قربانیان ۸۸ فاطمه سمسارپور؛ پنهان از چشم همه به خاک سپرده شده

مسیح علینژاد

رادیو فردا : قربانیان ۸۸ حکایت کسانی است که در جریان اعتراض به نتیجه یک انتخابات جان‌شان را از دست داده‌اند. حکایت انسان‌هایی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، در خرداد ۱۳۸۸ زندگی‌شان تمام شد.

داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیمایی‌های اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشک‌آور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدن‌شان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوه‌های خشونت‌آمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک  یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران  شد.

حوالی کوچه سینا چند موتورسوار از موتورهای شان پیاده می‌شوند. مردم با دیدن آنها به سرعت به سمت کوچه‌های اطراف می‌دوند. خیابان آزادی مملو از جمعیت است. سی‌ام خرداد است و مردمی که می‌گویند در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران رأی‌شان گم شده به خیابان آمده‌اند.
 
مادر به همراه دو پسرش کاوه و کوشا توی خانه آرام و قرار ندارد. صدای تیراندازی که می‌آید، هر سه‌شان به سمت پنجره خانه می‌روند و چشم می‌دوزند به خیابانی که حالا سراسر همهمه و فریاد است. خانه‌شان پشت یک مجتمع قضایی نزدیک خیابان آزادی است.
 
دل‌شان طاقت نمی‌آورد که در خانه بمانند. مادر به همراه کاوه از خانه راهی خیابان می‌شوند. پای‌شان که به کوچه می‌رسد با دلهره به قدم‌هاشان سرعت می‌دهند تا به سمت جمعیت بروند. صدای فریاد یک نفر از دل جمعیت توجه همه را به خود جلب می‌کند؛ «مراقب باشید دارند به مردم شلیک می‌کنند»
 
فاطمه سمسارپور، زنی میان‌سال است با صورتی استخوانی و چشم‌هایی سیاه. چشم‌هایی که حالا با شلیک گاز اشک‌آور سرخ شده. او پسر نوجوانش کاوه را در میان جمعیت همراهی می‌کند. جمعیتی که از صدای تیراندازی پر از اضطراب می‌شود اما باز شعارهای پراکنده سر می‌دهد.
 
مادر هنوز از خانه فاصله نگرفته سر برمی‌گرداند به سمت پنجره خانه‌شان. کوشا پسر کوچکش را در قاب پنجره نیمه باز خانه می‌بیند که به خیابان خیره مانده. خیال مادر راحت می‌شود که او دنبال‌شان نیامده. با تردید رو به جمعیت قدم بر می‌دارد، شانه به شانه پسرش کاوه. هنوز به میان جمعیت نرسیده‌اند که ناگهان صدای تیراندازی تمام کوچه را فرا می‌گیرد.
 
هوا رو به تاریکی رفته و چشم‌ها به سختی قادر به دیدن است. در انتهای کوچه سینا چند نفر با کلت ایستاده‌اند و با دیدن جمعیتی که شعار می‌دهند به سمت‌شان می‌دوند. مردم با دلهره فرار می‌کنند. صدای شلیک و شیون در کوچه می‌پیچد.
 
کوشا از پنجره کوچک خانه‌شان به سمت خیابان خم می‌شود. به خود می‌پیچد و با صدای بلند گریه می‌کند. او از لابه‌لای جمعیت مادرش را می‌بیند که روی کف سیمانی خیابان افتاده و کمی آن سوتر برادرش کاوه نیز نقش زمین شده است. کسی حواسش به کوشای کوچک نیست اما او از بالا می‌بیند که مادرش تیر خورده. مردم مویه می‌کنند و بدن نیمه جان فاطمه را روی شانه‌های شان بالا می‌برند.
 
حالا همسایه‌ها کوشای ترس‌خورده را پناه می‌دهند. به خانه‌اش می‌روند و سرانجام خبر به گوش همسر فاطمه سمسارپور می‌رسد. حسن میر اسدالهی پدر کاوه و همسر فاطمه سراسیمه خودش را از محل کار به خانه می‌رساند.
 
خیابان همچنان محل درگیری نیروهای ضد شورش و معترضان است. او از همسایه سراغ درمانگاهی که فاطمه و کاوره را به آنجا منتقل کرده‌اند، می‌گیرد. اما پایش که به درمانگاه که می‌رسد می‌بیند زخمی‌ها را به بیمارستان شهریار منتقل کرده‌اند. دل توی دلش نیست. در میانه راه او هم با باتوم مورد ضرب و شتم قرار گرفته اما دلش بی‌قرار فاطمه و کاوه است. درد را حس نمی‌کند. آشفته به سمت بیمارستان شهریار می‌رود به امید آنکه نشانه‌ای از فرزندش کاوه و همسرش فاطمه پیدا کند.
 
