راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل نهم - نایت کلاب

شراگیم زند

از زمانی که سلسله مباحث آموزش پناهجویی به خاک ترکیه رسیده است پناه پژوهان بسیاری ایمیل زده اند و تقاضا کرده اند که با توجه به سنگینی مباحث و سختیهای راه، برای رفع خستگی و جلوگیری از دلزدگی،  یک "برک تایم" کوچک در آنکارا داشته باشیم و به بحث شیرین تفریحات سالم (ناسالم سابق) بپردازیم... عده ای هم حتی پا را فراتر از این گذاشته و گفته اند شما در فصل سوم و مبحث پیدا کردن قاچاقبر قول دادید که اگر به پیشنهادات وسوسه انگیزی که در شهر های مرزی میشود وقعی ننهیم در آنکارا خود شما برای ما یک مورد خوب و قیمت مناسب ردیف میکنید...
من با داشتن برک تایم در این بخش از مباحث مشکلی ندارم اما اینکه بخواهم در برابر زیاده خواهی عده معدودی پناه پژوه  کوتاه بیایم و شغل شریف معلمی را با شغل مد نظر ایشان تاخت بزنم اینگونه نیست و نخواهد بود...بهترین کار این است که در این مقطع....

یکی از پناه پژوهان جدی و ساعی از جلوی کلاس: آقا اجازه...میشه این جلسه در مورد نحوه ی  ارائه ی کیس و ویژگیهای کیس مناسب در سازمان ملل صحبت کنیم؟ خیلی عقبیم...!
صدایی از ته کلاس: خفه شو خر خون!
صدایی دیگر از ته کلاس: چاقال...زنگ آخر وایسا جلوی در...
صدایی دیگر: کیس مناسب تو اینجا پیش منه...بیا بگیرش!
همهمه و سر و صدا در کلاس...

دوستان...عزیزان...خواهش میکنم سکوت و شان کلاس رو رعایت کنید...اجازه بدهید خود من در این مورد تصمیم بگیرم...من فکر میکنم مسائل مهمی هست که بیان آنها در کلاسهای درس همیشه تابو بوده و چون هیچوقت در این مورد صحبتی نشده و آموزشی هم داده نشده است متاسفانه پناهجویان بسیاری به خاطر ناآگاهی، همه ساله  توسط سودجویان ترک سرکیسه میشوند و دستشان هم به جایی بند نیست...
من در این جلسه میخواهم نحوه ی استفاده ی صحیح از "نایت کلاب" را به شما نوگلان عرصه ی پناهندگی آموزش بدهم...

(کل کلاس به استثنای ردیف جلو منفجر میشود)
صداهای پراکنده: ای ول استاد...استاد دمت گرم...پایتیم استاد...استاد آموزش عملی هم داره...؟

ساکت...ساکت باشین...کلاسهای دیگه درس دارن...وقت کلاس رو نگیرین...
خب...اینکه چرا درصد زیادی از پناهجویان ایرانی به محض رسیدن به جوامع آزاد و یا نسبتا آزاد به دنبال فرصتی برای سر زدن به نایت کلاب میگردند دلایل واضح و مشخصی دارد...نشستن پشت میز بار با یک لیوان ویسکی در حالی که کمی آن سو تر دافی ها در حال قر و قمیش آمدن و به اصطلاح "پا دادن" هستند فانتزی بسیاری از مردان ایرانی ست...این فانتزی به قدری قوی ست که کافیست توی کافی شاپی در ایران در حال خوردن بستنی شکلاتی باشند و دختری محجبه چهار تا میز آن سو تر یک لحظه تصادفا نگاهشان کند که نتیجه بگیرند طرف داشته چراغ سبز نشان میداده و تا یکهفته با این فانتزی جنسی سر خود را گرم کنند...بدیهی ست برای چنین مردانی بودن در "نایت کلاب" که در آن دافهای آنچنانی رسما هر مشتری تازه واردی را  میجوند، یک رویای غیر قابل چشم پوشی ست...

