سخنرانی آیتالله سعیدی در جلسه داخلی سپاه دو هفته پس از انتخابات سال ۸۸
|
نوریزاد در سایت شخصی خود می نویسد : این فیلم را نه یک بار که ده بار بیست بار در لینک زیر ببینید، یا متن پیاده شده ی آن را در ادامه بخوانید و در هر بار نکته ای تازه از چند و چون نمایندگان خدا بر زمین کشف کنید. این فیلم را ببینید و به این پرسشِ بخاک افتاده پاسخ دهید که در انتهای ذهن این نمایندگان خدا آیا چیزی به اسم “مردم” حضور دارد یا نه؟ و به این پرسش نیز بیندیشید که همه ی هیبتِ این جماعت آیا با چیزی به اسم خِرد آشناست؟
در این فیلم می بینید که آیت الله سعیدی – نماینده ی رهبری در سپاه – به چیزی فراتر از منویّات رهبری نمی اندیشد. و نیز می بینید که این جناب در سپاه، به تغییر و ضایع کردن چه معادلاتی دست نهاده که بدیهی ترینش: حق مردم است. در این فیلم به درستی در خواهید یافت که این جناب، دست در دست فرماندهان سپاه، و برای محقق ساختن منویات رهبری، چه آدمها که نکشته و چه فجایعی را که در پس و پشت مناسبات همین منویُات، سامان نداده است. در تدوین این فیلم، من به تقطیع و خلاصه سازیِ کل فیلم ناگزیر شده ام. صرفاً از این روی که اطاله ی کلامِ این آیت اللهِ منویّاتی را مختصر کرده باشم. این سخنرانی، بلافاصله بعد از سخنان سردار جعفری – که چندی پیش منتشرش کردم – ایراد شده است. بگویم و بگذرم که از همین یک سخنرانی می شود دهها سند رسوایی و تقلب و آدمکشی از یک سوی، و واقعیاتِ پنهان داخل سپاه را از دیگر سوی بیرون کشید.
محمد نوری زاد
بیست و یکم خرداد نود و سه
——————
متن کامل پیاده شده:
ابتدا می خواستم از زحمات شما عزیزان و بزرگواران در این جهاد مقدس صمیمانه تشکر و سپاسگذاری کنم. ما تکلیفی داشتیم، و آن تحقق منویات رهبری است. شرطمان هم پیروزی نبود. ما مامور به تکلیف بودیم. تکلیفمان این بود که منویات رهبری را در مجموعه ی سپاه، با جان و دل پذیرا باشیم و محقق کنیم. این لطفی بود که خداوند نصیب ملت ما کرد و تکلیف را هم همراه با نتیجه کرد و پیروزی هم همراهش بود، پیروزی بسیار شگفت آور که مورد رضایت رهبر معظم انقلاب قرار گرفت. یقین داریم رضایت ذات باریتعالی در این حرکت بوده و هست.
بنده با ضرس قاطع می گویم نزدیکترین نهاد در نظام جمهوری اسلامی به مواضع ولی فقیه، سپاه پاسداران است. در این ماجراهای اخیر، فتنه های کور، برخی نهادهایی که سابقه ای طولانی داشتند در هدایت افکار عمومی درجا زدند وماندند که چه کار کنند. نتوانستند تشخیص دهند راه کجاست، مسیر کجاست. اما سپاه، سر سوزنی تردید نکرد. کوچکترین زاویه ای نداشت. بله، ممکن بود تک و توک، افرادی نظرات دیگری داشته باشند، ولی یک مورد هم اظهار نشد. برخی از احزاب، گروه ها و شخصیت ها و نهادهای درون انقلاب، یا اپوزیسیون اصل حاکمیت دینی هستند، و یا اپوزیسیون دولتی هستند که تحقق بخش آرمان های حضرت امام و رهبری است، و این از پدیده های عجیب و غریب عصر ماست. در آمریکا هم چنین چیزی سابقه ندارد. تا به حال خیال می کردیم مجمع روحانیون، دیگر اپوزیسین اصل حاکمیت نیست. معلوم شد که در میان اصلاح طلبان، از مجمع روحانیون که جناح روحانی مذهبی آنها هست، تا مشارکت، همه اپوزیسیون اصل حاکمیت دینی هستند، و زمینه مشارکت در اصل قدرات را هم دارند. یعنی از کانال شورای نگهبان هم کاملا می توانند عبور کنند. امید زیادی هم دارند به رای مردم. من به نظرم می آید که پرچالش ترین مسئله نظام، همین است. مجمع تشخیص مصلحت نظام، اپوزیسیون دولت اصولگراست. مرکز تحقیقا استراتژیک، اپوزیسیون نظام است یا دولت.
