زن خدمتکار، دزد ۵میلیاردی خانه اعیانی
زنی که بهعنوان خدمتکار در خانهای اعیانی استخدام شده بود وقتی چشمش به طلا و جواهرات زن صاحبخانه افتاد نقشه سرقت مسلحانه از آنجا را طراحی و اجرا کرد.
صبح روز بیستم شهریور وقوع سرقتی مسلحانه در واحدی مسکونی واقع در یکی از برجهای منطقه نیاوران افسران اداره یکم پلیس آگاهی را به محل حادثه کشاند. سارق زن خدمتکار خانه بود که با استفاده از یک کلت کمری زن صاحبخانه را تهدید و حدود 5میلیارد تومان طلا و جواهر سرقت کرده و گریخته بود.
با آغاز تحقیقات، مرد صاحبخانه به مأموران گفت: صبح روز حادثه من سر کارم رفتم و خدمتکار خانه به نام فریده با همسرم در خانه ماند تا اینکه چند ساعت بعد عروسم تماس گرفت و گفت چند مرتبه با همسرم تماس گرفته اما او جواب نداده است و حالا هم پشت درِ خانه است اما همسرم در را باز نمیکند.
چون فکر میکردم ممکن است برای همسرم اتفاقی افتاده باشد خیلی سریع خودم را به خانه رساندم. وقتی وارد شدم صدای ناله همسرم از یکی از اتاقها میآمد. در اتاق را که باز کردم او را دیدم که دست و پایش طناب پیچ شده و در گوشهای از اتاق روی زمین افتاده بود. همسرم گفت مستخدممان با اسلحه او را تهدید کرده و بعد از بستن دست و پایش جواهراتی مثل گردنبند، انگشتر، برلیان، یاقوت و... را که در خانه نگه میداشتیم و حدود 5میلیارد تومان ارزش داشت سرقت کرده است.
بهدنبال ثبت اظهارات شاکی به دستور عموزاد، بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 34تحقیقات کارآگاهان برای یافتن زن سارق آغاز شد. آنها تلاش کردند با تحقیق از شاکی به اطلاعات بیشتری از سارق مسلح دست پیدا کنند. او به مأموران گفت: از 3روز قبل فریده بهعنوان مستخدم به خانهام آمد. چون او را یک شرکت خدماتی معرفی کرده بود خیلی زود به وی اعتماد کردیم و او در طول این سهروز با خانه و وضعیت زندگی ما بهطور کامل آشنا شد. شب قبل از سرقت فریده از من اجازه گرفت تا شب را در خانهمان بماند و من هم موافقت کردم تا اینکه یک روز بعد او این سرقت مسلحانه را مرتکب شد.
مدارک جعلی
نخستین گام برای ردیابی سارق مسلح تحقیق از شرکت خدماتی بود. زمانی که مأموران مدارکی را که او به این شرکت ارائه کرده بود بررسی کردند معلوم شد همه مدارک جعلی است. با وجود این کاراگاهان با استفاده از منابع اطلاعاتی و شگردهای پیچیده پلیسی توانستند مخفیگاه فریده - 45ساله- و شوهرش جواد -48ساله- را در شهرک ولیعصر شناسایی کنند. اطلاعات بهدست آمده نشان میداد جواد فرد سابقهداری است و چند مرتبه به اتهام ارتکاب جرایم مختلف بازداشت شده و ممکن است در این سرقت مسلحانه با همسرش همدست باشد. در چنین شرایطی مأموران برای دستگیری متهمان به مخفیگاهشان رفتند اما آنها پیش از حضور پلیس از آنجا گریخته بودند.
با گذشت چند روز از این حادثه کاراگاهان آگاهی در بررسیهای اطلاعاتی متوجه شدند که این زن و شوهر بهطور مخفیانه در خانهای در شهرک آزادی زندگی میکنند. به این ترتیب فریده و جواد در جریان عملیاتی ضربتی دستگیر شدند و در بازرسی از آنجا مقداری از جواهرات مسروقه کشف شد.فریده در جریان بازجوییهای اولیه اتهام سرقت مسلحانه 5میلیارد تومانی طلا و جواهرات را پذیرفت. او گفت: شوهرم نقشه این سرقت را کشید و برایم اسلحه تهیه کرد و گفت اگر به آنجا دستبرد بزنم پول زیادی نصیب مان میشود.
شوهرش نیز اعتراف کرد کلت کمری را از غرب کشور تهیه کرده و در اختیار همسرش قرار داده است. او همچنین گفت مقداری از طلا و جواهرات مسروقه را به 2مالخر فروخته است که در ادامه تحقیقات مالخران نیز دستگیر شدند.
سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: بهدنبال اعترافات متهمان هر دو نفر با صدور قرار قانونی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار دارند تا باقیمانده اموال مسروقه نیز کشف شود.
گفتوگو با متهم
«فریده» 45 ساله علت دزدی میلیاردیاش را بیخانمان بودن بچههایش میداند و ادعا میکند اعتیاد همسرش باعث شده زندگیاش به تباهی کشیده شود.
