"پرژیا" کجاست و "پرژین" کیست؟
*مهران شقاقی، محقق ایرانی مقیم کانادا
چندیاست در نوشتارهای فارسی مربوط به فرهنگ و تاریخ ایران گاهی واژگانی به چشم میخورند که غریب، بیمعنی، ویا نادرست به چشم میآیند.
به نظر اغلب این موارد ناشی از اختلاط ترجمه مفاهیمی است که گرچه در زبانهای غربی معانی روشنی دارند، در بیدقتیهای ترجمه به زبان فارسی کممعنی، اشتباه، یا گاه مضحک میشوند و حتی برای خوانندگانی میتوانند حمل بر برتریجویی نژادی نویسنده شوند.
برای مثال دیدن نوشتهای که در آن خواجه نصیرالدین "طوسی" دانشپژوهی "پارسی" معرفی میشود، در نگاه اول میتواند بر تمایلات قومگرایانه ضمنی نویسنده تعبیر شود، تا اشتباه سادهای که نویسنده در ترجمه جملهای شبیه به «Tusi was a Persian scholar» مرتکب شده است.
مشکل اغلب از آنجا ناشی میشود که گرچه برای نویسنده غربی روشن است که «Persia» کجاست و «Persian» کیست، اکثر خوانندگان ایرانیاش تصویر روشنی از منظور او ندارند.
در قاموس نویسندگان غربی کشوری به نام ایران در جغرافیای تاریخی دنیای قبل قرن بیستم وجود خارجی ندارد، همچنان که کشوری به نام ترکیه نیز از صحنه حوادث و رویدادهای آن زمان غایب است.
در زبانهای غربی برای نامیدن سرزمین ایران در قبل از قرن بیستم به دلایل تاریخی از کلمه Persia/پرژا استفاده میشود و برای نامیدن افراد ومولفههای فرهنگیی که از آن دیار برخاستهاند لقب Persian/پرژن به کار میرود.
امروزه اغلب نویسندگان غربی برای ارجاع به میراث فرهنگی که از آن دیار رسیده است همان لقب را بکار میبرند، چه مثلاً برای فرش Persian carpet و چه مراسم سال نواش Persian New Year و چه فرهنگ رایج اش Persian culture.
چنین استفادهای از لغت پرژا و پرژن برای نامیدن یک واحد جغرافیایی و همه آن چیزی که مربوط به آن دیار است همانقدر برای مخاطبی غربی عادی است که ما گویندگان فارسی مثلاً از کلمات ایتالیا و ایتالیایی برای نامیدن یک واحد جغرافیایی و هر چه از آن دیار میآید (زبان، فرهنگ، نقاشی، موسیقی و ...) استفاده میکنیم.
نویسنده عربزبان نیز مشابه همین شیوه نامگذاری را در رابطه با این دیار دارد؛ برای نامیدن آن واحد جغرافیایی در سالهای قبل از قرن بیستم از لفظ «فارس» استفاده میکند و مواردی را که به آن دیار مربوط میشده است را با صفت «الفارسی» توصیف میکند؛ حال چه شاخابی باشد که «الخلیج الفارسی» نامیده، چه زبان رایجی که در آنجا برای مقاصد عمومی استفاده میشده و زبان دری و درباری خوانده میشد که «اللغة الفارسیة» نامیدهاند و چه افرادی که از آنجا برخاستهاند مانند «سلمان الفارسی».
فرهنگ مکتوب ما نیز که در دنباله سنت علمی اسلامی و میراثدار زبان عربی است اغلب چنان اصطلاحاتی را همانگونه حفظ کرده و بهکار بردهاست؛ چنانکه ما نیز امروزه کلمات خلیج فارس و زبان فارسی و سلمان فارسی را بکار میبریم.
در جغرافیای سیاسیِ معاصر اما دیگر اکنون کشوری به نام پرژا/Persia وجود خارجی ندارد و کشور ایران/Iran به عنوان میراثدار اصلی به جای آن نشسته است.
مردمانی که از آن دیار میآیند Iranian نامیده میشوند و تولیدات فرهنگی (موسیقی و سینما و...) مربوط به آن دیار نیز با همین صفت توصیف میشوند.
در پی وقایع پس از انقلاب سال ۵۷ و ماجرای گروگانگیری، عمده ایرانیانی که در کشورهای غربی ساکن شدهبودند در معرفی خود به عنوان Iranian نگران برانگیختن حساسیتها نسبت به آوردن اسم Iran -که به تناوب در سرخط خبرها بود- بودند.
آن ها در معرفی خود در برابر مخاطب غربی ترفندی اندیشیده بودند و خود را مردمی Persian/پرژن معرفی میکردند که از کشوری به نام Persia/پرژا میآمدند. کشوری که گرچه وجود خارجی نداشت، اما کنجکاوی مخاطب غربیِ تحت تاثیر رسانهها را نیز کمتر میانگیخت.
در سالهای بعدتر، عدهای فارغ از توجه به موارد تاریخی مذکور و ظرایف ترجمه اصطلاحات فرنگی، به گمان این که کلمه پارسیان معادل "پرژن" (یا پرشیان در تداول گفتاری عمده ایرانیان) است، کلمه "پارسیان" را به عنوان معادل فارسی چنان لفظی جعل کردند و بکار انداختند؛ حال آنکه کلمه "پرژن" در زبانهای غربی ارجاع به قوم خاصی ندارد، و برای توصیف مردم ساکن در Persia/پرژا و موارد مربوط به آنان استفاده میشود.
جالب این که کلمه «پارسیان» برساختهای اخیر است و در زبان فارسی سابقهای ندارد، چنان چه در جستجو در دیوان اشعار و کتب گذشتگان اثری از چنین لفظی نمیتوان یافت.
