بررسی روزنامههای صبح تهران؛ سه شنبه ۳۰ دی
روزنامه های امروز صبح تهران در گزارش های خود از روز هوای پاک، با چاپ عکس ها و گزارش هایی از حضور رییس جمهور و اعضای هیات دولت در مترو و استفاده از این وسیله نقلیه عمومی برای رفتن به محل کار خود خبر داده اند. روزنامه های تندرو و مخالف دولت هوای تهران را در این روز همچنان آلوده توصیف کرده اند و روزنامه های مستقل و میانه رو از قول منابع موثق از پاکی نسبی هوای تهران نوشته اند.
از جمله اخباری که از وزیران در مترو در روزنامه ها منعکس شده، جمله ای از وزیر خارجه است که پیش بینی کرده توافق جامع با کشورهای پنج به اضافه یک در ۲۲ بهمن و سالگرد پیروزی جمهوری اسلامی به نتیجه برسد.
چند روزنامه امروز از بیستمین سالگرد درگذشت نخست وزیر پیشین مهندس مهدی بازرگان یاد کرده و در مقالاتی به او پرداخته اند. خبر لغو امتیاز روزنامه مردم امروز از جمله دیگر اخبار این روزنامه هاست.

تیتر و عکس محمد پرتو، آرمان
جمال کاظمی در سرمقاله ایران روزنامه دولت نوشته: خاطره خنک هوای پاک دیروز در خیالها میماند اگر «حاشیه سازی»های یک «گزارش خبری - تحلیلی» آلودگی نمی آفرید. روزی که شهروندان و سیاستمداران قرار کرده بودند خودرو شخصی را در خانه حبس کنند تا از عفونت هوا کم شود، روزنامه ای اسب آهنی اش را زین کرد تا بی صداقتی به زمین و هوا، هر دو، بپراکند.
به نوشته این مقاله: روحانی و کابینه اش زیر زمین، مسافر مترو بودند غافل از آنکه اسب آهنی، خیابانها را میگشت و خیال میکرد آنچه نوشته، گزارشی خبری - تحلیلی از حاشیه سازیهای دولت با هدف فرار از وعدههاست. کسی مگر پیدا شود و سوار را پیاده کند و پای درس روزنامه نگاری بنشاند تا بفهمد «گزارش»، جای کین توزی نیست و ردیف تعابیر پرنیش و گزشی چون «ستاد عملیات روانی» و «طبل هیاهو و جنجال» با بیانیه سیاسی یا فضاسازی حزبی یا انتقامجویی جناحی شاید سازگار باشد اما با «گزارش خبری - تحلیلی» نه!!
روزنامه ایران تاکید کرده: نویسنده، تعارف و تکلف را گذاشته بود در شکاف دیوار و گفته بود: «بیش از یک سوم از عمر مفید دولت گذشته و انتظار برای عملیاتی شدن وعدههای داده شده همچنان ذهن جامعه را به خود مشغول کرده و معلوم نیست برای اجرای آن چقدر دیگر باید صبر کرد؟»
جزییات حضور ظریف در مترو
آیدین سیارسریع در ستون طنز بی قانون با اشاره به حضور جواد ظریف وزیر خارجه صبح دیروز همزمان با روز هوای پاک در مترو گزارش همکارشان را ترسیم کرده که همان موقع گوینده سالن مترو از پشت بلندگو اعلام میکند: مسافرین محترم! جهت حفظ ایمنی خود از خطوط زرد رنگ لبه سکو فاصله بگیرید. آقای ظریف شما استثنائا جهت حفظ ایمنی خود از خطوط قرمز فاصله بگیرید. ظریف به پایین نگاه میکند ولی خط قرمزی نمیبیند. رو به مشاورش میگوید: این خط ها که همهاش زرده. از کجا بفهمم از خط قرمز عبور کردم یا نه؟ از بلندگوی سالن اعلام میشود: اون رو دیگه ما تشخیص میدیم!
بنا به گزارش این طنزنویس: ظریف و مشاورش بین جمعیت گیر کردهاند، ظریف که کمردرد دارد و فشار زیاد برایش خوب نیست بلند میگوید: هل ندین! من ظریفم! شخص لاغراندامی که او هم در میان جمعیت گیر کرده بود گفت: همچین میگه من ظریفم انگار ما خیلی قطوریم.
ظریف: آقا خواهش میکنم هل نده! من وزیر امور خارجهام. جوان شوخ طبعی از میان جمعیت گفت: راست میگه دیگه! هل ندین! منم «کریستیانو رونالدو»اَم! مصدوم بشم فوتبال دنیا با بحران مواجه میشه.
