'ایران تلخی خاطره گروگانگیری را دستکم میگیرد'
این تحلیلگر ارشد شورای روابط خارجی آتلانتیک به ایران پیشنهاد میکند در پی گزینه دیگری به جای حمید ابوطالبی باشد.
هادی نیلی
بیبیسی، واشنگتن
ماجرای روادید حمید ابوطالبی، سفیر پیشنهادی ایران برای سازمان ملل متحد، به دستانداز تازهای در روابط تهران و واشنگتن تبدیل شده است.
آمریکا میگوید به او ویزا نمیدهد چون با گروهی همکاری کرده است که سفارت ایالات متحده در تهران را در سال ۱۳۵۸ خورشیدی تصرف کرد، و از سوی دیگر ایران هم میگوید این نقض تعهدات بینالمللی آمریکاست و گزینه دیگری پیشنهاد نمیدهد.
باربارا اسلاوین، عضو ارشد شورای روابط خارجی آتلانتیک و هماهنگکننده گروه ویژه ایران در این اندیشکده آمریکایی، میگوید تهران در نظر نگرفته که جامعه آمریکا هنوز خاطره گروگانگیری سال ۱۳۵۸ را از یاد نبرده است.
این تحلیلگر که هفت سال پیش کتاب "دوستان جفاکار، دشمنان وفادار" را درباره تاریخ روابط ایران و آمریکا کلیک نوشته، در عین حال یادآوری میکند که حتی برخی از دستاندرکاران اصلی حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری پس از آن، امروز نگاه دیگری به سیاست و رابطه با آمریکا دارند.
خانم اسلاوین به دولت ایران پیشنهاد میکند حالا که دیگر آب رفته به جوی باز نمیگردد، به فکر گزینه دیگری به جای حمید ابوطالبی باشد.
- به نظرتان چهقدر این واکنشها به معرفی حمید ابوطالبی قابل پیشبینی بود؟
واضح است که در آمریکا حساسیت فراوانی درباره واقعه گروگانگیری سال ۱۳۵۸ وجود دارد. به نظرم گاهی ایران درک نمیکند چهطور عده زیادی هنوز آن بحران را به یاد دارند؛ اینکه چهقدر تحقیرآمیز بود و مردم درباره آن خشمگین بودند.
حالا که این اتفاق افتاده، میتوان گفت احتمالا فکر خوبی نبود که حمید ابوطالبی را نامزد کنند.
البته این واقعیت هم هست که از آمریکا به عنوان میزبان سازمان ملل متحد انتظار میرود به کشورها اجازه دهد نمایندهاش را در سازمان ملل انتخاب کند؛ مگر این که مثلا یک قاتل محکومشده در دادگاه را به عنوان نماینده خود بفرستند. اما حمید ابوطالبی مدتهاست که دیپلمات بوده است. ظاهرا خیلی به رئیسجمهوری ایران، حسن روحانی نزدیک است.
به نظرم یک فرصت را از دست دادیم. میتوانم تصور کنم اگر به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل به آمریکا آمده بود، میشد کسی مثل چارلی رز او را در تلویزیون دعوت کند، شاید با یکی از گروگانهای سابق آمریکایی، و میشد به این قضیه خاتمه بدهیم. شاید حتی عذرخواهی میکرد. میشد این فرصت را به او بدهیم که برای گروگانگیری عذرخواهی کند. ولی این فرصت را از دست دادیم و در عوض، حالا تلخی بیشتری در بین است و کلی توهین مطرح شد.
معلوم است که کنگره از هر فرصتی استفاده میکند تا بهانهای برای انتقاد از ایران پیدا کند؛ بهخصوص در این مقطع زمانی خیلی حساس. حیف شد که اینطور شد.
- شما در همین روزها در نیویورکتایمز یادداشتی نوشتید و از تغییر رویکرد گروهی گفتید که در سال ۱۳۵۸ خورشیدی به سفارت آمریکا حمله کرد. این تغییر چهقدر فراگیر بوده است؟
من چند نفر از ایرانیهایی را میشناسم که در آن گروگانگیری شرکت داشتند و بعد اصلاحطلب شدند؛ کسانی مانند عباس عبدی و ابراهیم اصغرزاده. آنها در دهه هفتاد شمسی، اصلاحطلب شدند.
بههرحال زمانی که آن اقدام را کردند، خیلی جوان بودند. اغلب در اوایل دهه بیست سالگی بودند. وسط انقلاب بود. آنها سفارت را تصرف کردند ولی اینطور نبود که بخواهند آنجا بمانند؛ چه برسد برای ۴۴۴ روز.
