مجوسان یا مغانی که نخستین ستایندگان عیسی بودند
داستان "سه مجوس شرقی" از دستمایههای ثابت و اصلی هنر مسیحی
کلیسای جامع شهر کلن در غرب آلمان به خود میبالد که از ۸۵۰ سال پیش حافظ بقایای استخوان یا اسکلت سه مرد دانا یا سه پادشاهی است که پس از ولادت عیسی نزد "فرزند خداوند" حاضر شدند و او را ستایش کردند. به همین مناسبت در شهر کلن نمایشگاه اختصاصی بزرگی برگزار شده است.
تنها یکی از انجیلهای رسمی چهارگانه به این رویداد غریب اشاره کرده است. در آغاز باب دوم "انجیل متی" آمده است: "چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت، ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم."
در ادامه داستان مجوسان به پیروی از ستارهای که راهنمای آنهاست، زادگاه عیسی را مییابند. به نزد طفل میروند، او را نیایش میکنند و هدایای گرانبهای خود را به او تقدیم میکنند. آنها سپس از راهی دیگر به وطن خود برمیگردند.
مجوسانی که از مشرق به زادگاه عیسی رفته بودند، نخستین کسانی بودند که تولد عیسی را بشارت دادند و به رسالت او ایمان آوردند. از این رو این داستان در عقاید مسیحی اهمیت زیادی یافت و در طول تاریخ شاخ و برگ بسیاری پیدا کرد، از جمله این که راویان بعدی گفتند که شمار آنها سه نفر بوده و در راه بازگشت به دیار خود کشته یا "شهید" شدند.
درباره اصل رویداد هیچ قرینه یا شاهد تاریخی وجود ندارد، اما تبعات آن در تاریخ ثبت شده و امروزه بخشی ثابت از تاریخ کلیسای کاتولیک به شمار میرود.
حدود سه قرن بعد از "رخداد"، هلنای مقدس، مادر کنستانتین امپراتور رم، که بسیاری از رسوم و مناسک و آیینهای مسیحیت به او منسوب است، در سفری زیارتی که در پایان زندگی به فلسطین کرد، بقایای جسد سه فرزانه را "کشف" کرد، با خود به آسیای صغیر برد و به کلیسای بزرگ قسطنطنیه سپرد (ایاصوفیه در استانبول امروز). استخوانهای "مقدس" در قرن پنجم به میلان منتقل شدند و چند قرن بعد در تابستان ۱۱۶۴ میلادی به شهر کلن اهدا شدند.
شهر کلن که تا آن زمان از نظر آثار و مواریث دینی فقیر بود، برای پاره استخوانها ضریحی زرین ساخت. به شکرانه همین "موهبت" در سال ۱۲۴۸ میلادی در کلن سنگبنای کلیسایی پرشکوه نهاده شد که گفته میشود امروز پس از سن پتر واتیکان، دومین کلیسای بزرگ جهان است. از آن پس کلن به زیارتگاهی معتبر برای پیروان آیین مسیح بدل شد و توانست در رقابت برای جلب زایران، که در سدههای میانه مهمترین منبع درآمد و مایه رونق شهرها بود، جایی ویژه کسب کند.
پیشرفت افسانه در تاریخ و هنر
کلیسای جامع شهر کلن که به افتخار "سه پادشاه مقدس" بنا شده است
با گسترش آیین مسیح، افسانه سه فرزانه به چند دلیل در باورهای مسیحی جایگاه ویژهای پیدا کرد. نخست آن که افرادی فرزانه و حکیم با الهام از نیروی غیب ولادت عیسی را پیشبینی کرده بودند. دیگر این که آنها میدانستند این نوزاد همان مسیح، ناجی یا پادشاه یهود است؛ و سوم این که آنها از شرق آمده بودند، شاهدی بر این مدعا که رسالت عیسی برای همه اقوام و مردمان بوده و نه تنها برای قوم یهود.