ظریف با خوشحالی یک صندلی خالی پیدا میکند ولی تا میآید بنشیند مرد میانسالی به او میگوید: جناب اونور با شما کار دارن! ظریف به پشت سرش نگاه میکند و مرد میانسال از فرصت استفاده کرده و روی صندلی مینشیند و با لبخند به وزیر نگاه میکند. ظریف به ناچار دستگیره ای که از میله ها آویزان است را میگیرد و میایستد.
در این لحظه از بلندگوهای مترو اعلام میشود: «مقدم جناب آقای ظریف، وزیر محترم امور خارجه دولت یازدهم که البته ریاست آن حق آقای قالیباف بود را به مترو گرامی میداریم.»
روزنامه طنز بی قانون ضمیمه روزنامه قانون در زیر این عکس نوشته: معلوم نیست آقای به اصطلاح ظریف، چه چیزی از این خانم های آمریکایی شنیده اند که این چنین از ته دل می خندند، آن هم در حالی که تیم ملی فوتبال به ضرب و زور در دقیقه ۹۰ موفق به گلزنی به امارات شد! بعد ما چیزی بگوییم می گویند موجب کمر درد آقای وزیر شده اید! نه؟ انصافاً ما موجب کمردرد آقای وزیر می شویم؟

خوشبین به مذاکرات
یوسف مولایی در مقاله ای در آرمان نوشته: ایران و کشورهای ۵ +۱ مدتی است که بر سر میز مذاکره نشستهاند تا به سالها تنش بر سر برنامه هستهای ایران پایان دهند. مذاکراتی که میتواند با تدبیر تیم سیاست خارجی ایران بدل به یک فرصت درخشان برای کشور شود تا جبران سالهای تحریم را نیز کرده باشد. با این حال دو نکته در دل مذاکرات نهفته است؛ اول اینکه آن شش کشور ساختار حقوقی تعریفشدهای ندارند و موفقیت مذاکرات به این معنا نیست که اکثریت اعضا با ایران موافق باشند. در واقع ساختار ۵+۱ به صورت یک کارگروه از شش قدرت بینالمللی است که هر کدام شخصیت مستقل خود را در مذاکرات دارند و در مذاکرات بر اساس منافع ملی کشور خود موضعگیری میکنند.
به نوشته این کارشناس حقوقی: نکته دیگر اینکه قطع رابطه ایران و آمریکا به خاطر تنشهای متعدد و اختلافات فراوان سیاسی، تاثیر زیادی روی افزایش حجم تحریمها علیه ایران داشته است و همانطور که رئیسجمهور به این مساله اشاره کردند، حلوفصل اختلافات با آمریکا میتواند بسیاری از گرههای حاضر در پرونده هستهای ایران را باز کند. از این جهت مذاکرات دو جانبهای که بین ظریف و کری برگزار میشود یا در سطح مقامات بالاتر و پایینتر وزیران خارجه ایران و آمریکا، میتواند چشمانداز مثبتی از به نتیجه رسیدن مذاکرات باشد.
با این مقدمه تاکید مقاله آرمان بر این است که: هرگونه توافق دوجانبه ایران با آمریکا درمورد پرونده هستهای برای دیگر کشورهای مذاکرهکننده الزامآور نیست و هرچند مذاکرات ایران و آمریکا از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است اما میتواند «یک مقدمه خوب» برای مذاکرات نهایی باشد. به نظر میرسد درحال حاضر دیگر کشورهای حاضر در ۱+۵ مشکل چندانی با ایران ندارند و مشکل اساسی از اصرار آمریکا برای صدور قطعنامههای شورای حکام و شورای امنیت علیه ایران بوده است.
اسراییل قدرتمند است یا ترسیده
کیهان و جوان و سیاست روز سرمقاله و گزارش اصلی خود را به حمله هوایی اسراییل به سوریه اختصاص داده و از زبان یک فرمانده سپاه نوشته اند اسراییلی ها در فکر پناهگاه باشند.
کیهان در سرمقاله خود به بررسی وضعیت منطقه در سال های اخیر پرداخته و نوشته: روند فرسایشی جنگ سوریه تا اوایل سال ۹۲ به نفع جبهه مرتجع عبری- عربی (سعودی) ادامه داشت تا اینکه نقش مستشاری ایران و حزبالله لبنان، معادلات جنگ را در شمال، شرق و جنوب سوریه دگرگون کرد. تجدید حیات ارتش سوریه و عقبه مردمی و مقاومتی آنچنان عرصه را برای گروههای تروریست تنگ کرد که داعش، جبهه النصره و جیشالحر به جان هم افتادند و عقبنشینیهای استراتژیک شروع شد.