در آنکارا نایت کلابها معمولا در یک محدوده مشخص قرار دارند...یعنی یک خیابان را از سر تا به ته که بروید ده بیست نایت کلاب هست که میتوانید وارد شوید...برای انتخاب نایت کلاب مناسب بهترین روش این است که جلوی آنها قدم بزنید و نره غولهایی که به عنوان گارد جلوی در ایستاده اند را برانداز کنید...سعی کنید در ذهنتان تجسم کنید که دارید از آنها کتک میخورید و بعد ببینید ترجیح میدهید از کدامشان کتک بخورید...! نایت کلابی را انتخاب کنید که حتی المقدور گارد آن کمتر گولاخ بوده و جای بریدگی و خالکوبی کمتری روی بدن و سر و صورت داشته باشد...با اینکه شما یک انسان محترم هستید و کسی حق ندارد دست روی شما دراز کند اما وقتی ایرانی هستید، پناهجو هستید، هنوز غیر قانونی هستید،"هر" را از "بر" تشخیص نمیدهید و مهمتر از همه اینکه حاضر نیستید برای کمی مسکرات و چهار تا لبخند چسکی که قرار است چهار تا داف خسته تحویلتان بدهند، پونصد ششصد لیر بپردازید، احتمال اینکه بروید داخل نایت کلاب و خونین و مالین بیرون بیائید به هر حال وجود دارد...
وقتی نایت کلاب مناسب خود را پیدا کردید نفس عمیقی کشیده و با اعتماد به نفس کامل وارد شوید...داخل نایت کلاب دنیای دیگریست...لیدی های جوان با عشوه و لبخند شما را به سر میز خود دعوت میکنند...اهمیت ندهید و سعی کنید خود را ریلکس نشان بدهید...اگر بفهمند تازه کار هستید و یا هول شده اید بدجور توی پاچه تان میکنند.. یک میز خالی پیدا کنید و بروید همانجا بنشینید....به محض اینکه سر یک میز نشستید یک گارسون تر و تمیزو خندان با یک سینی پر از آجیل و تخمه و ماست موسیر و چیپس و پفک به سراغتان می آید و همزمان که اینها را برایتان روی میز میچیند میپرسد که چه درینکی میل دارید...لب به هیچ چیزی نزنید و با ایما و اشاره از او بخواهید که آت و آشغالهایی را که برایتان روی میز چیده جمع کند و ببرد...گارسن این کار را نمیکند و با لبخند پشتتان میزند که یعنی آقا این حرفها چیست و شما میهمان ما هستید و اینها قابل شما را ندارد و خلاصه همه ی زورش را مینزد که خرتان کند تا یک دانه کشمشی پفکی چیپسی چیزی از آن سفره ی گسترده قبل از آنکه قیمتش را بپرسید به دهان بگذارید...الان شما دقیقا در موقعیت حضرت آدم هستید که شیطان میخواست او را بفریبد...کم نیاورید...به چشمانش نگاه کنید و به او بگوئید "کاچ؟"
در نایت کلاب "کاچ" اسم اعظم است و آن را که بر زبان  بیاورید همه ی سحر و جادوی شیاطینی را که قصد فریفتن و خالی کردن جیب شما را دارند باطل میکند...
"کاچ" یعنی چند؟
بعد از کمی چانه زنی قیمت یک سرویس آب جو با مخلفات را بالاخره به زیر سی لیر برسانید...درست است که سی لیر برای یک لیوان آبجو و کمی مخلفات زیاد است اما فراموش نکنید شما در نایت کلاب هستید و همین سرویس را بدون پرسیدن قیمت، تا صد لیر هم پایتان حساب میکنند...
