور دو موضعگیری خاص از سوی ایشان است که بررسی این دو موضعگیری میتواند درسی تاریخی برای همه باشد. اولین موضعگیری مربوط به سال ۸۴ که او ریاست دیوان محاسبات کشور برگزیده شد که وظیفه اصلی این نهاد نظارت بر همه فرایندهای مالی کشور است. در آن زمان وی دولت احمدینژاد را دولتی پاک معرفی کردند که نیاز به هیچ نظارتی ندارد.
نویسنده تاکید کرده: جوانان انقلابی دهه ۵۰ کشور نیز در تصورات خود گمان میکردند که با پیروزی انقلاب، هیچ متخلفی در اداره کشور حضور نخواهد داشت اما به مرور این واقعیت بر همگان روشن شد که در نبود نظارت ممکن است افرادی از موقعیت خود سوءاستفاده کنند. معاون اول رئیس جمهور اگر شخص سوم نباشد اما نقشی تاثیرگذار در مدیریت کشور دارد و امروز که این مساله بیخ گوش رئیسجمهور رخ داده است، نشان از غفلتهایی در برخی بخشهاست. به نظر میرسد در این زمینه اصولگرایان و حتی اصولگرایانی که معتدلتر و میانه روتر هستند، باید نسبت به عملکرد گذشته تجدیدنظر کنند.
مقاله آرمان به این جا رسیده که: تخلف مالی معمولا بین اقشار ضعیف کشور رخ نمیدهد یا اگر رخ دهد تاثیر کمی دارد اما تخلفی که در کنار قدرت رخ دهد آفت است و اگر نظارت درست انجام نشود و افراد بدون پاسخگویی در مسئولیتها قرار بگیرند این مسئله تبدیل به معضل خواهد شد. مشکل اصلی اصولگرایان و یکی از ایرادات اصلی اصلاحطلبان به آنان این است که تعریف آنها از «خوب» و «بد» به همراهی افراد و گروهها با آنها برمیگردد.
م. ر در جزیره ای در غرب آفریقا
تیتر و کارتون جمال رحمتی، قانونآیدین سیار سریع در ستون طنز قانون با اشاره به این که محمدرضا رحیمی به دلیل پاکدستی به پنج سال زندان و رد مبلغی محکوم شد نوشته: رحیمی، معاون اول مرد بهاری و باز همافر شکاری بود و از او نشان خدمت دریافت کرده بود. ولی الان اگر از حامیان دولت بهار بپرسیم رحیمی کی بود میگویند: آقای رحیمی نماینده سابق مجلس و استاندار پیشین کردستان بود هرچند ما ایشان را نمی شناسیم. بعد اگر بپرسیم احیانا ایشون معاون اول دولت احمدی نژاد نبود؟ میگویند: این معاون اولی به آقای احمدی نژاد تحمیل شده بود.
به نوشته این طنزنویس اگر بپرسیم این چه تحمیلی بود که آقای احمدینژاد ایشان و نزدیکانش را خط قرمز میدانست و میگفت اگر به اعضای کابینه من دست بزنید من هم به اعضای شما دست میزنم، میگویند: حمایت از ایشان (رحیمی) به اوشان (احمدینژاد) تحمیل شده بود. بعد لبخند میزنند و میگویند: البته اینها را باید از آقای هاشمی بپرسید که در زمان ایشان، اوشان (رحیمی) استاندار بود و سمت و مقام داشت، در زمان احمدی نژاد که معاون اول رئیس جمهوری بیش نبود!
بی قانون چند اظهارنظر دیگر را راجع به رحیمی نقل کرده: کی.. رحیمی … شیب ..بام نه نمی شناسم. دیگری می گوید محمدرضا رحیمی نام جزیرهای کوچک در غرب آفریقاست. و بالاخره این که: همان فردی که در زمان کارگزاران و اصلاحات مسئولیت داشت، نام دیگر او محمدعلی نجفی است.