گزارشی از آنچه پس از حق خوری در کشتی عبدولی اتفاق افتاد/ اشک های پهلوان در آغوش قهرمان
برای کرهایها گران تمام میشد که قهرمان المپیکشان ضربه شود؛ به همین دلیل حق سعید عبدولی را خوردند.
خبر آنلاین : امان کشتی گیر کره ای را بریده بود.در خاک خودشان خاکش کرده بود.برای آنها گران تمام شده بود که قهرمان المپیک شان ضربه شده است.سعید عبدولی "فیتو" را گرفته بود و ول کن نبود.شش بار روی جانگ جی هیونگ این فن را اجرا کرد تا داور وسط سه بار دستش را به تشک بکوبد و تمام.عبدولی در پوست خودش نمی گنجید.مشت هایش را گره کرده بود و رو به حسن بابک چیزهایی می گفت.چیزهایی که وقتی در پایان کشتی از او سوال کردیم درباره اش گفت:«یادم نمی آید.»میلیون ها نفر دیدند که چطور سر عبدولی را بریدند.دقیقا مدال را از گردن سعید در آوردند و بر گردن جی هیونگ انداختند.بهت سهم سعید شده بود و سهم میلیون ها ایرانی.حتی تماشاگران غیر کره ای که در ورزشگاه بودند برای نخستین بار شروع به "هو"کردن کردند!
سعید نشسته بود و از روی تشک بلند نمی شد.یعنی جانی در بدنش نمانده بود که بلند شود.آنقدر که او به حریفش فن زده بود... با این حال حسن بابک از گوشه تشک بالا آمد تا سعید را سرپا کند.اگر او روی پاهایش نمی ایستاد و دستش را به دست داور نمی داد از دور مسابقات خارج می شد.لحظات سختی بود.بغض داشت اما غرور اجازه نمی داد گریه کند.خودش هم نمی دانست باید چه کار کند؟وقتی از روی تشک پایین می آمد سمت داوران در هیات ژوری رفت و چند فحش ایرانی به آنها داد!او با دستش هم برای آنها خط و نشان کشید تا حرص خودش را این طور خالی کرده باشد.اما این پایان کار نبود.عبدولی هنوز سر و صورتش قرمز بود.مثل کبوترهایی که در گرما گیج می زنند نمی دانست کدام طرف باید برود. وقتی چشمش به دو داور ایرانی در گوشه ای از سالن افتاد اخم هایش را در هم کشید.دیدن چهره اکبر طهماسبی و اردوان صاحب که روی صندلی نشسته بودند یک بار دیگر خونش .عبدولی که اختیارش دست خودش نبود با همان حال نزارش این دو را به با انتقاد گفت.«شما غیرت دارید؟حق یک جوان ایرانی را خوردند،آن وقت نشسته اید و نگاه می کنید؟ترسیدید جایگاه تان را از دست بدهید؟واقعا نمی دانم باید به شماها چه بگویم.»عبدولی غیر قابل کنترل شده بود.پس از درگیری با داوران و هیات ژوری حالا طلب حق از هم وطنانش میکرد.حقش را خورده بودند و کسی نبود که پشتس بایستد و از او دفاع کند.جالب اینجاست که بیان چند کلمه از جانب طهماسبی،عبدولی را آتشی تر کرد:«فقط بلدی اعتراض کنی.همیشه کارت همین است.وقتی سه تا داور به نفع تو رای داده اند و نتیجه بازی از بیرون تعیین می شود دیگر این داورها چه کار می توانند بکنند؟»جر و بحث بالا گرفته بود.طوری که نگاه همه به عبدولی و داوران ایرانی بود.شاید اگر وساطت برخی گوش شکسته ها نبود کار به جاهای باریک تری کشیده می شد.خیلی از تماشاگران ایرانی حاضر در سالن شعار معروف"توپ تانک فشفشه"را سر می دادند.جو سنگینی بود.سوریان از یک طرف داد می زد و دبیر از یک طرف دیگر.هر دوی آنها پس از کشتی پیش "کیم"رییس کنفدراسیون کشتی آسیا که کره ای است رفتند و به او گفتند که این ناداوری را به اطلاع لالویچ خواهند رساند.اعتراضی که فقط و فقط این واکنش کیم را به همراه داشت:«من چیزی از قضاوت و داوری نمی دانم.»
سر سعید را بریدند؛خیلی راحت هم بریدند.جانگ جی هیونگ که شکست خورد و مدال گرفت پس از پایان بازی مدال طلا را به همسرش تقدیم کرد و تمام.اما سعید عبدولی مانده بود و یک دنیا غم و غصه.او با هیچ کس حرف نمی زد اما در راهرو،جایی که دور از چشم هر خبرنگار و عکاس خارجی ای بود،وقتی حمید سوریان را دید او را در آغوش گرفت تا کمی درد دل کند.درد دلی که سرانجام بغض اش را ترکاند تا به پهنای صورت اشک بریزد.قهرمان ایران گریه می کرد چون حقش را خورده بودند،او گریه می کرد چون مدال طلایش را گرفته بودند،او گریه می کرد چون هیچ پشتوانه ای نداشت و...سعید قطعا شب راحتی را پشت سرنگذاشت و تا سالیان سال وقتی نام کره،کشتی گیر کره ای و بازی های آسیایی به زبان بیاید داغ دلش تازه خواهد شد.