آنها در یک مناقشه سیاسی داخلی گیر افتادند. به نظرم آیتالله خمینی قدری از آنها سوءاستفاده کرد. او به این ماجرا ادامه داد چون هم محبوب عامه بود و هم برایش مفید بود تا میانهروهای آنزمان را مجازات کند؛ کسانی که هنوز جزئی از دستگاه انقلاب بودند.
درباره آقای ابوطالبی که اصلا به نظر میرسد او جزو کسانی نبود که برنامه حمله به سفارت را ریختند. گاه به گاه برایشان ترجمه کرده است. ولی از برنامهریزان گروگانگیری نبوده است. به نظرم اغراقآمیز است که او را تروریست بخوانیم.
- همین امروز دولتهای ایران و آمریکا در این باره چه کار میتوانند بکنند که وضعیت بهتر پیش برود؟
میشود امیدوار بود که زمانی بالاخره هر دو کشور بتوانند رسما از یکدیگر بابت همه آسیبهایی که به همدیگر زدهاند، عذرخواهی کنند.
یعنی آمریکا باید برای کودتای ۲۸ مرداد عذرخواهی کند، باید برای حمایت از صدام حسین در جنگ با ایران عذرخواهی کند، باید برای شلیککردن به هواپیمای مسافربری ایران عذرخواهی کند. اقدامات وحشتناک خیلی زیادی هستند که دولت آمریکا مسئولشان بوده است.
ایران هم باید برای گروگانگیری عذرخواهی کند و بگوید که واقعا بیحرمتی بوده که یک سفارت خارجی را تصرف کند و دیپلماتهایش را برای ۴۴۴ روز به گروگان بگیرد. نمیدانم چه زمانی ممکن است وقت این عذرخواهیها برسد ولی روشن است که اول باید مذاکرات هستهای را پشت سر بگذاریم.
- روزنامه کیهان پیش از خیلی از رسانههای اصلی در آمریکا، به موضوع معرفی حمید ابوطالبی و ندادن روادید به او پرداخت. از دولت ایران انتقاد کرد که چرا در این باره سکوت کرده است. به نظرتان تندروهای داخل ایران چه اندازه از این وضعیت نفع میبرند؟
خب هر چیزی که برای دولت حسن روحانی بد شود، به نفع تندروها در ایران است. آنها میخواهند نشان دهند که آقای روحانی بر خلاف چیزی که ادعا میکند، در دیپلماسی وارد نیست. تندروهای ایران همیشه دنبال نقطه ضعفی در او هستند. درست مثل تندروها در آمریکا که همیشه دنبال راهی برای انتقاد از رئیسجمهور باراک اوباما میگردند.
به هر حال این مایه خجالت میشود که کسی را به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل معرفی کنید و بعد طرف دیگر آن را رد کند.
ولی به نظرم درس خوبی است برای دولت ایران که یک زمانی بالاخره باید با این مساله گروگانگیری روبهرو شود. باید عذرخواهی شود. یک جور خاتمه رسمی برای آن. اینطوری روابط ایران و آمریکا بهتر میشود. شاید بشود برای شروع، به این فکر کنیم که با چه شیوههایی میتوانیم عذرخواهی کنیم.
باربارا اسلاوین کتاب "دوستان جفاکار، دشمنان وفادار" را درباره تاریخ روابط ایران و آمریکا نوشته است
- پیشنهادی هم برای چنین شیوههایی دارید؟
به نظرم ایران بهتر است فرد دیگری را برای نمایندگی در سازمان ملل متحد معرفی کند. به هر حال ماجرای آقای ابوطالبی محو میشود.
مطمئن ام که میتوانند فرد شایسته دیگری را پیدا کنند که ارتباطی با بحران گروگانگیری نداشته باشد.
مثلا معاون وزیر خارجه ایران، عباس عراقچی را ببینید. چرا او را به نیویورک نفرستند؟ او برای این سمت خیلی خوب است. حتما افراد دیگری هم هستند که با گروگانگیری هیچ ارتباطی نداشته باشند.
آقای عراقچی تجربه زیادی در تعامل با مقامهای آمریکایی دارد و آبدیده شده است.
نماینده ایران در نیویورک کسی است که باید با آمریکاییهای زیادی هم ملاقات کند. فقط مسئله سازمان ملل نیست. این است که ایران به کسی نیاز دارد که با آمریکاییها آشنا باشد و بتواند روی جامعه مدنی اینجا و همینطور اعضای کنگره و افراد دیگری که میل دارند به نیویورک بروند و او را ببینند، تاثیر مثبتی بگذارد.