صدای همهمه تمام محوطه بیمارستان را پر کرده: «فاطمه سمسارپور، کاوه میراسدالهی. همسرم و پسرم زخمی شده‌اند دنبال آنها می‌گردم.»
 
حسن میراسدالهی یکی از کسانی است که از پرستاران سراغ زخمی‌ها را می‌گیرد. پرستار نگاهی به صورت هراسان و پریشان او می‌کند و آرام به می‌گوید: «پسرت زنده است اما همسرت تمام کرد».
 
جسد فاطمه سمسارپور به آرامگاهی در زادگاهش بابل منتقل می‌شود. همسر فاطمه سمسار پور تعهد داده بود که شکایت نکند و با این تعهد توانست جسد فاطمه را تحویل بگیرد. جسدی که دور از چشم سایر بستگان نزدیک به خاک سپرده شد و سپس به مادر فاطمه خبر دادند که اینجا آرامگاه فرزند توست. فاطمه زندگی‌اش تمام می‌شود اما دو پسرش کاوه و کوشا و همسرش حسن تا مدت‌ها در سکوت رنج می‌کشند:
 
«من ترجیح دادم سکوت کنم به خاطر بچه‌هام، چون دو تا پسر دارم، مادر خدابیامرزش خیلی برای اینها زحمت کشید برای اینها تمام تلاش ما برای آینده بهتر اینها بود ولی قسمت این بود که او برود و من بچه‌ها را جمع جور کنم. شرایط به گونه‌ای نیست که ما بتوانیم حرف بزنیم. من حرف‌های زیادی دارم. من هنوز دوست دارم بروم توی صحرا و دشت و دمن آنقدر اشک بریزم و فریاد بزنم تا تخلیه شوم ولی همین هم از من گرفته شد».
 
حسن میر اسدالهی در نامه‌ای خطاب همسرش فاطمه سمسار پور چنین می‌نویسد: «اکنون با رفتن تو، من خستگی‌های گذشته را هم بر دوش خودم احساس می‌کنم. من این روزها مأمور به سکوت هستم به خاطر دو پرنده دلشکسته‌ام و گرنه از تو و شهادتت بیشتر می‌گفتم و مظلومیتت را همه جا فریاد می‌زدم و خواهان مجازات کسانی می‌شدم که این گونه تو را از ما ربودند. فاطمه جان! چه طور بگویم؟! فراق تو سخت است، تاب‌آوردنی نیست، تحمل کردنی نیست، کارمان شده گریه حسرت‌آمیز و شیون حزن‌انگیز، گریه برای دوستی که خود به بهترین راه پا گذاشت و ما را تنها».

