مردی که بهخاطر همسر دومش آدم کشت : همسر اولم مرا از مرگ نجات داد

شرق: مردی که به خاطر همسر صیغهای خودش مرتکب قتل شده است، در دادگاه گفت؛ همسر اولش او را از مرگ نجات داده و رضایت اولیایدم را جلب کرده است. به گزارش خبرنگار ما، ماموران پلیس حدود ششسال قبل با تماس تلفنی اهالی منطقهای در تهران، در جریان قتل جوانی قرار گرفتند و زمانی که به محل رسیدند، متوجه شدند فردی که مقتول را با چاقو زده هنوز در محل حضور دارد. وقتی متهم که سیامک نام دارد، بازداشت شد به قتل اعتراف کرد و گفت: «مقتول را نمیشناسم و نمیدانم کیست؛ وقتی مزاحم همسرم شد او را زدم. قصد داشتم از زنم حمایت کنم و نمیخواستم او را بکشم.» پزشکیقانونی تایید کرد ضربه وارده به قسمت حساس بدن مقتول باعث خونریزی شدید داخلی و در نهایت مرگ شده است. پرونده با توجه به شکایت اولیایدم و درخواست آنها برای قصاص قاتل بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم در دادگاه نیز به قتل اعتراف کرد و گفت: «نیمهشب بود که همسر صیغهای من زنگ زد و گفت در راهرفتن به خانه است و مردی مزاحمش شده، من هم بلافاصله از خانه بیرون رفتم. چاقو برداشتم تا اگر درگیری شد، بتوانم از خودم دفاع کنم. وقتی به زنم نزدیک شدم، دیدم مردی قصد دارد او را با خود همراه کند، به سمتش حمله کردم و گفتم؛ او همسر من است. مرد جوان حمله کرد و اینطور بود که یکضربه به سمت او پرت کردم. بعد زنم را رها کرد و رفت. بعد از چنددقیقه متوجه شدم او فوت شده است.» هیات قضات بعد از اتمام جلسه محاکمه وارد شور شدند. آنها، متهم را در قتل عمدی مجرم شناختند و او را با توجه به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم کردند. سیامک سرانجام بعد از گذشت نزدیک به ششسال از ماجرا موفق شد با جلب رضایت اولیایدم از قصاص نجات پیدا کند. او روز گذشته بهلحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد. در جلسه محاکمه بعد از اینکه نماینده دادستان تهران خواستار صدور حکم قانونی به لحاظ جنبه عمومی جرم شد، متهم در جایگاه ایستاد. او زندگیاش را شرح داد و گفت: «مدتی قبل از حادثه با دختری عقد کردم، دختری که همه میگفتند بسیار خوب و متین است. با هم مشکلی نداشتیم اما با زنی دیگر نیز آشنا شدم و تصمیم گرفتم تا زمانی که سر خانه و زندگی خودمان نرفتیم زن جوان را بهصورت صیغهای عقد کنم. اینطور بود که من و کتایون بهصورت موقت ازدواج کردیم و کسی از ماجرا خبر نداشت. برایش آپارتمانی اجاره کردم و خرج زندگیاش را هم میدادم تا اینکه شب حادثه به من تلفن زد، صدایش میلرزید، با ترس خاصی گفت، نزدیک خانه است و مردی او را تعقیب میکند؛ من هم چاقو برداشتم و از خانه بیرون دویدم و به سمت آن مرد رفتم. داشت زنم را به طرف خودش میکشید.