برخی نهادهای وابسته به رهبری هم متاسفانه، یا خنثی هستند، یا اپوزیسیون دولت هستند. نباید اینگونه باشد. این مقدار آزادی، این مقدار فضای سیاسی باز؟ کاندیدایی که می گوید من می خواهم قانون اساسی را تغییر دهم، یا می خواهند اختیارات را محدود کنند. اختیارات چه کسی را می خواهد محدود کند؟ خودش که می خواهد رئیس جمهور شود و علیه خودش که نمی خواهد کاری انجام دهد. دنبال اینست که اختیارات رهبری را محدود کند. این نوع نگاه و ادبیات، فرافکنیست و در عرصه ی حاکمیت دینی، بسیار خطرناک است.
آقای کرباسچی در دانشگاه علم و صنعت صحبت می کند، یک آقایی می گوید “من بهایی هستم، اگر آقای کروبی رئیس جمهور شود، نگاهش به بهائیت چیست؟” می گوید شما هم جزو فرق اسلامی هستیم، ما با شما کار می کنیم، مشکل نداریم. می گوید “آقا من بهایی هستم! من محمدعلی باب را خدا می دانم.” می گوید نخیر، تو هم جزو فرق اسلامی هستی. از این نمونه حرف های فراقانون اساسی و فرادینی است که در حرف های آقایان به کرات مشاهیده کردیم.
باز از پدیده هایی که اصلا قابل پذیرش نیست اینست که برخی نخبگان و شخصیت ها به خودشان اجازه می دهند علنی، دیدگاهشان را در برابر رهبری بیان کنند. تفکر اسلام نابی که امام رحمت االه علیه می گوید، با تفکر اسلام آمریکایی که حضرت امام می گوید مرزبندی هایش کجاست؟ تفاوت تفکر اصولگرایی و اصلاح طلبی چیست؟ اصل اینکه آیا مشروعیت دینی الهی است یا مردمی؟ دقیقا مرزبندی اولیه، اینست. (حرف) مجمع روحانیون مال حالا نیست، (از) ده سال قبل، 15 سال قبل رسما می گوید که مشروعیت حاکمیت از آن مردم است. این مرزبندی روشن است. تفکر علوی با اموی تفاوت دارند. آیا (این) مردم (هستند) حق قانون گذاری را به نمایندگان می دهند و یا نه، ذات باریتعالی؟ کسی که دنبال حذف شورای نگهبان است، مشروعیت را مردمی می داند و کاری با مشروعیت الهی اصلا ندارد.
آیا اختیارات رهبری در چارچوب قانون اساسیست یا فراقانونیست؟ اصولگرایان می گویند که قانون اساسی خط و نشانیست که راه گم نشود. اما آنها می گویند که نخیر، خط و نشان نیست، کعبه همین قانون اساسی است اصلا، و ولی فقیه، فراتر از این حقی ندارد. بحث ما اینست که آقا، حاکمیت را شما دارید به چه کسی می سپارید؟ حاکمیت را به کسی می سپارید که ولی فقیه را زمینی می داند و مشروعیتش را در دست مردم می داند؟ می گوید چرا قدسی اش می کنید و به آن (ولی فقیه) قداست می بخشید!