+146
رأی دهید
-11

مژگان سازگار - لندن - انگلیس
اینطور که معلوم این خانم مسیح( م ع ص و م ه ) بی خیال نمیشه ، حتماً باید یه چند صد نفری بی گناه و بی اطلاع رو رونه اوین کنه.امسال شما کاسه لیسان نظام آخوندی و فاشیست تو این انگلیس سالهاست داریم میبینیم. هیچ کدوم از شما ها اپوزسیون های دست نشانده رژیم کثیف کاری برای مردم ایران نکردید و نخواهید کرد .فقط منافع خودتون .حنا شما ها اینجا هم رنگی نداره!!!
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 00:18
مژگان سازگار - لندن - انگلیس
در ضمن روح این عزیز شاد خداوند رحمت اعطا کن .یکی از گل بانوهای ایرانی که بدست فاشیست های خونخوار به قتل رسید. ( فاطمه سمسارپور)
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 00:24
seyed ali geda - لندن - انگلیس
مژگان سازگار - لندن - انگلیس . شرم ٔبر تو که...... حیف از انسانهای از خود گذشته که جان خود را فدای شما سؤ استفاده چی‌‌ها می‌کنند. تو برای ایران چه کار کردی. چرا باید یک روزنامه نگار جنایات رژیم آخوندی را افشا نکند. چرا قدر کاری که این خانم روزنامه نگار برای آزادی زنان مردم ایران میکنه را نمیفهمید. نکنه که تو هم از مزدوران جیره بگیر ارتش سایبری رژیم آخوندی هستی‌ و مأموریت دارید .
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 02:23
Arash_Barcelona - بارسلونا - اسپانيا
مژگان سازگار - لندن - انگلیس. به نظر من خبر رسی‌ و اخبار مربوط به فجایع و کشتار سال ۸۸ کار بدی نیست از طرف هر کس و هر مرجعی که باشه.در طی‌ سالها اسامی محدودی به دستمان رسید و همه می‌دانستیم که تعداد کشته شدگان بیشتر از این افراد هست..ملت باید بدونند این گلهای پرّ پرّ شده به دست جلادان اسلامی چه کسانی‌ بودند.به نظر من کار این خبر نگار در این مورد واقعا درست است.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 02:09
faranak-montreal - مونترال - کانادا
هیچوقت حکومتی که دستش به خون مردمش آلوده بشه دوام نمیاره فقط با باج دهی‌ کمی‌ زنده میمونه ،احمقانه‌ترین کاری که یک سیاست‌مدار میکنه خصومت مردم با خودش هست تاریخ ایران نشون داده
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 03:05
Ali Mardan khan - تورنتو - کانادا
روحت شاد و بر قاتلینت لعنت !!
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 03:59
گیلاسسس - شفیلد - انگلستان
تا آخوند خاک نشود این وطن وطن نشود، مردم ما خودشون را به خواب زدند. تفو بر این چرخ گردون تفو
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 05:14
Lolalola - پاریس - فرانسه
اشتباه! باید این پدر حرف بزنه، این بچه ها نبایددر تنهایى گریه کنند اینطورى ادامه زندگى در سکوت مسئله دار میشه.روح فاطمه شاد، رفت و راحت شد اما باید به درد دل این سه مرد رسیدگى کرد براى آینده بچه ها.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 06:27
Lolalola - پاریس - فرانسه
اشتباه! باید این پدر حرف بزنه، این بچه ها نبایددر تنهایى گریه کنند اینطورى ادامه زندگى در سکوت مسئله دار میشه.روح فاطمه شاد، رفت و راحت شد اما باید به درد دل این سه مرد رسیدگى کرد براى آینده بچه ها.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 06:27
خروس - دبی - امارات
فدای اقا. میشه بپرسم چرا اینجور مواقع خفه خون میگیری؟ کجایی که از اقات دفاع کنی؟ البته میدونم همیشه جواب داری الان هم میایی میگی اقا خبر نداشت و نیروهای خودسر بودن. البته ما میدونیم که همین نیروهای خودسر هم مثل شما فدای اقاشون میشن
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 10:20
agha-javad - تهران - ایران
اگر در صد زیادی از مردم مانند شیر زن تاریخ مسیح علی‌نژاد تلاش کنند، رژیم یک روز بر قدرت نخواهد ماند!!! متاسفانه مردم منتظر یه قدرت خارجی‌ هستند که رژیم را یک جا از پای در بیاره که این هرگز دیده نشده و یا عملی‌ نشده چنانکه در عراق و لیبی‌ دیده شد، جنایت کار‌های دیگه‌ای بر قدرت نشستند.!!!
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 11:18
فريادزيره آب - اهواز - ایران
باورعمیق بگوکه دروغه؛بگوکه درنظام اسلامی قتل وآدم کشی وجودنداره؛بگوکه اینهایی که درسال88کشته شدن توسط ساواکی هایاموسادیااستکبارکشته شدن.(اصلاحواسم نبود؛سال 88فقط2نفربسیجی توسط اشرارکشته شدن؛ولش کن باور عموق مهم نیست جواب نده)
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 12:06
