افشای یک سرقت علمی که «دانشگاه تهران» را لرزاند
به گزارش پارسینه، اگر داستان زندگی هلن کلر، نویسنده ناشنوا و نابینای آمریکایی را شنیده باشید، خواهید دانست که اتهام سرقت ادبی چه بر سرش آورد؛ داستان کلر البته مربوط به قرن گذشته است اما جالب خواهد بود بدانیم در دور و اطرافمان هنوز افراد زیادی با مدارک عالیه هستند که نه این داستان را میدانند و نه ترسی از سرقت ادبی و عواقبش دارند.
هرچه سالهای سال درباره آفت های خرید و فروش پایان نامه و اثرات نامبارک آن بر اوضاع علمی کشور گفته شده و با بی توجهی مسئولان بازار علم فروشی به جای برچیده شدن، رونق گرفته، باز در به نظر در قبال داستانی که به تازگی افشا شده چیزی نیست؛ سرقت علمی گسترده توسط یکی از اساتید مطرح دانشگاه تهران!
داستان این بار پیرامون استادی نام آشنا و سرشناس بود که آوازه تخصصش مدت ها پیشتر مرزهای کشورمان را درنوردیده و نام وی را در میان اساتید برتر جهانی قرار داده بود تا به نظر برسد بعد از مدت ها چشم غربی ها یکی از مفاخر ایرانی را دیده و جا دارد که از جمیع جهات به خود ببالیم.
البته این تنها یک روی ماجرا بود، روی خوش ماجرا. روی ناخوش زمانی آشکار شد که کنجکاوی یکی از دانشجویان این استاد موجب شد برخی مقالات انگلیسی وی را در گوگل جستوجو نماید. از اینجا بود که پای مقالات و کتاب های نوشته شده توسط دیگران به داستان باز شد و بعد این مسیر اینقدر توسط چند تن دیگر پیموده شد که دست آخر معلوم شد استاد محبوب، سرقت علمی را به اعلی درجه رسانده است!
از اینجا به بعد، شهرت جهانی استاد موجب شد تا مشکل آشکار شده در قالب مقالهای با عنوان «نمونهای از سرقت ادبی گسترده» [سرقت ادبی را با نام های «دزدی علمی» و «انتحال» هم میشناسند] در یک سایت خارجی منتشر شده و نام دانشگاه تهران به نام استادی که نام و آوازهاش به تازگی مخدوش شده، سنجاق شود، چرا که این فرد استاد دانشگاه تهران بود.
البته استاد در خلال این افشاگری ایران نبود و در فرصت مطالعاتی در خارج از کشور به سر میبرد و هنوز معلوم نیست چه واکنشی نشان خواهد داد اما دلایل گردآوری شده اینقدر دقیق و متقن است که برایش در دانشگاه تهران جلسه گذاشته و احتمالا نتیجه آن را تاکنون به اطلاعش هم رساندهاند.
حالا برای خیلی ها ثابت شده که متون نوشته شده توسط استاد، متونی است که پیشتر توسط اساتید دیگری نوشته شده و جز پس و پیش کردن چند لغت و اصطلاح، افزودن مقدمه و کمی ویراستاری، رد دیگری از استاد در آنها نمی توان یافت؛ اما این فرد تنها استادی است که دست به چنین کاری زده و کارکردهای روز افزون اینترنت و قابلیت هایی چون جستوجوی اینترنتی یا امثال «گوگل بوکز» را در محاسباتش ندید گرفته است؟ آیا تنها فردی است که سرقت ادبی کرده و از مزایای تلاش دیگران بهره مند شده است؟
پاسخ به این سوالها نه تنها سخت به نظر نمیرسد، بلکه چه بسا خیلی هایمان مثال های خوبی برای گسترده بودن این اتفاق در ذهن داشته و ورای آن، بتوانیم تحلیلی درباره چرایی بروز و گسترده شدن هم ارائه دهیم. اینجاست که چرایی برخورد نکردن مسئولان ادوار مختلف با این تخلف جبران ناپذیر و حتی در دست نبودن برنامهای برای مقابله با آن از این به بعد در قامت سوال بزرگتری آشکار خواهد شد که داستان اخیر میتواند بهترین مقدمه برای طرح آن از مسئولان باشد.
براستی چه زمانی وقت آن خواهد رسید که مسئولان تدبیری برای این موضوع بیاندیشند و مانع از آن شوند که مدرک گرایی، بهره بردن برخی از رانت های مختلف و سیستم پر اشکال ارتقای علمی افراد در جامعه اصلاح شده و بساط خرید و فروش و سرقت علمی و ادبی در کشورمان برچیده یا دست کم محدود شود؟!
«تابناک» در روزهای آتی ابعاد دیگر گسترش پدیده انتحال را بررسی خواهد کرد؛ به این امید که ابعاد مختلف ماجرا آشکار شده و در نهایت انشالله موجب شکل گیری اتفاقی مثبت در این باره شود.