ساکنان ماقبل تاریخ سرزمین ایران
چند دندان کشف شده در غار دربند به روش پرتوسنجی موسوم به «سری اورانیوم» تاریخگذاری شده که نشان دهنده تاریخی بیش از ۲۰۰ هزار سال پیش است.
انسانهای اولیه ساکن سرزمین ایران قد و قامتی کوتاهتر داشتند و کمی تنومندتر بودند و قویتر. صحبت از انسانهای اولیه سرزمین ایران است.
انسانهایی قبل از نئاندرتالها. انسانهایی که شواهدی از زندگی آنها در ایرانِ 200 هزار سال پیش یافت شده. قدیمیترین آثار تاریخگذاری شده این انسانهای اولیه ساکن ایران مربوط به کاوشهای باستانشناسی در سال 91 است که در غار دربند رشی در گیلان به دست آمده است.
براساس آنچه دکتر فریدون بیگلری، باستانشناس و محقق و مسوول بخش پارینهسنگی موزه ملی ایران میگوید، آثار غار دربند رشی شامل ابزارهای سنگی و سنگواره گونه منقرضشدهای از خرس و چند گونه دیگر جانوران در عصر باستان در ایران است.
این کشفیات از این جهت اهمیت دارد که تا پیش از آن، قدیمیترین آثار تاریخگذاری شده انسان در ایران بین 40 تا 50 هزار سال و در یک مورد حدود 148هزار سال ـ با خطای 35هزار سال ـ بود که در چند غار در لرستان، اصفهان و ایلام یافت شده و مربوط به دوره پارینهسنگی میانی بودند.
این پرونده به جزییترین سوالهای شما درباره قدیمیترین نشانههای سکونت انسانریختها و حیوانها در سرزمین ایران پاسخ میدهد.
موقعیت خاص سرزمین ایران در حد فاصل سه بومگاه دیرینشمالگانی، آفریقای گرمسیری و هندومالایی باعث شده که این فلات در دورههای مختلف از تنوع زیستی زیادی برخوردار باشد.
طی دورههایی در پلیستوسن، گونههایی با منشا آفریقایی یا آسیایی در فلات ایران پراکنده شدهاند. بررسیها نشان میدهد که در این میان بشر بین یک و نیم تا دو میلیون سال پیش وارد خاورمیانه و مناطق مجاور آن شد.
در نتیجه نخستین گروههای انسانی میبایست طی این فاصله زمانی وارد سرزمین ایران شده باشند. از این نخستین ساکنان ایران آثار اندکی به جای مانده است که شامل ابزارهای سنگی است که در سطح برخی از مکانهای باز یافت شده است.
تنها مکان باستانی که اطلاعاتی درباره برخی از گونههای جانوری منطقه در اواخر دوره پارینهسنگی قدیم ارائه میکند، غار دربند رشی در رودبار گیلان است.
طی کاوشهای باستانشناختی این غار در سال 1391 در کنار ابزارهای سنگی، شماری سنگواره حیوانات مختلف از جمله خرس، گوزن، گاو وحشی و بز کوهی کشف شد.
بیشترین این بقایا مربوط به گونه منقرض شدهای از خرس است که برای نخستین بار در ایران کشف شده است.
تا پیش از این، دیرینشناسان تصور میکردند که قلمرو پراکنش این خرس از غرب اروپا تا شرق کوههای قفقاز بوده است، اما کشف بقایای آن در غار دربند رشی نشان میدهد این خرسهای بزرگ جثه در غرب البرز نیز میزیستهاند.
غار دربند رشی احتمالا محل خواب زمستانی خرس غار بوده است. بررسی دندانهای این خرس منقرض شده نشان میدهد که این گونه البرزی بیشتر گیاهخوار بوده و گوشت بخش کوچکی از رژیم غذایی آن را تشکیل میداده است.
چند دندان کشف شده در غار دربند به روش پرتوسنجی موسوم به «سری اورانیوم» تاریخگذاری شده که نشان دهنده تاریخی بیش از 200 هزار سال پیش است.
