چرا به مردم نمی گویید مشکل واقعی دریاچه ارومیه چیست؟
پرفسور پرویز کردوانی
این بخشی از یک مصاحبه مفصل درباره بحران آب است. با ایشان درباره مدیریت بحران آب صحبت کردیم درحالی که ایشان بیشتر معتقد بود این بحران مدیریت آب است نه مدیریت بحران آب. بعد در حین صحبت ها که از تاریخچه آغاز استفاده بی رویه از منابع آب شروع شد و همه تاریخ کشاورزی را دربر گرفت، به حفر بی رویه چاه و مسائل دیگر هم رسیدیم و معلوم بود که می رسیم به مشکلات به وجود آمده برای دریاچه ارومیه، جایی که استاد کردوانی به شدت معتقد است که باید بگذاریم خشک شود و از نمکش استفاده کنیم و دریاچه را به یک پارک طبیعی زیبا تبدیل کنیم. من سعی کردم خودم و سوالاتم را از مصاحبه حذف کنم و دکتر کردوانی آنقدر حرف دارد و آنقدر مسلط هست که بیپرسش همه موارد مربوط به این موضوع راعنوان کند. در متن پیاده شده مصاحبه هم سوالات را حذف کردم تا آنچه میخوانید فقط صحبت های او باشد.
آغاز حفاری چاهها از دهه چهل
از دهه 40 حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق در روستاها رواج پیدا کرد. اصلاحات ارضی هم منجر به ملی شدن آب، جنگل و مرتع شد. قبل از این اتفاق هر کسی آزاد بود که هر میزان چاه حفر کند و از آب رودخانهها استفاده کند. تا قبل از این در روستاها از قنات استفاده میکردند. مردم به این نتیجه رسیدند که با حفر چاه با سرعت بیشتری به آب میرسند تا قنات. مثل این روزها که تهران آلبوم ماشینهای دنیاست، آن زمان هم شرکتها مردم را به حفر چاه تشویق میکردند.
از سال 1340 تا 1355، پنجاه هزار حلقه چاه حفر شد و از سال 55 تا سال 60 این میزان دو برابر شد و از اینجا غارت آب شروع شد.
پس تعداد چاهها طی 5 سال به دو دلیل عمده دو برابر شد. یکی اینکه اواخر سلطنت پهلوی مردم پولدار شدند و شروع به حفر چاه کردند اما انقلاب که شد باید از وزارت نیرو اجازه میگرفتند یک عده چاههای غیرمجاز حفر کردند.دوم برداشت غیرمجاز بود یعنی اینکه از لولههای با اینچ بیشتر استفاده کردند.
در حال حاضر در اطراف دریاچه ارومیه 53هزار چاه (49 هزار غیرمجاز) وجود دارد که باعث شده دریاچه بیمار شود. آنقدر این چاهها زیاد شده که آب دریاچه کم شده و راهحل آن این است که این دریاچه باید خشک شود که در مورد آن توضیح می دهم.
پس از انقلاب جهاد کشاورزی در روستاها برای مردم چاه حفر کرد. خودم که در گرمسار مالک هشت روستا هستم اجازه ندادم در آنها چاه حفر شود. سال 1360 آقای غفوریفرد وزیر نیرو بود و من به ایشان گفتم این کار غارت آب است. ایشان دید هر کاری میکند نمیتواند جلوی حفر بیرویه چاهها را بگیرد چون میگفتند با این کار میخواهیم خودکفا شویم، بنابر این آقای غفوری فرد به رهبر نامه نوشتند که آب در حال غارت است.
سال 63 از من کتابی چاپ شد که در آن ذکر کردم حفر بیرویه و غیرمجاز چاهها غارت آب است و گفتم اگر وزارت نیرو درباره مسدود کردن 90 درصد 231 چاه حفر شده اقدام نکند، طلای سبز ایران (پسته) که در این منطقه به عمل میآید از دست خواهد رفت. الان در رفسنجان سالانه 600 هکتار باغ پسته و در کرمان سالی 7 هزار هکتار در حال خشک شدن است. چون چاهها خشک شده یا اینکه آب شور دارند.