این روزنامه اظهار عقیده کرده که: اگر جهاد اسلامی و حماس توانستند در جنگ ۱۵ روزه تا عمق ۱۶۰ کیلومتری سرزمینهای اشغالی را هدف قرار دهند چرا حزبالله نتواند هر زمان که اراده کند، عمق حیفا و تلآویو را بکوبد. انتقام خون شهیدان عماد و جهاد مغنیه و ابوعیسی دیر نخواهد شد. شهدای مقاومت کابوس را تا عمق دفتر سیاستمداران صهیونیست بردهاند که مدام از زلزله ۹ ریشتری، ایستادن بر لبه پرتگاه و بیآیندگی اسرائیل سخن میگویند.
و خلاصه یادداشت روز کیهان این که: تلافیهای حزبالله هرگز متقارن و محدود نبوده است. سر نتانیاهو و برخی مقامات نظامی و امنیتی اسرائیل، کمترین بها برای خون پاک رضوان مقاومت و فرزندان سیراب از مشرب عاشورایی اوست. این ضرب شست، دیر و زود دارد اما قطعا سوخت و سوز ندارد.
مسابقه فوتبال و خوشبختانه
مسعود رفیعی طالقانی در سرمقاله شهروند درباره مسابقات فوتبال آسیایی و پیروزی سوم تیم ایران به نقش تماشاگران ایرانی در هنگام مسابقات تیم ایران پرداخته و نوشته: خوشبختانه در این فقره همه چیز بر وفق مراد ایرانیها بود. چرا میگویم خوشبختانه؟ به این خاطر که احتمالا تیم ایران در این جام ناآمادهترین تیم به لحاظ تمرینات و آمادگیهای پیش از مسابقات بوده است اما توانسته سه بازی نخست را از حریفانش ببرد. مجریهای تلویزیونی و مقامات مسئول در چنین شرایطهایی، همیشه پای غیرت ایرانی را به میان میکشند.
نویسنده با نقل جمله مجری تلویزیون که ذوق کرده بود از حضور هموطنان غیورش در ورزشگاه گفته: «انگار داریم در تهران بازی میکنیم!» اضافه کرده: این وضع در نگاه اول ظاهری مثبت داشت چرا که تیم ایران از هر حیث در ورزشگاهی که در آن بازی میکرد بیوقفه تشویق میشد. اما یک نفر نپرسید این همه ایرانی در استرالیا چکار میکنند درحالیکه میتوان به تکتکشان به چشم سرمایههای ملی ایران نگاه کرد.
در دنباله مقاله شهروند آمده: در بیشترین حالت شاید دو سههزار نفر از ایران و سایر جاهای دنیا برای تماشای این بازیها به استرالیا رفته باشند اما بقیه چه؟ اینها مهاجرانی هستند که برای همیشه ایران را وانهادهاند به امید رفاه اجتماعی و رسیدن به آرزوهایشان! چرا نمیپرسیم که مشکل کار در کجاست و چرا به این پرسش هنوز هم پاسخی درست نمیدهیم؟
دست کم این صفرها را حذف کنید

کارتون محسن ایزدی
علی محقق در سرمقاله ابتکار نوشته: هر چقدر هم که از سالهای ۹۰ و ۹۱ و اوضاع عجیب و غریب اقتصاد کشور در آن روزگار دور شویم، باز هم انگار قرار نیست تخلف ها و مفاسد چندهزار میلیاردی مربوط به آن دوران، دست از سر ذهن افکار عمومی جامعه بردارد و به عددهای چندهزار میلیاردی عادت کنیم. تازه ترین خبر میگوید که در همان سالها حدود ۲۲ میلیارددلار (۶۶ هزار میلیارد تومان یعنی ۶۶ و جلویش ۱۲ صفر) پول نقد از کشور به ترکیه و امارات منتقل شد و هنوز هم هیچ خبری از سرنوشت این پولها نشده است. همه چیز از آن سه هزار میلیارد تومان جنجالی (یک ۳ و جلویش ۱۲ صفر) شروع شد.
به نوشته این مقاله: چند ماه پیش اسناد گزارش تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تامین اجتماعی نشان داد که مرتضوی در آذرماه سال ۹۱ تفاهم نامهای چندهزارمیلیاردی را با بابک زنجانی امضا کرد که موضوع آن واگذاری ۱۳۸ شرکت تولیدی و خدماتی تامین اجتماعی به شرکت سورینت قشم در قبال دریافت ۴ میلیارد یورو (حدود ۱۷ هزار میلیارد تومان) بود. در حالی که زنجانی هیچ گاه پولی برای تضمین این تصاحب بزرگ نداشت.