انسان طی دورهای نسبتا گرم و مرطوب که در منطقه دُرفک پوشیده از جنگل بود، به صورت موقت از غار دربند استفاده میکرد و از سنگهای آذرین و چخماق برای ساخت ابزارهای سنگی چون خراشنده و درفش استفاده میشد.
روشن نیست که آیا در آن زمان انسان و خرس در این ناحیه با یکدیگر مواجه شدهاند یا خیر؛ اما وجود بقایای سنگواره گوزن، بز کوهی و گاو وحشی نشان میدهد که در آن دوره این علفخواران در اطراف کوه درفک میزیستند و انسانهای اولیه میتوانستند آنها را شکار کنند.
هایدلبرگها وارد میشوند
گاهنگاری علمی تاریخ حضور انسانریخت در ایران با نتایج بهدستآمده از یافتههای دکتر فریدون بیگلری در غار دربند رشی گیلان به مدت یکصدهزار سال عقبتر رفته است؛ یعنی به 200 هزار سال قبل.
این تاریخ کهن حاصل انجام آزمایش سالیابی نمونههای کشفشده در غار دربند است. دکتر فریدون بیگلری در این باره توضیح میدهد: «ما در غار دربند در کنار ابزارهای سنگی ساخت دست انسانهای اولیه، بقایایی از سنگواره یک گونه منقرض شده خرس یافتیم که نمونههایی از دندانهای آن را که از شرایط مناسبی برخوردار بود، برای سالیابی انتخاب کردیم.
از میان دندانهای یافت شده در بررسی اولیه و چندین نمونه به دست آمده از کاوشی که در سال ۹۱ در این غار صورت گرفت، تعدادی را در یک آزمایشگاه سالیابی در فرانسه مورد آزمایش قراردادیم. تاریخهای بهدستآمده از این آزمایشها نشان از قدمتی بین 200 تا 250 هزار سال داشت.
این دوره بر اساس دورهبندی فرهنگی در باستانشناسی، پارینهسنگی قدیم گفته میشود. دوره پارینهسنگی قدیم در آسیا حدود دو میلیون سال پیش آغاز میشود و حدود 250 تا 200 هزار سال پیش به پایان میرسد».
دکتر بیگلری در پاسخ به سوالات «دانستنیها» تصویر شفافتر و دقیقتری از گونههای حیوانی، مشخصات انسانریختهای آن دوران و شیوه زندگی آنها ارائه میدهد.
آیا آنها نئاندرتال بودند؟
بسیار بعید است که نئاندرتالها در آن زمان در ایران حضور داشتهاند. چون نئاندرتالها حدود دویست هزار سال پیش ظاهر میشوند و بسیاری از باستان شناسان معتقدند که از اروپا به سمت آسیا پراکنده شدند.
هر چند کشفیات جدید تصویر پیچیدهتری را نشان میدهد. همانطور که اشاره کردم غار دربند در یک دوره گرم و نسبتاً مرطوب در فاصله بین 200 تا 250 هزار سال پیش مورد استفاده انسان بوده است.
در این دوره زمانی غار دیگری به نام «آزیخ» در جمهوری آذربایجان مورد سکونت انسانهای اواخر دوره پارینهسنگی قدیم بوده که مدارک آن به شکل ابزار سنگی، بقایای اجاق، بقایای جانوری و مهمتر از همه بقایای استخوان انسان یافت شده است.
در کاوشهایی که باستانشناسان آذری و روسی در این غار انجام دادهاند، قسمتی از آرواره یک انسانریخت یافت شد که بررسی آن نشان داد شباهت کمی به انسان نئاندرتال دارد و طبق نظر متخصصان شبیه به آرواره انسانهایدلبرگی (Homo heidelbergensis) است.
انسانهایدلبرگ گونه انسانی است که در آفریقا، اروپا و غرب آسیا و حتی شاید شرق آسیا، در دوره زمانی حدود ششصد هزار سال یا پیش از آن ظاهر و در حدود دویست هزار سال پیش ناپدید میشود. البته برخی نیز معتقدند که این گونه انسان پیش از هشتصد هزار سال پیش ظاهر شده است.