قبلا کشاورزان چاههای نیمه عمیق داشتند و با استفاده از موتور، آب برداشت میکردند. اما سطح آن که به مرور پایین رفت مجبور شدند چاههای عمیق حفر کنند. چاههای عمیق باعث اضافه شدن هزینه کشاورزان شد.
بعد از این اتفاقات تبدیل چاه نیمه عمیق به عمیق و پیشروی آب شور اتفاق افتاد. جهت آب شیرین در دشت مازندران تغییر کرده و الان آنقدر چاه حفر شده که از آب دریا استفاده میشود. شور شدن آب چاهها باعث شد که مردم دیگر آب آشامیدنی نداشته باشند و محصولاتی که به آب شور حساس هستند مثل گندم و گوجه عمل نمیآیند و در صورت ادامه این روند نمکزارها تشکیل میشود.
مورد بعدی خشک شدن قناتهاست. الان که میزان آب به لایههای پایینتر رفته است قناتها خشک میشود. هر جا چاه رفت، آفت قنات شد. هر جا که سطح آب پایین رفت قناتها خشک شده و مردم دیگر با کمبود آب مواجه میشوند. قناتها که روزی منبع تامین آب بودند در حال تبدیل شدن به جاذبه توریستیهستند، در حالی که قنات با فرهنگ ما عجین بود و مردم به آن عادت داشتند.
چاههای آرتزین هم داشتیم که الان دیگر نیست. مثلا یک شلنگ آب را در نظر بگیرید که اگر در میانه راه این شلنگ سوراخ شود آب فوران میکند. آبها در لایههای زمین قرار دارند و در صورت حفر چاه آرتزین به آب میرسیدیم.
مورد بعدی که خیلی فاجعه است این است که با پایین رفتن سطح آب زمین نشست کرد. زمینی که نشست میکند قابلیت این را ندارد که در صورت بارندگی آب را جذب کند. فرض کنید یک هاون را روی یک تکه اسفنج بگذارید تا سفت شود و فردا آن را در آب قرار دهید. چون این اسفنج سفت شده نمیتواند آب را جذب کند. یک گلدان را فرض کنید که خاک اطرافش را بکوبید که دیواره گلدان میشکند. همین است که میگویند در اثر زلزله قنات خشک شده است یعنی دیواره شکسته و آب به جای دیگر رفته است. در شهر وقتی زمین نشست کند لولههای آب و گاز ترکیده میشود. بخصوص در ساختمانهای قدیمی که با خشت و گل ساخته شدهاند. در مناطق روستایی که زمین نشست کند امکان کشاورزی نیست. زمین که نشست میکند پلها (کرمان) و دکلها (ورامین) شکسته میشوند.
در شهرها هم هرچقدر خشکسالی شود و آب سدها کم شود به آب زیرزمینی فشار میآورند. این میزان چاه که حفر شده همه به خاطر توسعه کشاورزی بوده است. قانون اشتباهی که در کشور ما برای حفر چاه است باعث حفر این همه چاه غیرمجاز شده است. در حال حاضر سر چاه کشاورزان کنتور گذاشته شده و تصویب شده که میزان آب در دشت ممنوع است و منجر به شکایت است. الان میگویند 200 هزار چاه غیرمجاز داریم اما این میزان خیلی بالاتر است.
حرکت آب از دریاچه به سمت چاهها
بعد از انقلاب کشاورزی، شهرها و صنعت توسعه پیدا کرد. سال 1325 که خواستند میزان آب کشور را حساب کنند ایران را به شش حوضه آبریز تقسیم کردند و دریاچه ارومیه یکی از حوضههای آبریز بود. آبریز یعنی هم آب سطحی و رودهایی که به دریای خزر، خلیج فارس و دریاچه ارومیه میریزند و هم آب زیرزمینی که به آنها وارد میشود. آرام آرام شهرها و صنعت توسعه پیدا کرد و چون میزان آب کم بود خواستند که سد بسازند. آبهای پشت سد را به شهرها و صنعت دادند و کشاورزها به سراغ آب زیرزمینی رفتند.
آب سطحی که کم شد گفتند به خاطر سدهاست و گفتند سدها را بشکافیم که دریاچه پرآب شود اما این امکان وجود نداشت. چون شهرها و صنعت در حال توسعه بیشتر است و حتی در سال گذشته کم مانده بود که در ارومیه آب جیرهبندی شود.