سرمقاله ابتکار به این جا رسیده که: از ویژگی های دوران عجیب دولتمداری محمود احمدی نژاد و یارانش یکی هم اختیارات و توانمندی های بی حد و حصر افراد مجهول و مجعول بوده است. فقط در چنین دورانی میتوان در یک مصوبه چند دقیقه ای ۱۳۸ شرکت دولتی و میلیاردها تومان سرمایه بیت المال را بدون کمترین برآورد کارشناسی در ازای مطالبات تامین اجتماعی، یک شبه و در مقطعی خاص (دوران مدیریت مرتضوی) به یک سازمان شبه دولتی واگذار کرد.
اعتماد در سرمقاله خود پرسیده: یک وزیر یا رییسجمهور موفق چه کسی است؟ آیا کسی که پس از پایان دوران مسوولیتش بر ثروت او افزوده نشده یا کم شده باشد یا در همان خانه قبل از ریاستجمهوری خود زندگی کند؟ در این صورت آیا او وزیر یا رییسجمهور خوبی است؟ این ویژگیها حداکثر یک فضیلت است و نه چیز دیگر. چند روز پیش یکی از معاونان رییسجمهور سابق در دفاع از وی گفت: «باعث افتخار است که احمدینژاد بعد از هشتسال حضور در قدرت هنوز در همان خانهیی نشسته که آنجا بوده، او هنوز در نارمک ساکن است.»
به نوشته این مقاله اگر مدیران به جای به رخ کشیدن کفش پاره یا کاپشن گمرکی یا اندازه کوچک آپارتمان یا خوردن نان و پنیر، بهترین کفشها را میپوشیدند و بهترین مارک لباس را به تن میکردند و در آپارتمان پنتهاوس زعفرانیه زندگی میکردند و هر روز صبحانه و ناهار و شام خاویار میخوردند، برای مردم بهتر بود از اینکه ٨٠٠ میلیارد دلار درآمد نفتی را اتلاف نمیکردند و آن را صرف توسعه و رفاه مردم میکردند.
سرمقاله ابتکار در نهایت یادآوری کرده: کار رییسجمهور، مدیریت و توسعه کشور است و ارزیابی موفقیت و شکست او از طریق سنجش این موارد به دست میآید و نه اندازه یا محل آپارتمانش. این تعبیر از رییسجمهور خوب یعنی انبارداری که نگهبان انبار باشد و فقط خودش دزدی نکند یا دزدی او را نبینیم ولی اگر به هر دلیلی انبار آتش گرفت ایرادی ندارد. وقتی که او نتوانسته یا نخواسته جلوی فسادهای هزار میلیاردی را بگیرد، برای من چه فرقی دارد که او در آپارتمان ١٠٠ متری ساکن است یا هزار متری؟
رواج دماغ سوختگی

کارتون سلمان طاهری، شهروند
شهرام شهیدی در ستون طنز شهروند نوشته: دیروز روز هوای پاک بود. دوستی میگفت همیشه اسم آدمهای کچل را میگذارند زلفعلی و اسم آدمهای ریزه میزه را میگذارند هیبت! حالا هیبت هوای پاک هم از همان هیبتهای معروف است. دقیقا اگر سالمند یا کودکی در روز هوای پاک از خانه خارج میشد باید صاف مراجعه میکرد بیمارستان. بنابراین اگر عملهای بینی آن طور که من شنیدهام در بسیاری از موارد حس بویایی آدم را ضعیف کرده یا از بین میبرد من هم به صف موافقان عمل زیبایی بینی میپیوندم. چرا؟ چون هرچه کمتر این همه رایحه خوش در این کلان شهر را بو کنید به نفع سلامتیتان است.
طنزنویس در ضمن شرایط را چنین تعریف کرده است: یک خودروی لوکس ثبتنام میکنم اما بعد از گذشت مدت زمان زیادی یک خودروی لگن به من تحویل میدهند. میروم کنسرت ببینم با تعطیلی ناگهانی و بیدلیل کنسرت مواجه میشوم. بلیت میخرم بروم سینما، میبینم فیلم موردنظر تا اطلاع ثانوی از پرده پایین کشیده شده. میروم فوتبال ببینم در ترافیک گیر میکنم و دیر میرسم و تماشاچیانی هم که از ورزشگاه خارج میشوند میگویند داور غش کرده بوده و ... خلاصه عذابتان ندهم. همه اینها نشان میدهد من و بسیاری از دوستانم جزو دماغ سوختگان محسوب میشویم. یعنی تا دلتان بخواهد در این شهر دلیل دماغ سوختگی وجود دارد که با هیچ مرهم و پماد و ضمادی هم خوب نمیشود. بنابراین شما بگویید راه دیگری جز عمل بینی متصور هستید؟