اینگونه به این دلیلهایدلبرگی خوانده میشود چون اولین بار بقایای آن در نزدیکی شهرهایدلبرگ در آلمان کشف شد.
با توجه به حفاریهای انجامشده در زیستگاههای این نوع انسانریختها، هایدلبرگیها از آتش استفاده میکردند.
آنها ازلحاظ فناوری علاوه بر ساخت ابزارهای سنگی چون تبردستی، ابزارهای پرتابی چون نیزه هم میساختند و احتمالاً سازههای سادهای مثل بادگیر یا سرپناههای ساده هم میساختند.
مدارک باستانشناسی نشان میدهد که آنها بهطور مداوم برای شکار یا استفاده از منابع دیگر به مکانهای خاص مراجعه میکردند. با توجه به یافتههای غار آزیخ، حدس میزنم که ساکنان غار دربند هم از گونه انسانهایدلبرگی بودهاند.
البته این احتمال هم وجود دارد که در آن زمان گونههای دیگری مثل پیشنئاندرتالیها یا گونه ناشناخته دیگری هم در منطقه میزیسته اند که امیدوارم کاوشهای ما در آینده بتواند به این سوالات جواب بدهد.
انقراض هایدلبرگها
این یکی از سوالاتی است که هنوز جواب مشخصی برای آن نداریم. البته نظریههای مختلفی در اینباره وجود دارد. بسیاری از انسان شناسان جسمانی معتقدند نئاندرتالها از انسانهای هایدلبرگ فرگشت یافتهاند. یعنی انسان هایدلبرگ تطور پیدا میکند و در نهایت به انسان نئاندرتال تبدیل میشود.
قابلیت تکلم
به احتمال قوی این انسانهای اولیه قابلیت تکلم داشتند، اما این قابلیت تکلم با آن چیزی که در انسان هوشمند
(Homo sapiens) وجود دارد، بسیار متفاوت است.
انسانهای مدرن توانایی ترکیببندی جملات، استفاده از واژههای متعدد و تلفظ اصوات خیلی متنوع را دارند. اما اعتقاد بر این است که در انسانریختهای قبل از ما حداقل در انسانهای نئاندرتال وهایدلبرگ، توانایی ارتباطات کلامی وجود داشته اما زبان آوایی سادهتری داشتند.
البته هیچوقت نمیتوانیم بفهمیم این ارتباط چطور بوده، چون زبان چیزی است که معمولا در مدارک باستانشناسی بهطور مستقیم قابل ردیابی نیست. تنها در صورت وجود شواهد آناتومیک میتوان با درجهای از اطمینان درباره آن صحبت کرد. برای مثال در یک اسکلت نسبتا کامل از انسان نئاندرتال که در فلسطین یافت شد، استخوان لامی هم حفظ شده بود.
استخوان لامی به زبان و گلو این امکان را میدهد که صداهای مختلف را تولید کند، بنابراین انسان نئاندرتال توانایی ایجاد ارتباط کلامی را داشته است.
اما استخوانهایی که تاکنون از انسانهایدلبرگ به دست آمده، محدود و پراکنده بودهاند. تنها مورد قابل اشاره نتایج بررسی استخوان میانی و بیرونی گوش چند نمونه انسان هایدلبرگی از مکانی در اسپانیاست که نشاندهنده شباهتهایی با انسان مدرن است و قابلیت دریافت باندهای مختلف صدا (صدای متنوع تولید شده در حین صحبت) را داشته است.
برخی مدارک باستان شناسی نیز بهطور غیرمستقیم درباره توانایی اندیشه انتزاعی در این انسانریختها اطلاعاتی میدهد. برای مثال بقایای بیش از سی اسکلت این انسانریختها در کف یک غار چاهی در اسپانیا کشف شده که جسد آنها بهطور عمدی به درون غار پرتاب شده است.
باستان شناسان در جریان کاوش این توده استخوان یک تبردستی سنگی یافتند که همانند اجساد به درون چاه افکنده شده بود. برخی معتقدند که این عمل نمادین بوده و نشانه تفکر انتزاعی و شاید وجود زبان در میانهایدلبرگیها باشد.