همه مردم حواسشان به آب سطحی بود غافل از اینکه کشاورزان دور دریاچه چاه زده و آب از دریاچه به سمت این چاهها میرفت و این اتفاقی است که در کشورهای دیگر هم افتاده و میافتد.
خانم بارلو یک دانشمند کاناداییست که در کتابش گفته از مسئولان کانادا گلایه دارم که چرا به مردم حقیقت را نمیگویند که مثلا در اطراف دریاچه پاول آنقدر چاه حفر شده که در حال خشک شدن هستند.
از 50 ایالت آمریکا، 36 ایالت فاقد آب هستند. در آمریکا وقتی آب بیش از حد مصرف کنید شما را به زندان میبرند نه اینکه آب را قطع کنند. پس این دریاچه فقط آبش کم نشده، دریاچه مریض شده. مثلا دریاچه تشت حوضه آبریز بود و رود کر به آن میریخت.
الان شهر اصفهان و صنایع آب باتلاق گاوخونی را گرفته و این باتلاق خشک شده است. مانند کسی که لاغر شده و اگر به او برسید دوباره وزنش اضافه میشود. آقای هدایتالله فهمی گفته است تا سال 1385، حدود 37 هزار چاه حفر شده و از آن سال تا به حال به 53 هزار حلقه رسیده است. الان به مردم نمیگویند که دریاچه مشکلش چیست، نمیگویند این آب به چاههای حفرشده اطراف میرود.
نماینده ارومیه دو سال قبل در خبرگزاری ملت گفته است 50 روستا تخلیه شده است چون آب آشامیدنی ندارند. رئیس سازمان بازرسی کل کشور هم این گفته را تایید کرده است. الان آمریکا هم مشکلی مانند دریاچه ارومیه را دارد. راه حل دریاچه ارومیه آب ریختن به آن نیست. دوم فروردین در شبکه 6 گفتم تمام کسانی که میخواهند آب به دریاچه ارومیه بریزند خائن هستند. اگر آب به دریاچه ریخته شود وارد چاهها شده و آنها را هم شور میکند. 53 هزار چاه داریم و این چاهها مربوط به حداقل 530 هزار خانوار است و تازه اگر تمام چاهها هم پر شود چقدر پایین رفته است؟ قرار شده است به کشاورزان بگویند از سیستم آبیاری بارانی قطرهای استفاده کنند اما این کار را نمیکنند چون برای هر صد متر، 14 هزار تومان به وزارت نیرو بپردازند. لوله پلی اتیلن هم هر متر 13 هزار تومان است.
بر فرض اینکه همه این مبالغ را دولت بپردازد، مثلا کشاورز سه میلیون درآمد داشته باشد این میزان آب را از او بگیرند و آب را به دریاچه سرازیر کنند. اما این کار هم باید با کانالکشی انجام شود و آب کشاورزی که باید با آن مواد غذایی تامین شود به دریاچه وارد شود و باز هم شور شود، خوب این همان خیانت است.
شما می خواهید آبی را که می تواند خرج تولید محصولات کشاورزی شود را از دست کشاورز بگیرید و به دریاچه بریزید و شور کنید که چه اتفاقی بیافتد؟ سال گذشته در یزد به کشاورزان آب ندادند. امسال به صنایع گفتند آب مورد نیاز را باید از پساب استفاده کنند و به شهرها هم گفتند باید فاضلاب را تصفیه کنند. در کشورهای پیشرفته آب فاضلاب ها را تصفیه کرده هفت بار از پساب استفاده میکنند و در اصفهان گفتند اگر این کار را نکنند دیگر امکان استفاده از آب را نخواهند داشت. نهایتا به کشاورزان اعلام شد که کشت انجام ندهند و مبلغی را بگیرند. کشاورزان اعتراض کرده و استاندار این مبلغ را بیشتر کرد. الان کشاورزانی که با زایندهرود کشاورزی میکردند دیگر این کار را انجام نمیدهند و در مورد دریاچه ارومیه هم همین نظر را دادهاند.