بین بنی عباس و بنی امیه با علویون اختلاف نظر بود که آیا دین، جامعیت دارد و صفر تا 100 زندگی انسان را می پوشاند؟ آیا پیامبر برای مدیریت آمده بود یا برای ابلاغ؟ معاویه رسما به پیامبر می نویسد که وظیفه ی پیامبر صرفا ابلاغ بوده و بس، و هیچ مسئولیت دیگری ندارد. امروز این نگاه به این تبدیل شده که می گویند دین حق ندارد در عرصه ی حکومتی باشد. یعنی دین حداقلی..دینی که جزو امور فردی است.
سخنگوی حزب کارگزاران می کوید که دین اصلا نظام ندارد. جامعیت دین را نمی پذیرید. به حضرت عباس این اعتقاد به درد رئیس جمهور نمی خورد. به درد نماینده ی مجلس نمی خورد. به درد امام جماعت هم نمی خورد. آیا چنین حزبی می تواند در عرصه ی رقابت برای کاندیداتوری وارد شود یا نه؟ اصلا این این مقدار فضای باز چیز عجیبیست در کشور ما، که هر حزبی صفر تا 100 با اصول انقلاب اختلاف داشته باشد و بتواند در عرصه ی رقابت وارد شود.
آیا دین و سیاست یکیست یا جداست؟ تفکر امام و رهبری، با تفکر اموی و بنی عباس تفاوت داشت. اسلام ناب، چیز دیگری می گوید. اسلام ناب، متکی به عملگرایی ارزشیست. تفکر امام و مقام معظم رهبری اینست که باید مُرّ احکام اسلام اجرا شود. تفکر رنج گرایی طالبانیزم، یک طرف، و طرف مقابل هم تسامح و تساهل، اباهی گری، ترویج ولنگاریزم، آن آقا می گوید اگر دوران امر بین منشور سازمان ملل و قوانین قصاص و دیات و احکام الهی اسلام باشد، ما منشور سازمان ملل را مقدم می داریم. از سروش گرفته تا من تبعش. تفکرات (آنها)، یا نسبیت گرایی (است)، یا نسبیت به رای و یا پلورالیزم. در حالیکه حضرت امام و مقام معظم رهبری متکی هستند بر فقه جواهری.
خداوند هم به پیامبرش تاکید می کند و لو تقول علینا بعض الاقاویل…باید مُرّ دین را بگویید. یک ذره کم و زیاد کنید پدرتان را در می آورم. اینها را باید بشناسیم، بفهمیم. جامعه ی ما باید احزابی را که دارای تفکرات انحرافی هستند بشناسند.
تا قبل از خطبه های مقام معظم رهبری، به زحمت ما می توانستیم این مطلب را بفهمانیم. معظم له در خطبه های جمعه ی قبل، این نکته رابیان فرمودند که بین من و آقای هاشمی اختلاف نظر وجود دارد. بعد فرمودند بین آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد هم از اول اختلاف نظر وجود داشت، اما نظر آقای احمدی نژاد به من نزدیک تر است. یکی از رمز گشایی هایی که انجام گرفت در همین خطبه بود. راه گشا ترین مسئله برای روشن شدن افکار جامعه این بود که ریشه ی پارادوکس هایی که ما در جامعه با انها روبرو هستیم کجاست. من سوالم از شما اینست که نه به احمدی نژاد یعنی چه؟ وقتی که رهبری در هفته دولت سال سوم، 22 خصوصیت مثبت برای دولت ذکر می کند و می گوید از مشروطیت تا کنون، دولتی اینگونه ما نداشتیم. بعد یک نخبه ای به خودش اجازه دهد بگوید “نه به احمدی نژاد، استراتژی من است.” این می شود یار رهبری؟ “زهرا” هم اگر با “علی” همراه نشود، از گردونه ساقط می شود. ما شخصیت مصون نداریم. همه باید تحت فرمان رهبری باشند. سهمی نباید برای کسی قائل شد. اگر برای کسی سهمی قائل شدیم، شرک است. منتظری هم اگر با حضرت امام زاویه داشت، باید کنار گذاشته شود. منتظری تا وقتی محترم است که دربست در خدمت حضرت امام باشد. شخصیت های سیاسی، مذهبی، روحانی، آن وقتی محترمند که در خدمت ولایت باشند. این را خدا فرموده است.
