راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل هفدهم - لایف استایل

مردم ترکیه لایف استایل مخصوص به خود را دارند و شما برای زندگی در ترکیه لازم است این لایف استایل را یاد بگیرید...یکی از مهمترین نکات البته بحث شیرین ماچ و بوس است... در ایران دو مرد که به هم میرسند در صورت آشنایی و دوستی قبلی سریع لبها را به کار میاندازند و اقدام به بوسیدن گونه، لپ و یا گوش یکدیگر میکنند...آن هم سه بار...در ترکیه این کار نوعی رابطه جنسی محسوب شده و اگر شما مرد باشید و نسبت به یک مرد ترک چنین عملی انجام دهید به احتمال زیاد یک کشیده نصیبتان خواهد شد...سیستم برخورد مردها در ترکیه این است که ابتدا دست میدهند، بعد در حالی که دستهای هم را نگه داشته اند با نوک پیشانی دو ضربه ی آرام (راست/ چپ ) به کله ی یکدیگر میزنند...یاد گرفتن این شیوه برای بیان دوستی و آشنایی نیاز به تمرین دارد... سعی کنید قبل از آموزش کافی اقدام به این عمل نکنید...مواردی داشته ایم که ایرانیانی که خیلی زود قصد حل شدن در جامعه ی ترکیه را داشته اند نتوانستند ضربات خود را کنترل کرده و ابروی طرف را با یک کله  شکافته اند...یا حتی بدتر از آن چون کله زدن در ایران یک تکنیک رزمی رایج در دعواهای خیابانی ست به محض تماس کله با کله، جو گیر شده و با یک کله دماغ طرف را شکسته اند ...
در بین زنها البته چنین چیزی رایج نیست و نگارنده دقیقا نمیداند که زنها چطور آداب مصافحه و معانقه را به جای می آورند.

بوسیدن دست و پا هم در مورد بزرگترها و افراد سن و سال دار خیلی رایج است...یعنی مثلا عروس که به مادر شوهر میرسد باید حتما  دولا شود و دست او را ببوسد...حتی بوسیدن پا هم دیده شده که البته نوعی پاچه خواری محسوب میشود و مخصوص عروسها/دامادها ئیست که اول زندگی میخواهند خودشان را در دل مادر شوهر/مادر زن جا کنند.

در ترکیه دو جور ترک داریم... ترک مدرن و ترک سنتی...ترکهای مدرن که به خاطر  ظاهر تر و تمیز و شیک خود به  ترکهای کوزی گونی هم مشهورند تقریبا فرقی با شهروندان اروپایی ندارند...فهمیده، تحصیلکرده، خوشتیپ، خوشفکر، اهل تسامح و تساهل و خلاصه آنچه خوبان همه دارند را یکجا دارند...و خوبی اش این است که ترکها به خصوص در شهرهای بزرگ هشتاد درصد اینچنین هستند... اما امان از ترکهایی که به آرمانهای مرحوم  آتاتورک وفادار نبوده و فیزیولوژی بدنشان با سیستم سنتی و یلخی و اسلامی سازگار تر بوده و در آن مسیر رشد کرده اند...در بخشهایی از جامعه ی ترکیه که سنتی ست چیزی به نام زن به عنوان شریک زندگی وجود خارجی ندارد...زن خدمتکاری شبانه روزیست که مرد به او افتخار همبستری میدهد...از آنجا که این نوشته طنز است و قرار نیست شما را بگریاند بنده بیش از این مساله را باز نمیکنم...همینقدر بدانید که احمد خاتمی امام جمعه ی تهران و حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه ی کیهان در قیاس با برخی از مردهای سنتی ترکیه، انسانهایی روشنفکر و حامی حقوق زنان محسوب میشوند...