طبق قانون اگر کشاورزی زمینش را کشت میکرده و الان نمیتواند این کار را انجام دهد دولت موظف به جبران خسارت است. الان میگویند کشاورزی نکن و گرمسار، قم، یزد و... آب ندارند و همه میگویند اولویت شهر و صنعت است.
دور دریاچه ارومیه کانال کشی شود
تصمیم مهم در مورد دریاچه ارومیه این است که هر چه زودتر آن را خشک کنند و نمکش را جمع کنند. الان این دریاچه همینطور به حال خودش باقی مانده و میگویند اگر دریاچه خشک شود ریزگردهایش مشکلساز خواهد شد اما این ریزگردها تا ممقان هم نمیرود و بلورهایش نمیشکند.
الان باید دور دریاچه کانالکشی کنیم که هرزآبها در آن نریزد. اصل قضیه این است که آبی وجود ندارد که بخواهند وارد دریاچه کنند و دیگر اینکه گفتهاند 12 سال نیاز است که دریاچه پر شود اما هر چه این آب در دریاچه ریخته شود وارد چاههای اطراف خواهد شد. البته دریاچه ارومیه اهمیت بسیار بالایی دارد. وقتی کوه سهند آتشفشان شد چاله میانه و دریاچه ارومیه درست شد.
در سال 1325 این حوضه را آبریز اعلام کردند. وقتی میگویند آبریز هم آب سطحی و زیرزمینی به آن وارد میشود و اهمیت این دریاچه مانند دریاچه خزر است.
زمان رژیم گذشته گفته میشد که قرار است در ارومیه دانشکده ساخته شود و من مایل بودم که به آنجا بروم و از ابتدای دانشگاه ارومیه در آنجا حضور داشتم. در آن زمان گاهی در این دریاچه آنقدر آب زیاد بود که خانههای مردم در آذرشهر در خطر بود.
دوم اینکه موجودی به نام آرتمیا داشت که ارزش غذایی بالایی داشت. گاهی اوقات از خارج از کشور به ایران میآمدند که از آرتمیا برای کشور خودشان استفاده کنند.
مورد دیگر اینکه پرندگان زیادی از آرتمیا تغذیه میکردند. دور دریاچه هم لجنی بود که برای مشکلات استخوانی و ماهیچه استفاده میکردند. اگر این لجنها در دست خارج از کشور بود از آن استفاده بهتری میکردند.
این دریاچه دو اکوسیستم خاکی داشت. مورد دیگر اینکه این دریاچه دو جزیره داشت که قابل سکونت بود و یک جزیره حیات وحش بود که الان هم هست. دور دریاچه ارومیه هم اکوسیستم حیوانی شامل گاومیشهای باارزش بود. از یک گاومیش ماده استفادههای زیادی میشد. از شیر آن استفاده میشد. برای بارکشی و گوشت هم از آن بهره میبردند و الان سازمان ملل برای بقای این گاومیشها سوبسید میدهد.
دریاچه هم که پرآب بود و در زمان وزش باد بناب، اسکو، ملکان، عجبشیر و... که در شرق دریاچه بودند از آب و هوایی بسیار عالی برخوردار بودند.
در دهه 50 هم کشتیها وارد دریاچه میشد و از نظر جذب توریست مهم بود و مردم ارومیه در آن زمان در کنار دریاچه چاله میکندند و در آن آب میریختند که بتوانند نمک داشته باشند. اما کشاورزها به سمت حفر چاه رفتند و آب سطحی دریاچه خشک شد و دریاچه بیمار شد و الان باید بگوییم کویر ارومیه نه دریاچه ارومیه، چون پنج درصد از دریاچه باقی مانده که تازه آن هم باتلاق است. حالا دریاچه به نمکزار تبدیل شده و همه حتی حیوانات هم در حال از بین رفتن هستند، تا حدی که در دریاچه با ماشین رفت و آمد میکنند و هم باد داغ و هم باد نمک داریم.
حال میخواهند آب تامین کنند ولی نمیتوانند. 10 سال است که به شدت آب دریاچه در حال کم شدن است و طرحهایی داده شده که عملی نیست. طرفداران افراطی محیطزیست میخواهند که سدها شکافته شوند که وزارت نیرو قبول نکرد. پیشنهاد باز کردن رود ارس را دادند که نمایندگان اجازه ندادند. باروری ابر هم نتیجه نداد. گفتند آبخیزداری کنیم که باز هم نتیجه نداد.