در مسائل سیاست خارجی، حرف اول را رهبری می زند، اینها حق ندارند بیایند در تریبون ها موضع بگیرند. اگر موضع گرفتند، از رهبری فاصله دارند. و دیگران باید حساب کار خود را بدانند. حرمت هر کسی بستگی به میزان ارتباط او با رهبری دارد.
در مسائل اقتصادی، رهبری نه اقتصاد دولتی را بر می تابد، نه اقتصاد آزاد را. اینکه فرمودند نظرات رئیس جمهور به من نزدیک تر است به خاطر اینست که همین را دارد می بیند. اقتصاد دولتی نه!، (بلکه) دولت محور. اقتصاد آزاد هم نه! (بلکه) آزادی اقتصادی با پسوند عدالت اجتماعی. می بیند این آقا به او نزدیک تر است و دارد آن خواسته را عملی می کند.
وضع کاندیداها را دیدید. چه کسانی اطراف آقای کروبی بودند؟ آقای موسوی چه کسانی دور و برش بودند؟ خیلی با حاله آدم شاخ در می آره!
ولایتمداری یعنی چه؟ (یعنی) ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند. مرزبندی کنید!
جلسه خصوصی و خودمانیست عرض می کنم. بعد از صحبت های شبکه ی دو آقای حداد عادل، در جلسه ای به همراه آقای حداد عادل و مهدوی کنی و یکی دو سه نفر دیگر خدمت مقام معظم رهبری بودیم. حضرت آقا فرمودند دیشب آقای حداد عادل خوب صحبت کردند. غیر از اینکه خوب صحبت کردند، اصل صحبت کردنشان خوب بود. (چون) بعضی ها صحبت نمی کنند. ببینید در اینطور موارد، یک مصاحبه هم دفاع از حق لازم است. دوپهلو حرف زدن همان میزان خسارت ایجاد می کند. برخی آمدند صحبت کردند دو پهلو حرف زدند.
بصیرت می خواهد. خیلی هوشیاری می خواهد، خیلی فهم می خواهد، خیلی ذکاوت می خواهد که انسانی بفهمد کجا حرف بزند، کجا سکوت کند. بنده عرض می کنم که سروران بزرگوار، چالش اصلی ما در آینده، همین مسائل است. انتخابات، به شکل تهدید، علیه انقلاب شکل می گیرد، آنهم در قالب وضعیت نارنجی. اگر وضعیت انتخابات عادی یا زرد بود اصلا نیازی به نگرانی سپاه نبود. ولی متاسفانه در سال های اخیر، انتخاباتی که ما داریم، چون دشمن وارد شده و بخاطر متغیرهایی که عرض کردم، نتیجه آن متغیرها اینست که ما در انتخابات، بخصوص در انتخابات ریاست جمهوری، تهدیدی که علیه انقلاب جلوه می کند، تهدید به شکل نارنجی است (که) به سمت قرمز پیش می رود. با توجه به وضعیت نارنجی و قرمز، نقش سپاه و بسیج قبل از انتخابات و بعد از انتخابات باید کاملا از هم جدا شود. مسئولیت سپاه و بسیج قبل از برگزاری انتخابات از یکی دو سال قبل از انتخابات و بعد از آن چیست؟ ما هستیم و 10 میلیون انسان. از سپاه، تا خط آخر، بسیج. اگر ما بتوانیم این مجموعه را سر خط بکنیم و آماده، می توانیم معادلات را تغییر دهیم. اگر هیچ کسی هم کاری نکرد، ما در حد وظیفه ی خودمان می توانیم در معادلات آینده تاثیر گذار باشیم.
از اینکه می بینم که من با این شدت و حدت صحبت می کنم و برخی راحت خوابیده اند خیلی واقعا…حداقل بغل دستی ات را بیدار کن آقا…(لبخند)…خیلی امیدوار شدیم به خودمان واقعا (لبخند)…