چیزی که در ترکیه بسیار جلب توجه میکند رفتار مردم این کشور با حیوانات است...برخلاف ایران که سگها و گربه ها مثل فشنگ از جلوی آدمها فرار میکنند و انسان و حیوان مثل جن و بسم الله هستند، در معابر و پیاده رو های  ترکیه سگها و گربه ها در کنار عابرین برای خود خرامان خرامان راه میروند و کسی کاری به انها ندارد...هر گوشه و کناری که چشم بیندازی کسبه و یا مردم ظرف آب و غذایی برای آنها گذاشته اند و تقریبا سر سطل آشغال رفتن و غذا پیدا کردن برای حیوانات اینجا منسوخ شده است...این پدیده برای خیلی از پناهجویانی که به تازگی از ایران به ترکیه آمده اند قابل باور نیست...خیلیها در ایران فکر میکنند که کلمه ی سنگ و سگ از یک خانواده هستند و طبیعی ترین برخورد با هر سگی این است که سنگی به سمتش بیندازی...اما کافیست در ترکیه لگدی حواله ی سگ و یا گربه ای نمایی تا صد جفت چشم با تعجب به شما خیره شود که این دیگر چه جور حیوانی ست...!؟ از کجا آمده است و دقیقا مشکلش با حیوانات چیست؟ و گاهی آنقدر نگاهها سنگین میشود که مجبور میشوید بروید و روی آن زبان بسته را  ببوسید و از دلش در بیاورید...!
این که ترکها چه کار کرده اند و چطور این فرهنگ را بین مردم جا انداخته اند سوالی ست که جواب دادن به آن مربوط به این سلسله درسگفتارها نخواهد بود.

از بحث حیوانات که بگذریم کمی هم در مورد فرهنگ بالکن نشینی یا همان تراس نشینی ترکها بگوئیم...در ترکیه هر خانه ای اول یک تراس بوده که بعد دست و پا دراورده و اتاقها و زوائدی به آن اضافه شده...ترکها شعری دارند با این مضمون که: "اتاق خواب و حمام را از من بگیر...بالکنم را نه..." بالکن اصلی ترین اتاق خانه است...صبحانه توی تراس خورده میشود...بین صبحانه و ناهار اعضای خانه توی بالکن میشنینند و با هم حرف میزنند و معاشرت میکنند...گوشه ی بالکن باربکیو و بساط پخت و پز هست و برای تهیه ناهار لازم نیست کسی موقعیت را ترک کند و ناهار توی بالکن آماده و همانجا خورده میشود...بعد از ناهار اهالی چرتی توی بالکن میزنند و دم عصر هم  همانجا دور هم مینشینند به صرف چای و بازی تخته...هوا که تاریک میشود چراغ بالکن را روشن میکنند و تازه زندگی شبانه ی بالکنی آغاز میشود...آبجو و نوشیدنیهای مجاز (غیر مجاز سابق) همراه با  مزه و مخلفات روی میزی توی بالکن چیده میشود و تا پاسی از شب مینوشند و میخورند و حرف میزنند...و مدیون هستید اگر فکر کنید جایی بهتر از بالکن (در صورت مناسب بودن فصل) برای خواب شبانه وجود دارد... تنها رفتن به دستشویی، خرید کردن و نیز رفتن به سر کار دلایل موجهی برای ترک بالکن در زندگی مردم ترکیه محسوب میشود.

لینک های مرتبط :

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل اول - مرز

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل دوم - تجهیزات

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل سوم - پیدا کردن قاچاقبر

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل چهارم - مذاکره با قاچاقبر

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل پنجم - رد شدن پیاده از مرز

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل ششم - عبور با اسب

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل هفتم - خاک ترکیه

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل هشتم - شوک فرهنگی

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل نهم - نایت کلاب

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل دهم - دفتر آسام

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل یازدهم - ورود به شهر محل اقامت

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل دوازدهم - کیس تغییر دین

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل سیزدهم - کیس همجنسگرایی

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل چهاردهم - کیس سیاسی

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل پانزدهم - کیس بهایی + یک خاطره

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل شانزدهم - پیدا کردن خانه و مبحث انرژی