در روایتهای اولیه بر پایه "انجیل متی"، آنها سه مرد دانا یا "مجوس" بودند اما در روایتهای بعدی، به ویژه از قرن دهم، پادشاه خوانده شدند. این تحول هم میتوانست به ارتقای "اسطوره" کمک کند و هم به نهاد پادشاهی که در اروپا گسترش یافته بود، تقدس ببخشد و آن مقام دنیوی را در کنف حمایت کلیسا قرار دهد.
داستان "مجوسان شرقی" در سیر هنر اروپایی نیز جایگاه برجستهای پیدا کرد، تا آنجا که، در کنار صحنه ولادت و واقعه تصلیب، یکی از سه دستمایه مهم هنر مسیحی شد.
در نمایشگاه کلن مجموعه بزرگی از اسناد و اوراق، تابلوها و پیکرهها و اشیای باستانی گرد آمده که از قرن چهارم تا یازده میلادی پیرامون این موضوع در فرهنگ غرب شکل گرفته است. نمایشگاه هم خاستگاه "رخداد" را نشان میدهد و هم سیر تاریخی آن را.
نکته آموزنده این است که اسطوره در دورههای گوناگون، بنا به نیازها و خواستهای هر دوره، یا متناسب با افق معنوی آن روزگار، رنگ عوض میکند و این تحول دیر یا زود در هنر نیز بازتاب مییابد.
به روشنی میتوان دید که از مقطعی سه مرد "فرزانه"، پادشاه خوانده میشوند و کلاه یا دستار آنها جای خود را به تاج شاهی میدهد. در زمانی که نگاه به شرق قوت گرفته، آبای مسیحی آنها را به ایران و عربستان و هند نسبت میدهند، و زمانی که فتوحات استعماری رواج یافته، آنها را نمایندگان سه قارهای میشمارند که در آن زمان شناخته شده بودند، یعنی آسیا و اروپا و افریقا. از همین مقطع است که یکی از سه "فرزانه" رنگ عوض میکند و سیاهپوست میشود.
بر همین روال میتوان دید که هنرمندان حال وهوای آشنای محیط خود را به "صحنه" میدهند، آن را به دربارهای اروپایی میبرند یا مانند یکی از شاگردان پیتر بروگل (پدر) که بنا به سنتی آشنا در نقاشی فلامان، ماجرا را به روستایی برفپوش منتقل کرده است.
مجوسان که بودند؟
استخوان "سه مجوس شرقی" در گنجینهای زرین در کلیسای کلن محفوظ است
سه مرد دانایی که به دیدار عیسای کودک رفتند، در ترجمههای عربی و فارسی انجیل به نام "مجوس" ذکر شدهاند که برگردان مغ است. آنها در زبانهای منشق از لاتین "ماگی" خوانده شدهاند که بیشتر به معنای حکیم یا جادوگر است. ریشه این واژه که از ماگوس یا موگوس یونانی و لاتین آمده، به موگو، ماگو، ماگوگ در زبان پهلوی میرسد که در فارسی دری به مغ برگشته است. واژه موبد (در اصل موگپت) پیشوای روحانی زرتشتیان نیز از همین ریشه است.
مغان را کاهنان یا اولیای دین دانستهاند که در دوران ادیان کهن در ایران باستان به سرپرستی امور دینی میپرداختند. با پیدایش و گسترش آیین زردشت آنها همان وظیفه یعنی زعامت دینی را ادامه دادند.
با تسلط هخامنشیان بر بابل و آشور، مفهوم و واژه مغ به آن اقلیمها نیز کشیده شد و چه بسا در آمیزش با آیینهای کهن با فنونی مانند اخترشناسی و پیشگویی و خوابگزاری همراه شد. گفتهاند که مغان کلدانی در سحر و جادو نیز دست داشتند.
جای تأمل دارد که سه مجوس یا مغی که به دیدار عیسای کودک میروند، در خواب از وحی الهام میگیرند، ولادت مسیح را "پیشگویی" میکنند و به هدایت ستارهای به بیت لحم میرسند.
نمایشگاه "سه پادشاه مقدس" تا ۲۵ ژانویه در موزه اشنوتگن شهر کلن ادامه دارد.