توطئه سرقت در میهمانی خانه زن ثروتمند

میهمانی تازه‌عروس در خانه زن تنها بهانه‌ای بود تا توطئه یک سرقت طلایی کلید بخورد.
17 آذرماه سال‌جاری زن 60 ساله‌ای در حالی که آشفته بود به بازپرس شعبه اول دادسرای ناحیه 34 تهران گفت: تنها زندگی می‌کنم، از آنجا که بچه‌ای ندارم همیشه نوه‌های عمویم به من سرمی‌زنند. روز گذشته عروس عمویم به نام ندا با من تماس تلفنی گرفت و گفت می‌خواهد ناهار میهمانم باشد من نیز از آمدنش استقبال کردم و به آشپزخانه رفتم تا ناهار را تهیه کنم.
ساعاتی بعد ندا به خانه‌ام آمد و با هم سفره ناهار را آماده کردیم، در این فاصله وی تلفن‌های مشکوکی داشت و هربار که با تلفن همراهش صحبت می‌کرد به اتاق خوابم می‌رفت. ساعت سه بعدازظهر شد که وی ادعا کرد حالش خوب نیست و انگار سرماخورده است و از من قرص خواست، من رفتم برایش قرص سرماخوردگی ببرم که همزمان زنگ آیفون خانه‌ام به‌صدا درآمد و وی دکمه در بازکن را سریع زد.
وقتی برگشتم دوباره آیفون زنگ خورد وقتی برداشتم مرد ناشناسی با صدای بلندی گفت که پستچی است و برایم نامه آورده، زمانی که جلوی در رفتم تا نامه را تحویل بگیرم ناگهان دیدم در باز است و کسی جلوی در نیست؛ جاخوردم و زمانی که برگشتم تا وارد خانه‌ام که در طبقه اول آپارتمان بود شوم ناگهان مرد قوی‌هیکلی که یک دستمال با بوی تندی دردست داشت آن را روی صورتم گذاشت، همان لحظه گیج شدم و مرا به داخل خانه‌ام هل داد، همزمان مرد دیگری نیز وارد خانه شد که دیدم مسعود نوه عمویم است. آنجا بود که فریادزنان از همسایه‌ها کمک خواستم اما آنها دستمال را در دهانم فرو کردند و در را محکم بستند و سپس با نوار چسب اقدام به بستن دهانم کردند تا کسی متوجه سروصدایم نشود. من نیز با دست‌هایم تقلا کردم خودم را نجات دهم، در زمان زد و خورد بود که انگشت کوچک دست راستم شکست، همزمان که همسایه‌ها متوجه سروصدای من شده بودند به کمکم آمدند و هرچه به در کوبیدند آنها در را به رویشان باز نکردند. در این بین مسعود و همدستش مرا رها کردند و وارد اتاق خوابم که به حیاط خلوت آپارتمان راه دارد شدند واز آنجا فرار کردند من نیز خود را به در ورودی رساندم و از همسایه‌ها کمک خواستم که همزمان تازه عروس عمویم که در خانه مانده بود در را قفل کرد. نیم ساعت پس از کشمکش بین من و دزدان، مأموران کلانتری 127 نارمک سررسیدند، هر چه مأموران در را کوبیدند تا تازه عروس در را به روی آنان باز کند، بی‌فایده بود.
مأموران به ناچار تصمیم گرفتند در را بشکنند، آنجا بود که ندا در را باز کرد و در حالی که دستانش از سوی شوهر و همدست دیگرشان بسته بود به دروغ ادعا کرد که وی نیز مورد حمله دزدان قرار گرفته است. وقتی با ادعاهای زن تنها، مسعود نیز بازداشت شد بازپرس «نصرتی» تازه عروس و داماد تبهکار را تحت بازجویی قرار داد.
مسعود در بازجویی‌ها گفت: این زن که از بستگان ما است به تنهایی زندگی می‌کند و 200 میلیون تومان پول در حسابش دارد و چون بچه‌ای ندارد وکالت داده بود بعد از مرگش اموالش به برادرم برسد. حتی خودرویش نیز به اسم برادرم بود اما چند وقت پیش ناگهان نظرش عوض شد و آن را به نام خودش زد. باور کنید من دزد خانه‌اش نیستم، روز حادثه فقط رفتم تا رسید برادرم را که به وی بدهکار بود از او تحویل بگیرم. این مرد وقتی در بازجویی‌ها دچار تناقض‌گویی شد چاره‌ای جز اعتراف ندید و گفت: روز حادثه من تلفنی با همسرم ندا در ارتباط بودم، از آنجا که می‌دانستم این زن از وضعیت مالی خوبی برخوردار است از قبل نقشه کشیدیم که به خانه‌اش دستبرد بزنیم. بنابراین به یکی از دوستانم به نام «رحیم» پیشنهاد دادم که در این سرقت ما را همراهی کند. روز سرقت وقتی وارد خانه این زن شدیم پس از بستن دهانش سرویس طلایش را برداشتیم، زمانی که همسایه‌ها پشت در آمدند تا ما را دستگیر کنند از ترس فرار کردیم و برای اینکه همسرم را بی‌گناه نشان دهم، خودم دست و پایش را بستم و من و همدستم از حیاط خلوت پا به فرار گذاشتیم.
بنابر این گزارش، همدست این تازه عروس و داماد فراری بوده و تحت تعقیب کارآگاهان است.

+20
رأی دهید
-1

agha_ehsan - تهران - ایران
واقعا چرا اسم این نوابغ توی گینس ثبت نمیشه ؟ آخه دیوانه ها اینم نقشه بود که کشیدین ؟!
‌سه شنبه 9 دي 1393 - 13:05
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.