+19
رأی دهید
-23

سامسونگ.لیمو - رم - ایتالیا
و تقریبا سر سطل آشغال رفتن و غذا پیدا کردن برای حیوانات اینجا منسوخ شده است. با تعجب به شما خیره شود که این دیگر چه جور حیوانی ست...!؟ از کجا آمده است و دقیقا مشکلش با حیوانات چیست؟ و گاهی آنقدر نگاهها سنگین میشود که مجبور میشوید بروید و روی آن زبان بسته را ببوسید و از دلش در بیاورید...!. عالی بوووودوود ..دستت درد نکنه .کلی خندیدیم
‌پنجشنبه 13 آذر 1393 - 13:36
MIRZADEH I ESHGHI - دوسلدورف - آلمان
طرف چنان از ترکیه و فرهنگ ترکیه تعریف میکنه که انگار ترکیه کره میریخه و هیچکس ترک ندیده و هیشکی ترکیه نرفته!ایشون اگه از ترکیه تشریف ببره زاگرب یا ورشو یا سواحل بلغارستان که سکته فرهنگی‌ میکنه!
‌پنجشنبه 13 آذر 1393 - 13:51
winnie1987 - بيرمنگهام - يوكي
MIRZADEH I ESHGHI - دوسلدورف - آلمان کاملاً موافقم، من یک بار رفتم ترکیه برای هفت پشت من بس هست. از ترکیه کشوری بی‌ فرهنگ تر ندیده‌ام، حتی ما ایرانیها خیلی‌ با فرهنگ تر و با شعور تر از ترکها هستیم. این بابا انگار جای دیگه یی تا بحال نرفته. در قیاس با ترکها، مردم انگلیس مردمی بسیار با انصاف و مهربان و با فرهنگ و با کلاس و فروتن و خاکی هستند، دیگه فکر کن ترکیه چه وضعی داره!!
‌پنجشنبه 13 آذر 1393 - 16:59
بت شکن - مونترال - کانادا
1-شراگیم جان در مورد حیوانات بی‌ آزاری چون سگ و گربه درست گفیتد. ولی‌ من خاطره بسیار بدی دارم از ترکیه. با خانواده رفته بودیم بدروم یکی‌ از شهر‌های زیبای ترکیه. هتل ما در یکی‌ از حومه‌های بدروم به نام توربا بود. صبح‌ها عادت داشتم قبل از صبحانه در کنار دریاچه پیاده روی کنم. از آنجایی که گیاه خوار هستم سهم گوشت خودم کمی‌ هم بیشتر بر میداشتم داخل یک کیسه پلاستیک می‌کردم و هنگام پیاده روی صبگاهی به سگ‌ها میدادم. از این رو سگ‌ها هر روز صبح منتظر من بودند و دنبالم راه میفتادند. روز آخر اقامت مردی مثلا با کلاس ترک که به ییلاق آمده بود را دیدم که با سگش به پیاده روی آمده بود. گویا چون سگ‌های محله تحمل دیدن سگ غریبه را نداشتند شروع به پارس کردن و نزدیک شدن به سگ غریبه کردند. من از دور دیدم طرف قلاده سگش را به طول ۲ متر با سگک در هوا میچرخانید و به سگ‌ها میزد من نزدیک شدم و به انگلیسی‌ به آقای با کلاس گفتم این کار را نکن این‌ها کاری ندارن ناگهان از کوره در رفت شاید فکر کرد که اون سنگ‌ها مال من هستند شروع ب پرخاشگری به زبان ترکی‌ کرد و ...
‌پنجشنبه 13 آذر 1393 - 17:10
بت شکن - مونترال - کانادا
2- از آنجایی که سگ‌ها من را میشناختند شروع به حمله کردند و پاچه طرف را گرفتند و روی زمین میکشاندند که من آنها را سوا کردم ولی‌ دوباره بلند شد و مشت محکمی به صورتم کونبید و خون از بینی‌‌ام جاری شده که ناچار شدم برگردم هتل و پلیس را صدا کنم. ولی‌ اشتباه کردم به هتل برگشتم چون وقتی‌ پلیس بعد از ۲ ساعت آمد طرف با پاچه پاره رفته بود. پشیمان شدم که چرا اول تعقیبش نکردم تا محل سکونتش را شناسایی کنم بعد سراغ پلیس روم..!!
‌پنجشنبه 13 آذر 1393 - 17:12
arman93 - یزد - ایران
winnie1987 - بیرمنگهام - یوکی - خاک .... غرب زده خود فروخته این چه جمله ای بود دیگه : حتی ما ایرانیها خیلی‌ با فرهنگ تر و با شعور تر از ترکها هستیم. خوب مشخصه بافرهنگ تریم نه چون فرهنگ اونها پایینه بلکه فرهنگ ما اصیله ما از همه دنیا بافرهنگ تر و متمدن تریم
جمعه 14 آذر 1393 - 06:51
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.