فريادزيره آب - اهواز - ایران
باورعمیق_درموردکامنت قبلی شما_آره بیش از30ساله که مخالفت هاوجودداره ومنظورت اینه که مخالفان هیچ کاری نکردن؛عزیزمن برخوردی که اطلاعات وبسیج وسپاه بامردم میکنند ساواک توخواب هم نمیدید؛اینجاکسی زیادی حرف بزنه نظام مثل آب خوردن به خودشوزن وبچه هاش تجاوزمیکنه بخاطراینه که مردم یه کم پاپس کشیدن؛دومادرمورد انتخابات ایران بگم که حضورخیلی هاازسرترس هست؛ بخاطرمهرشدن شناسنامه لعنتی هست که هراداره ای میریم برا استخدام صحفه مربوط به انتخابات رومیخوان درضمن خیلی ازدوستهام معلم یاکارمند دولت هستن وبه خاطرکارشون توراهپیمایی هاوانتخابات مجبورن شرکت کنند
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 12:27
rezahiz - دوسلدورف - آلمان
مژگان سازگار - لندن - انگلیس-...... مژگان جان شما خیلی حساس هستید...گزارش خبری که اینقدر ترس نداره
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 12:38
دوستدار - استهکلم - سوئد
درود بر خانم مسیح علینژاد عزیز و بزرگوار که با خبرهایش جمهوری اسلامی ایران و نادانان و احمقهای را به لرزه در اورده . امیدوارم این مژگان ناسازگارا سر عقل بیاید و اینگونه اظهار نظر در مورد خانم علینژاد وهیچکس نکند.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 12:35
klopatra7 - دوسلدورف - آلمان
مژگان سازگار - لندن - انگلیس پیشنهاد میدم به یک دکتر اعصاب مراجعه کنید. تمام کامنتهایی که در این سایت از شما دیدم با حالت پرخاشگری و توهین به دیگران است. فرقی هم زیاد نمیکند که موضوع چه باشد. مسیح علی نژاد هر که میخواهد باشد چه اشکالی دارد که یادی از کسانی بشود که جانشان را برای کشورشان دادند.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 12:35
بت شکن - مونترال - کانادا
مژگان سازگار - لندن-واقعا شرم بر تو باد که فقط حاضری در خفا هوار بکشی، تو حتی شهامت نداری که با نام واقعی‌ خودت در این سایت ظاهر شوی چه رسد به این که بخواهی همچون شیرزنی مسیح وار قلم به دست گرفته و ابعاد جنایات رژیم را افشا کنی‌؟؟؟!!پس در خفای خود بمان و روز به روز که منفور تر شدی [id] عوض کن شیر زن طالبانی!!
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 13:44
داماهی - بندرعباس - ایران
همه اینها بخاطرریس جمهورکردن زورکی میمونی بنام احمدی نژاد(انتری نژاد) صورت گرفت خدا مسببانش رالعنت وبروز سیاه بنشاند وروح آن مرحوم بیگناه راشاد وبه خانواده اش صبر عطا فرماید.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 15:20
Azadikhah - تكسل - هلند
روح تمام شهدای آزادی شاد.نامردن آدمکش نوبت خودتان هم خواهد رسید.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 15:46
AЯMAN 2000 - آستارا - ایران
فدای آقا(امیدوارم هر چه زودتر بمیری برای آقات) ؛ باور عمیق چرا خفه خون گرفتین. شما دو نفر با اون .... که به این مادر بیگناه شلیک کردن هیچ تفاوتی ندارین. امیدوارم یک عمر آه اون دوتا بچه اش و شوهرش دامن گیر تک تک شماها بشه که به خاطر چندرغاز پول نفت که بهتون میدن حاضرین دست به کشتن ایرانیها بزنید. بدتر از کشتن انسانها هیچ چیزه دیگه ای نیست. اگه یه ذره عقل تو کله خودتون و اون رهبر از دماغ فیل افتاده بود می فهمیدین یتیم کردن دو تا بچه و داغدار کردن یک مرد و کشتن عزیزترین اش چقدر زجر آور و چقدر سخته............. شرم بر شماها .
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 13:32
Irani20 - تهران - ایران
خانم مژگان سازگار،. شما حتمآ جزو افرادى هستید که براى گرفتن پناهندگى در انگلستان عنوان کرده أید که جزو مخالفان دولت بودید و کلى توى گوش پاسداران زدید و جانتان در خطر بوده و در حال حاظر از شهردارى یکى از شهر ها حقوق پناهندگى دریافت میکنید یا از طرف دولت ایران امدید تا فعالان سیاسی را به دولت ایران لو دهید.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 16:44
کبالت3 - کرج - ایران
فکر کنم یه ام البنین دیگه ظهور کرده . یکی به نعل یکی به میخ یکی تو سر خودش یکی تو سر کیبورد اینم لابد شغلیه کبلائی.
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 22:14
سرسره - اهواز - ایران
مژگان سازگارا -بازهم زیادی ازولایت خامنه ای چلاق گور به گورشده خوردی به پرت وپلا گویی افتادی- لعنت خدا به قاتلین این مادر وهمه جان باختگان مظلوم 88- وشهدای راه ازادی ایران
دوشنبه 19 خرداد 1393 - 22:05
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.