لبی که تر کردید تازه عملیات اصلی صاحبین نایت کلاب برای خالی کردن جیب شما شروع میشود...چشم به هم بزنید میبینید یکی دو خانم خیلی قشنگ امده اند سر میزتان و دارید دور هم هرهر کرکر میکنید...این وسط گارسن هم از گرم شدن سر شما سوء استفاده کرده و یواشکی می آید و دو لیوان ویسکی میگذارد جلوی آن خانومهای خیلی قشنگ...دقت کنید عزیزان من...به هیچ وجه...به هیچ وجه...به هیچ وجه اجازه ندهید که این خانومها لب به ویسکی هایشان بزنند...از گارسن قاطعانه بخواهید که ویسکی هایش را بردارد و ببرد و گورش را گم کند...گارسن هی لبش را گاز میگیرد که یعنی زشت است و این لیدی های زیبا میهمان شما هستند و اینجور درست نیست و جنتلمن باشید و... خلاصه اگر جو بگیرتتان و کوتاه بیائید یا باید سیصد چهارصد لیر بابت جنتلمن بودن و همان دو تا لیوان ویسکی پیاده شوید و یا سر و کارتان با آن آقای گولاخ جلوی در است و باید سیصد چهارصد لیر را خرج بخیه زدن خود نمائید...!
حالا که با ابعاد مختلف این قضیه آشنا شده اید این را هم بگویم که نکته ی غم انگیز ماجرا اینجاست که در نود درصد مواقع محتویات آن دو لیوان به اصطلاح ویسکی چهارصد لیری که لیدی های جوان آن را معمولا سر ضرب و یک نفس  سر میکشند، چیزی به جز آب سیب صد در صد طبیعی نیست...!
اگر توانستید از مرحله ی "تنقلات صد لیری" و "لیدی ویسکی خوار" به سلامت عبور کنید و جیبتان کامل خالی نشود، این بار  لیدی ها شخصا دست به کار میشوند تا جیب شما را خالی کنند...هر لیدی در این مرحله قیمت خودش را برای یک ساعت بودن با شما بعلاوه ی هزینه ی هتل (مکان سابق!) اعلام میکند...نکته جالب اینجاست که هزینه ی هتل برای اینکه یک ساعت اتاق در اختیار شما  بگذارد از کرایه ی همان اتاق در همان هتل برای یک روز بیشتر است...! توصیه من به شما این است که به همان لاس خشکه بسنده کنید و وارد فاز اجرایی نشوید...پوشش و سر و وضع لیدی ها معمولا در نایت کلاب  به گونه ایست که شما تقریبا همه ی دیدنیها را دیده اید و ارزش ندارد برای سه دقیقه تماس فیزیکی چهارصد لیر دیگر هم بپردازید...!  بله...درست خواندید...سه دقیقه...جدی فکر میکنید اگر بروید هتل، در برابر یک لیدی پروفشنال یک ساعت دوام می آورید؟
بعد از خوردن آب جو بلند شوید...تشکر کنید...صورت حساب سی لیری خود را بابت خوردن آب جو و مخلفات بپردازید و از نایت کلاب بیرون بروید...این بار به خیر گذشت...!

پ.ن: بدیهی ست که این قسمت با استفاده از تجربیات سایر پناهجویان نگاشته شده است و نگارنده هیچ تجربه ی شخصی و ملموسی در این زمینه نداشته، ندارد و نخواهد داشت.

لینک های مرتبط :

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل اول - مرز

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل دوم - تجهیزات

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل سوم - پیدا کردن قاچاقبر

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل چهارم - مذاکره با قاچاقبر

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل پنجم - رد شدن پیاده از مرز

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل ششم - عبور با اسب

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل هفتم - خاک ترکیه

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل هشتم - شوک فرهنگی

+25
رأی دهید
-2

arman20121391 - طبس - یزد - ایران
بدیهی ست که این قسمت با استفاده از تجربیات سایر پناهجویان نگاشته شده است و نگارنده هیچ تجربه ی شخصی و ملموسی در این زمینه نداشته، ندارد و نخواهد داشت : آره جون عمه ات باور کردیم . خودتی
‌چهارشنبه 5 آذر 1393 - 16:15
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.