سابقهداری؟
نه، برای نخستین بار است که دست به خلاف زدهام.
شغل؟
در گذشته برای خودم کارگاه دوخت رو مبلی داشتم اما پس از کلاهبرداری شوهر سابقم مجبور شدم همه وسایل کارم را بفروشم، از آن به بعد مجبور به کار در خانههای مردم شدم.
کلاهبرداری؟
بله، شوهر سابقم که اعتیاد دارد با چربزبانی ادعا کرد میخواهد کاری راه بیندازد و نیاز به چند برگ چک دارد به همین خاطر دسته چکم را در اختیارش قرار دادم اما پس از چند ماه که «جواد» ناپدید شده بود متوجه شدم وی چکها را در اختیار مرد شرخری قرار داده و پول گرفته است و همین کافی بود تا هر چه پول داشتم برای نقد شدن چکها بپردازم.
چرا دزدی کردی؟
ابتدا قصد دزدی نداشتم و با معرفی شرکت خدماتی در خانههای مردم کار میکردم اما به خاطر بیپولی صاحبخانهام همه وسایل خانهام را بیرون ریخت و مجبور بودم با بچههایم در خیابانها و پارکها زندگی کنیم.
نقشه سرقت را چه کسی طراحی کرد؟
خسته شده بودم و روزی که جواد برای دیدن بچههایم به پارک آمده بود گریه و التماسش کردم تا کمکم کند که وی هفتتیری از زیر لباسش درآورد و داخل کیفم گذاشت و خواست برای دزدی از خانه مرد میلیاردر از آن استفاده کنم.
جواد از وضعیت مالی صاحبخانه خبر داشت؟
بله، چون درباره وضعیت مالی آنها با جواد صحبت کرده بودم. ابتدا قصد داشتم از آنها پول قرض بگیرم اما نپذیرفتند و پول ندادند.
جواد پیشنهاد دزدی داد و تو به راحتی پذیرفتی؟
نخست مخالفت کردم اما وقتی شرایط زندگی بچههایم را دیدم، پذیرفتم تا نقشهاش را اجرا کنم.
روز سرقت چه کردی؟
از قبل به بهانه اینکه جایی برای خوابیدن ندارم از صاحبخانه خواستم شب را در آنجا بمانم و صبح پس از رفتن مرد خانه هفتتیر را از کیفم بیرون آوردم و با تهدید زن خانه را داخل اتاقی زندانی و اقدام به سرقت طلاها و پول کردم.
از محل نگهداری طلاها خبر داشتی؟
بله، در همان دو روز ابتدایی کارم از محل نگهداری طلاها و جواهرات داخل کمد یکی از اتاقها اطلاع پیدا کردم.
پس از سرقت کجا رفتی؟
با پولی که از خانه دزدیده بودم به یک بنگاه مسکن رفته و 500 هزار تومان به عنوان پیش پرداخت داده و خانهای در شهرک آزادی کرایه کردم سپس به کریمخان رفته و تعدادی از طلاها را فروختم تا بقیه پول پیش خانه را به دست آورم.
طلاها را بدون فاکتور خریدند؟
ابتدا به خاطر نبودن فاکتور کسی حاضر به خرید طلاها نبود تا اینکه در یکی از مغازهها به صاحب مغازه گفتم باید پول پیش خانهام را بپردازم و فاکتور آن را نیز پس از جابهجایی خانهام خواهم آورد و وی با گرفتن مشخصاتم اقدام به خرید طلاها کرد.
با بقیه طلا و جواهرات چه کردی؟
فردای آن روز به در ساختمان مرد میلیاردر رفتم که یک جوان افغان جلوی برج بود و از وی خواستم طلاها را به صاحبش بازگرداند که او با شناختن من به عنوان دزد طلاها شروع به فریاد دزد دزد کرد و من نیز پا به فرار گذاشتم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
بله.
پس چرا دزدی کردی؟
به خاطر فشار بیپولی، جنون پول گرفته بودم و به هیچ چیز دیگری فکر نمیکردم.
از بچههایت خبر داری؟
در همان خانه اجارهای زندگی میکنند و امیدوارم دخترم به خاطر ما به راههای خلاف کشیده نشود چون برای تربیت آنها زحمت کشیدم و تا به امروز نگذاشتم قدم اشتباهی بردارند.
از همسرت خبر داری؟
همان شب سرقت با پلیس تماس گرفتم تا جواد را به خاطر اعتیادش دستگیر کنند اما پا به فرار گذاشت که بعد از دستگیریام او را لو دادم و پلیس، جواد را هم بازداشت کرد.
هفتتیر را چه کردی؟
همان شب داخل سطل زبالهای انداختم.
حرف آخر؟
شاید خودم را بکشم چون نمیتوانم بدبختی بچههایم را ببینم و از روی ناچاری دست به این کار زدم.