لفظ «پارسی» یا «فارسی» البته به عنوان زبان رایج در ایران پرسابقه است اما این که این کلمه به عنوان نام گروهی افراد وبرای نامیدن قومی خاص در زبان فارسی استفاده شدهباشد امری اخیر است.
در دنباله چنان اشتباهی جعل معانی نظیر"هنر پارسی"، "فرهنگ پارسی"، "سال نو پارسی" در ترجمه کلماتی مانند "Persian Arts"، "Persian culture" یا "Persian New Year" نیز اندکاندک تداولی یافته که امری کاملاً خطاست؛ چرا که همانطور که میدانیم مواردی این چنینی میراث مشترک تمام اقوام ایرانی است و مخاطب غربی نیز با این اصطلاحات همان معنی را از آنان اراده میکند؛ یعنی هنر و فرهنگ و سال نو ایرانیان.
چنین خطایی در ترجمه و سند زدن اصطلاحات فرهنگی و تاریخی به نام پارسیان، برای ایرانیانی که صاحب هویتی جدا از هویت فارسی هستند البته حساسیت برانگیز است؛ برای کرد و آذری و بلوچ و گیلک و دیگر اقوامی که نوروز و مراسم قبل و بعد آن، و بسیاری دیگر مولفههای فرهنگ ایرانی را به کمال برگذار میکنند انگاشته شدن و برچسب زدهشدن مولفههای میراث فرهنگی اش به نام تنها یکی از اقوامی که در میراث فرهنگی اش شریک است طبیعتاً موجب نارضایتی است.
در پی همهگیر شدن چنین خطایی برخی گروههای هویتطلب قومی حتی نسبت به استفاده از کلمه Persian/پرژن در زبانهای غربی نیز حساس شدهاند و بر این گمان افتادهاند که در چنین نامگذاری، هویت گروههای قومی غیرفارس گم میشود و مثلاً استفاده از تعابیری نظیر Persian arts یا Persian New Year را قومگرایانه می انگارند و گاه نام قوم خود را بر آن مولفههای فرهنگیِ مشاع سوار میکنند.
از دیگر دغدغههای مخاطب ایرانی امروز، تعیین وابستگی ملی مفاخر تاریخیاش است. در زبانهای غربی، مفاخر و بزرگان مربوط به فرهنگ ایرانی که مربوط به پیش از قرن بیستم میشوند با لقب Persian/پرژن توصیف میکنند که وابستگی جغرافیایِ تاریخی آنها را نیز مشخص میکند.
یعنی در دایرةالمعارفهای معتبر دنیا مفاخری نظیر ابنسینا، بیرونی، رودکی، مولوی، نظامی و بسیاری دیگرانی که شاید در مرزهای کنونی ایران نمیزیستهاند Persian/پرژن معرفی میشوند که توصیف درخوری است.
با اینحال در دایرةالمعارفها و محافل اینترنتی هر از چندگاهی بحثهایی مفصل درباره تعیین ملیت آنان صورت میگیرد؛ از سویی برخی، ایرانی خواندن بزرگانی را که حیات و مماتشان در جغرافیای کنونی ایران نبوده خطا میدانند، و از سویی دیگرانی آنها را مربوط به فرهنگ ایرانی و منحصراً ایرانی میخوانند، اگرچه در مرزهای ایران امروز زیست نکرده باشند.
اما در این میان، راه حلی که به ذهن میرسد استاندارد کردن استفاده و ترجمه چنین اصطلاحات علمی-تاریخی است؛ امری که در جوامع نوین بدیهی به نظر میرسد و کمتر کسی از خود ترجمه و کاربرد اصطلاح، جعل میکند.
در این راه باید صراحتا عنوان کرد و گوشزد کرد که ترجمه فارسی اصطلاح فرنگی Persian/پرژن کلماتی از قبیل "پارسیان"، "پارسی"، "فارس"، و یا "فارسیزبان" نیست. همچنین برساختهها و ترجمههایی که در ادامه چنین جعلی باب شدهاند نظیر "شاهزادگان پارسی" (شعار تیم ملی فوتبال ایران در جام ملتهای آسیا ۲۰۱۱) و یا فلک شناسی فارسی، تبار پارسی و نزاع پارسی-عربی و دیگر موارد اخیری که شامل لقب "پارسی" میشوند عموماً ناصواب، خطا و نادرستند.
در این راه نزدیکترین معادل جامع و مانعی که در ترجمه لغت فرنگی Persia/پرژا وPersian/پرژن به نظر میرسد شاید کلمه "ایرانزمین" باشد که دربرگیرنده تمام هویتهای قومی رنگارنگی است که ایرانِ بزرگ و هویت فرهنگی آن را ساختهاند.
چنین معادلی هم از نظر تاریخی و جغرافیایِ تاریخی صحیح به نظر میرسد و هم از نظر فرهنگی، تنوع قومی بناکنندگان چنان گسترهٔ فرهنگی را نفی نمیکند. در این معنا بزرگانی نظیر ابنسینا، بیرونی، رودکی، مولوی، خاقانی، نظامی همه مفاخری از ایرانزمین و ریزهخوار سفرهٔ فرهنگیاند که از اشتراک و تلاش بسیاری قومیتهای گونهگون ایرانی شکل گرفته و گسترده شدهاست.
با در نظر گرفتن این نکات، استفاده از اصطلاح "ایرانزمین" در ترجمه Persia/پرژا وPersian/پرژن موجب میشود که هم مفاهیم تاریخی به درستی و دقت در زبان فارسی مورد اشاره و ارجاع قرار بگیرند و هم اینکه تمام اقوام و میراثداران فرهنگ ایران، احساس تعلقی دوسویه نسبت به این فرهنگ مشترکداشته باشند.