انگشت اتهام دو متهم به سوی یکدیگر

فرهیختگان : دو مرد که متهمند پسر جوانی را که به تازگی از خارج از کشور به ایران برگشته بود در دعوای خیابانی کشته‌اند دیروز پای میز محاکمه ایستادند و انگشت اتهام را به سوی یکدیگر نشانه رفتند.

رسیدگی به این ماجرا از شامگاه نوزدهم آذر 91 به دنبال کشته شدن پسر 25ساله‌ای به نام علی‌اصغر در دستور کار افسران کلانتری 152 خانی‌آبادنو قرار گرفت. بررسی‌ها نشان می‌داد این پسر در جدال با دو سرنشین یک پراید سفید در خیابان میعاد جنوبی از پا درآمده است. پلیس به محل درگیری رفت و به پرس‌وجو پرداخت.
برادر علی‌اصغر که در صحنه درگیری حضور داشت، گفت: «برادرم به تازگی از خارج به کشور برگشته بود تا مدتی را پیش ما بماند. شب سر کوچه ایستاده بودم که برادرم از راه رسید. علی‌اصغر سرگرم احوالپرسی با من و دوستش بود که یک پراید سفید با دو سرنشین، مقابل ما توقف کرد. همان‌موقع راننده پراید از ما پرسید به کی می‌خندید؟ من و برادرم سعی کردیم راننده را متقاعد کنیم که دچار سوءتفاهم شده است. چند دقیقه بعد اما همان راننده به همراه یک مرد جوان برگشت و با علی‌اصغر درگیر شد.»  کارآگاهان با بررسی شماره پلاک خودرویی که برادر علی اصغر به پلیس داده بود، دو متهم فراری به نام‌های محمدرضا و مرتضی را در خیابان‌های وحدت اسلامی و تهرانسر دستگیر کردند.  محمدرضا در بازجویی مقدماتی به قتل اعتراف کرد و گفت: «من به تنهایی یک ضربه به علی‌اصغر زدم.» مرتضی نیز معاونت در قتل را گردن گرفت.
به دنبال بازسازی صحنه جرم کیفرخواست پرونده صادر شد و دو متهم دیروز در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.
در نشست رسیدگی به این پرونده که به ریاست قاضی مصطفی باقری و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، ابتدا پدر علی‌اصغر در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «پسرم برای سر زدن به من و همسرم به ایران برگشته بود که قربانی دعوای خیابانی شد. من از خون پسرم نمی‌گذرم.»  نوبت دفاع به متهم ردیف نخست که رسید منکر جنایت شد. این مرد گفت: «من، علی اصغر را نکشتم و در اداره آگاهی تحت تاثیر حرف‌های مرتضی قتل را گردن گرفتم.»  او در تشریح جزئیات درگیری گفت: «عصر نوزدهم آذر مرتضی به همراه همسر صیغه‌ای‌اش به خانه‌ام آمده بود. قرار بود همسر مرتضی را به شهرستان ببریم. به همین خاطر، سه نفری به خانی‌آباد رفتیم تا از پدرم پول قرض بگیریم. مرتضی و زنش داخل پراید نشسته بودند که من به خانه پدرم رفتم. وقتی برگشتم مرتضی گفت چند جوان به همسرش متلک گفته‌اند. من در هواخواهی از رفیقم با علی‌اصغر درگیر شدم. من و علی‌اصغر گلاویز بودیم که او روی زمین افتاد و غرق خون شد. در آن لحظه دیدم مرتضی چاقو به دست، پشت سر علی‌اصغر ایستاده است. همان‌موقع مرتضی گفت اگر قتل را گردن بگیرم هر طور شده رضایت خانواده علی‌اصغر را جلب می‌کند و پول دیه را هم می‌دهد. باور کنید من در آن دعوا، چاقو در دست نداشتم.»
سپس متهم ردیف دوم به دفاع ایستاد و رفیقش را دروغگو خواند. او گفت: «من و محمدرضا هر دو چاقو داشتیم. خودم دیدم که رفیقم با چاقو به گردن علی اصغر زد. او با دروغگویی می‌خواهد قتل را گردن من بیندازد.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

+24
رأی دهید
-3

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.