سال 1349 پنج رئیس دانشکده من را هم با خودشان به مرز بردند و در سردشت رودی را دیدم که به عراق ریخته میشد. رود زاب صغیر و رود زاب کویر که عراق سد دوکان را تاسیس کرده که این آب در آنجا جمع میشود. پیشنهاد کردم آب رود زاب را به ایران برگردانند که محیط زیست مخالفت کرد چون گفتند این کار پنج سال زمان میبرد و تا آن زمان دریاچه خشک شده و ما میخواهیم فورا دریاچه را نجات دهیم و دوم اینکه این رود آب زیادی ندارد. الان تنها راهی که مانده این است که 40 درصد آب کشاورزی از طریق آبخیزداری برای دریاچه صرف شود. آبخیزداری آب سد را کم میکند. آقای گرشاسبی اعلام کردهاند که با این کار 50 درصد آب دریاچه تامین میشود اما این اشتباه است. سد که ساخته میشود بالادست سد آبخیزداری میکنند که سیلاب به راه نیفتد و در سد گل و لجن پر نشود. هر چه آب با شدت بریزد گل و لای به همراه میآورد. الان 40 متر سد کرج گل است. 85 متر سد دز گل است. تا 25 سال دیگر سدهای تهران پر از گل میشوند. تصمیم گرفتهاند از طریق آبیاری قطرهای صرفهجویی کنند.
نمک بلوری دریاچه یک سرمایه ملی است
در گذشته دریاچه ارومیه 30 میلیارد مترمکعب آب داشت ولی الان این میزان به دو میلیارد مترمکعب رسیده است. حساب کردهاند که سالی یک میلیارد مترمکعب به آب دریاچه اضافه شود که این کار 12 سال طول میکشد. نظر من این است که در هر صورت ابتدا باید نمک را جمع کنند. فقط میخواهند در هر شرایطی به دریاچه آب سرازیر کنند. الان طبیعت با دست خودش میلیاردها تن نمک بلوری به ما تقدیم میکند که میتوان از آن استفاده کرد.
اما مشکلشان این است که این نمکها را کجا ببریم؟ ما هر روز دهها میلیون تن نمک نیاز داریم. یکی از موارد استفاده در نفت است که نمک باعث میشود آب پایین رفته و نفت از آن جدا شود.
دوم در پتروشیمی است. در گرمسار دو سوم نمک ایران وجود دارد که گفته میشود تا بیست سال آینده تمام خواهد شد.
در دشت کویر بزرگ مرکزی ایران طرحی با شراکت آلمانها اجرا کردهاند که آب کویر گرفته شود و در پایین آن استخر درست کردهاند که نمک استخراج کنند.
دریاچه مهارلو در جنوب شرق شیراز هم آب شور دارد و فاضلاب شیراز به آن ریخته میشود اما از نمک آن استفاده میشود. در اهواز با هلندیها از آب دریا نمک استخراج میکنند. وزارت صنایع و معادن باید همه این سیستمها را تعطیل کند که به نفعشان است چون مثلا در گرمسار با این وضعیت تا بیست سال آینده منبع نمک نخواهیم داشت.
باید از نمک ارومیه استفاده شود چون الان نمک خیلی گران است. در گذشته به دست آوردن نمک به صورت سیستم انفجاری بود. الان هم با دریل در حال به دست آوردن نمک هستند. نمک دریاچه ارومیه میلیاردها تومان ارزش دارد و میتوان از آن استفاده کرد. در صورت برداشت نمک باد نمک از بین میرود. سوم اینکه مردم این نمک را میخورند در صورتی که این نمک صنعتی و بسیار گران است.
پروفسور علا اعلام کرده است که این نمک را به عنوان نمونه به آمریکا برده و گفتهاند بهترین ماده برای خمیردندان است. الان بسیاری از مردم به دلیل خوردن این نمک بیمار شدهاند. مورد بعدی این است که این نمک به زمین نفوذ کرده و آب چاهها را شور میکند.
محل های استفاده از نمک دریاچه
دورتادور این کویرها الان شیشهسازی و کاغذسازی است که از نمک استفاده می کنند. موادی در چاه نفت هست که نمک کویر در آن ریخته میشود که نفت در قسمت پایینتر قرار بگیرد. در پتروشیمی و داروها هم از نمک کویر استفاده میشود. در کشتیهایی که به مدت طولانی در دریا هستند از کلسیم استفاده میشود که آن را خشک نگه میدارد. در باروت هم از نمک استفاده شده است. کارخانه ذوب آهن اصفهان از نمک استفاده کرده و سولفات سدیم را گرفته و اکسیژنش را گرفته و به سولفید سدیم تبدیل میشود و آهن از سنگ جدا میشود. میلیاردها درآمد که نظریه جدید من است و همه به کویر بستگی دارد.
دریاچه باید تبدیل به پارک شود
پس از جمع کردن نمکها و گل و نمک، ضلع شمالی که گودترین جاست دریاچه خشک میشود. آلمانیها در دانشکده صنعتی شریف اعلام کردهاند که این دریاچه به پارک انرژی خورشیدی تبدیل شود.
نظر من این است که در آنجا بهمدت ده سانت شن و ماسه (90 درصد ماسه و 10 درصد شن) بریزیم و تخم گیاه هم به آن اضافه کرده و ظرف پنج سال با آن بارندگی موجود تبدیل به علفزار میشود و میتوان به بزرگترین پارک گیاهی و حیوانی دنیا تبدیل شود.
خوب حال میگویند این کار گران است. میتوانند نمک این دریاچه را جمع کرده و به سازمان جنگلها و مراتع واگذار کرده و جنگلکاری کنند که در این صورت هوا از داخل جنگل عبور میکند. از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیست محیطی دریاچه باید خشک شود. اقتصادی به این خاطر که چاهها و زمین را شور کرده است. اجتماعی به خاطر مهاجرت مردم. این دریاچه از زیر همه را نمکزار میکند و آب و خاک را شور میکند. از نظر سیاسی هم ضدانقلابها میگویند جمهوری اسلامی دریاچه را خشک کرد اما ما میتوانیم مانند آمریکا عمل کنیم و این دریاچه را به پارک تبدیل کنیم. به خبرگزاری ایرنا در آذربایجان غربی هم گفتهام به شما قول میدهم اگر این دریاچه به پارک تبدیل شود به قدری زیبا خواهد شد که دریاچه را فراموش کنید.
نوع زراعت را عوض کنید، مردم به روستاها برمیگردند
شور شدن چاهها باعث خشک شدن باغات شده است. باید زراعتی کشت شود که آب کم نیاز داشته باشد، دوم نمک به آب اضافه شود و بعد باغات پسته ایجاد کنند. حتی میتوانند زعفران کاشت کنند. زندگی مردم آن منطقه به کلی با این کار تغییر خواهد کرد. مردم هم به این مناطق برخواهند گشت باید در مرحله اول چاهها را شیرین کرد.
الان همه به رود ارس احتیاج دارند اما در زمستان ارمنستان و ما نیاز به آب نداریم و این آب به دریای خزر میریزد میتوان از تغذیه آب مصنوعی استفاده کرد. در جاهایی که آب شور شده باید چاه حفر کنند و آب شیرین وارد این چاهها شود و سطح آب بالا میآید. با این کار چاهها شیرین میشود. تمام این مشکلات راهحل دارد و کشاورزان که در حال مهاجرت هستند میتوانند برگردند اما این روزها هر روز چاههای زیادی پر میشوند که باعث ایجاد مشکل برای مردم بومی شده است.
در این مناطق مردم مشکل دارند چون آب چاهها شور شده است اما این مطلب را به اطلاع مراجع بالاتر نمیرسانند. به من میگویند چرا اجازه نمیدهی دریاچه پرآب شود؟ در مورد بقیه دریاچهها میشود این کار را کرد اما در مورد دریاچه ارومیه خیر. آب ریختن به دریاچه خیانت است چون باعث نابودی نمک و سرمایه های ملی، شورشدن آب و خاک و نابودی آب است.
گفتگو از آرش نصیری